¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
________________
■ عناصر روانشناسی
___________
■ باورهای عامیانه و خرافی
______________
■ سایر عناصر
_________
۳-۱۲۸-بهلول دانا و خلیفه
* خلاصهی قصه
مردی عزم سفر کرد. صد سکه داشت. سکهها را به خلیفه سپرد. بعد از یک سال از سفر آمد و به سراغ خلیفه رفت. خلیفه به او گفت که سکههایش را موش خورده و او را از خانه بیرون کرد. مردم، عَلو (مرد فریب خورده) را نزد بهلول فرستادند. فردای آن روز بهلول همهی بچههای شهر و بچههای خلیفه را با خود به بیرون از شهر برد. هنگام غروب، همهی بچه ها به جز بچههای خلیفه را به خانههایشان رساند. وقتی خلیفه سراغ بچههایش را گرفت. بهلول گفت: « بچههای تو را خرگوش خورده است». خلیفه گفت: « خرگوش که بچه نمیخورد، چنین چیزی چهطور ممکن است؟» بهلول گفت:« همانطور که موش سکههای علو را خورده، خرگوش هم بچههای تو را خورده است». خلیفه پولها را بازگرداند و بهلول هم بچههای خلیفه را راهی خانه کرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_______________________
¨ کنشهای اساطیری
_______________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
______________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه هم قصهی زرنگیها، هوش بهلول و حق ستانی اوست. در این قصه فرد ظالم خلیفه و فرد مظلوم مردی است که علو نام دارد. نکتهی قابل توجه در قصه اینکه با وجودی که بهلول در تمامی قصهها فردی دیوانه است؛ اما همهی مردم شهر بچههای خود را با وی همراه میکنند و این تأییدی بر دیوانهنما بودن بهلول و آگاهی مردم از این موضوع است.
¨ آداب و رسوم
_______________
________________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
_______________________
■ عناصر روانشناسی
______________
■ باورهای عامیانه و خرافی
________________
■ سایر عناصر
______________________
______
۳-۱۲۹-بهلول دانا و خلیفهی بغداد
* خلاصهی قصه
بهلول و خلیفهی بغداد برادر بودند. بهلول کلبهای کنار دریا و خلیفه دو زن داشت. روزی زن بزرگتر خلیفه، کلبهی بهلول را در عوض قطاب خرید. زن کوچک خلیفه، اما مدام میخندید. زن کوچک خلیفه در خواب دید که زن بزرگتر در بهشت است. زن کوچک به دیدار بهلول رفت و از او خواست تا کلبهاش را به صد سکهی طلا به او بفروشد. بهلول قبول نکرد. زن پیراهن خود را درید و به بهلول تهمت زد. خلیفه تصمیم گرفت، بهلول را بکشد. بهلول به قبرستان رفت و قبری را برای خود کند. خلیفه عصبانی نزد بهلول آمد. بهلول به خلیفه گفت: «قبل از اینکه مرا بکشی، ما دو تا برادریم، بیا همدیگر را ببوسیم». به محض اینکه خلیفه پا روی پای بهلول گذاشت. بهلول خلیفه را به اندازهی هزار سال مسافت به راه دوری پرتاب کرد. وقتی خلیفه به هوش آمد، خود را در دهی یافت. از هر کس سراغ بغداد را گرفت. هیچ کس اسم بغداد را نشنیده بود. خلیفه پیش پیری صد ساله رفت تا شاید او راه بغداد را بداند. پیر صد ساله زنی خر صفت داشت تا کتک نمیخورد، کار نمیکرد. پیرمرد راه بغداد را نمیدانست؛ اما خلیفه را به برادر خود که دویست سال سن داشت، فرستاد. پیر دویست ساله زنی سگ صفت داشت، با غرولند کار میکرد. او نیز راه بغداد را نمیدانست. خلیفه را به نزد برادر سیصد سالهی خود فرستاد. پیر سیصدساله زنی خوب و مهربان داشت و راه بغداد را میدانست. به خلیفه گفت: «کنار زیارتگاه ده درختی است که پرندهای روی آن لانه دارد، پرنده به سمت بغداد میرود». خلیفه قبل از اینکه برود، راز جوانی پیر سیصدساله را نسبت به دو برادر دیگرش پرسید. پیرمرد دلیل آنرا زن دانست. خلیفه با پرنده به بغداد رفت و آنجا متوجه مکر زن شد و او را مجازات کرد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
- سحر و جادو
سحر و جادو انجام اعمال محیرالعقولی است که در عالم واقع امکان رخ دادن آن نیست (رجوع شود به قصهی ۳۷و۱۲۰). در این قصه بهلول با عملی سحرگونه خلیفه را به مکانی پرتاب میکند که به اندازهی هزار سال مسافت دارد.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- درخت
درخت از موجودات مقدس و اساطیری در قصههاست. (رجوع شود به قصهی ۲۸ )
درختها معمولا در زیارتگاهها و امامزادهها دیده میشوند. در این قصه هم بر روی درختی که در زیارتگاهی است، پرندهای زندگی میکند که راه بغداد را میداند. نکتهی دیگری که در مورد درخت و اهمیت آن میتوان گفت این است که گاه درختان در باور مردم تقدس ویژه مییابند، بهگونهای که مردم نذورات خود را به نام درخت و در پای او ادا میکنند. هانری ماسه در کتاب معتقدات و آداب ایرانی در فصل مربوط به گیاهان این مطلب را به تفصیل بیان کرده است.
- پرنده
پرندگان در اساطیر نقش مهمی دارند. در این قصه نامی از پرنده ذکر نشده است؛ اما قدرت عجیب پرنده در حمل آدمی، قدرتی اسطورهایست. کاری که در دیگر قصهها به سیمرغ، پرندهی افسانهای، نسبت داده شده است.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه بهلول، شخصیت اصلی قصه و برادر خلیفه است، با این حال زندگی فقیرانهای دارد. این قصه به مذمت زنان میپردازد و برای بیان انواع زن و نگرش جامعه نسبت به زن است. در این قصه، زن خوب زنی است که مطیع اوامر همسرش باشد و زنانی که از همسرانشان اطاعت نکنند یا با نق زدن کار کنند، مستحق کتک زدن و صفات بد هستند. رفتار زن کوچک خلیفه هم تلمیحی به قصهی یوسف و زلیخا دارد و هم نماد زنی خودخواه و مکار است که عاقبت به مجازات مکر خود میرسد. زن خوب موجب جوان ماندن مرد و زن بد موجب پیر شدن مرد میشود. درواقع قصه از هوش و زرنگی بهلول و تمثیلی که برای خلیفه میآورد، میخواهد نوع نگرش نسبت به زن را بیان کند.
¨ آداب و رسوم
__________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
مطالب پژوهشی درباره بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ افسانه های مردم ایران» (جلداول)- فایل ...