آیا تشخیص و حذف اقلامی از هزینه فاقد ارزش افزوده تا چه اندازه بر روی سطح کلی عملکرد موسسه موثر است؟
آیا شناسایی هزینه های ثابت غیر مثمر بر روی سطح درآمدها تا چه اندازه بر روی سطح کلی عملکرد موسسه موثر است؟
آیا شناسایی هزینه های غیر ثابت غیر مثمر بر روی سطح درآمد ها تا چه اندازه بر روی سطح کلی عملکرد موسسه موثر است؟
آیا کارایی و اثربخشی فعالیتهای اصلی انجام شده در واحدهای اقتصادی بر روی سطح کلی عملکرد موسسه موثر است؟
فرضیه های پژوهش:
حذف اقلام فاقد ارزش افزوده بر عملکرد مالی موسسه حسابداری و حسابرسی تاثیر معنی داری دارد.
بهینه کردن هزینه های ثابت در راستای درآمدها بر روی ارتقاء سطح کلی عملکرد موسسه حسابداری و حسابرسی تاثیر معنی داری دارد.
کاهش هزینه های غیرثابت بر عملکرد مالی موسسه حسابداری و حسابرسی تاثیر معنی داری دارد.
تقویت کارایی و اثربخشی فعالیتهای اصلی در واحدهای اقتصادی بر عملکرد مالی موسسه حسابداری و حسابرسی تاثیر معنی داری دارد.
تعریف واژه ها و اصطلاحات فنی و خصوصی (به صورت مفهومی و عملیاتی)
سازمان
گذشته سازمان، حول محور دیدگاه ماکس وبر(۱۸۶۴-۱۹۱۹) میچرخد. کسی که در تجزیه و تحلیل دیوانسالاری(بوروکراسی) و سلسله مراتب اختیارات سازمانی، شهرت به سزایی دارد. ماکس وبر برای نخستین بار توانست، سازمان را از سایر نهادهای اجتماعی تفکیک کند. به گفته او سازمان یک رابطه اجتماعی است که طبق مقررات به افراد خارجی اجازه ورود نمیدهد. دستورات برای عملیات به وسیله افراد خاصی که عهدهدار این وظیفه هستند و در رأس سازمان قرار میگیرند اعمال میشوند و معمولا یک ستاد اداری و اجرایی دارد.
در وهلۀ اول سازمان، مستلزم وجود روابط اجتماعی است. یعنی فرد با سازمان رابطه متقابل(تعامل) دارد.
سازمان دربرگیرندۀ بخشهایی از جمعیت بوده و عدهای را مستثنی میکند. پس میتوان گفت سازمان به خودی خود، یک مرز دارد.
ماکس وبر در مورد سازمان، شاخصهای دیگری هم ارائه میکند. به گفته او نوع رابطه در سازمان، اداری است؛ نه خانوادگی. این تعریف باعث میشود که سازمان از سایر نهادهای اجتماعی؛ مثل خانواده تفکیک شود. همچنین یادآور میشود که سازمان، فعالیتهای مستمر و هدفدار برای تأمین هدف خاصی انجام میدهد. این دیدگاه وبر مورد توجه سایر تحلیل گران سازمانی قرار گرفت و پایه تعریفهایی شد که دیگران بعد از او ارائه کردند.
«سازمان پدیدهای اجتماعی به شمار میآید که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغور نسبتاً مشخص بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت میکند.[۵]
عبارت «به صورت آگاهانه هماهنگ شده»، دلالت بر مدیریت دارد. «پدیده اجتماعی»، دال بر این معناست که سازمان از افراد یا گروههایی که با هم در تعاملند تشکیل شده است. الگوهای تعاملی که افراد داخل سازمان از آن تبعیت میکنند تصادفی به وجود نیامده،بلکه در خصوص آنها قبلاً اندیشیده شده است. از این رو چون سازمانها پدیدههای اجتماعی هستند لذا الگوهای تعاملی اعضای آنها بایستی موزون و هماهنگ باشد تا ابهام و سردرگمی به حداقل برسد و در نتیجه اطمینان حاصل گردد که وظایف مهم سازمانی انجام میپذیرند.
یک سازمان، مرزهای نسبتاً مشخصی دارد. این مرزها به مرور زمان میتوانند تغییر کنند و ممکن است کاملاً واضح و روشن نباشند. اما به هر حال باید مرزهایی وجود داشته باشد تا بتوان اعضاء سازمان را از غیر اعضا باز شناخت. تشخیص چنین مرزهایی از طریق انعقاد قراردادهای رسمی و یا غیر رسمی بین اعضاء و سازمان صورت میگیرد.
در بیشتر جاهاییکه استخدام، برای دریافت حقوق و دستمزد صورت گرفته است، یک نوع قرار داد رسمی منعقد میگردد. در سازمانهای اجتماعی یا سازمانهای داوطلبانه افراد در ازای اعتباری که کسب میکنند و یا رضایتی که از کمک به دیگران احساس کرده، کاری را انجام میدهند. افراد با سازمان پیوند دائمی داشته؛ اما این پیوند دائمی عضویت مادامالعمر را تضمین نمیکند.
ساختار سازمان
تعریف ارائه شده از سازمان، لزوم هماهنگی رسمی الگوهای تعاملی اعضای سازمان را مشخص نمود. ساختار سازمانی تصریح میکند وظایف چگونه تخصیص داده شوند، چه کسی به چه کسی گزارش بدهد و ساز و کارهای هماهنگی رسمی و همچنین الگوهای تعاملی که باید رعایت شوند کدامند؟
ساختار(Structure) را به عنوان یکی از اجزاء سازمان که از عنصر پیچیدگی رسمیت و تمرکز تشکیل شده، تعریف میکنیم.
«پیچیدگی» حدود تفکیک درون سازمان را نشان میدهد. همچنین به میزان تخصصگرائی، تقسیم کار و تعداد سطوح در سلسله مراتب سازمان اشاره کرده و حد و حدودی که واحدهای سازمانی از لحاظ جغرافیایی پراکنده شدهاند را نیز تصریح میکند. البته پیچیدگی یک اصطلاح نسبی است.
حدی که یک سازمان برای جهتدهی رفتار کارکنانش، به قوانین و مقررات و رویهها متکی است “رسمیت” نام دارد.
تمرکز به جایی که اختیار تصمیمگیری در آنجا متمرکز است، اشاره دارد. در برخی سازمانها تصمیمگیری به شدت متمرکز است. مسائل و مشکلات به بالای هرم سازمانی منتقل شده و مدیران ارشد اجرائی، اقدام مناسب برای حل آنها برمیگزینند. نقطه متقابل این نوع تصمیمگیری، عدم تمرکز است. در این حالت اختیار تصمیمگیری در بین سطوح پایین سلسله مراتب سازمانی پراکنده شده است. پی بردن به این امر که، همراه با پیچیدگی و رسمیت، سازمان ممکن است حالت متمرکز به خود بگیرد و یا روی به عدم تمرکز آورد، از اهمیت زیادی برخوردار است. معمولاً تمرکز و عدم تمرکز را روی یک پیوستار (ó) نشان میدهند؛ که در یک سر آن تمرکز و در سر دیگر آن عدم تمرکز قرار دارد. جایگاه سازمان روی این پیوستار، عامل اصلی تعیینکننده نوع ساختار سازمانی است.
عملکرد سازمانی:
عملکرد در لغت یعنی حالت یا کیفیت کارکرد. بنابراین، عملکرد سازمانی یک سازه ی کلی است که بر چگونگی انجام عملیات سازمانی اشاره دارد. معروف ترین تعریف عملکرد توسط نیلی و همکاران (۲۰۰۲) ارائه شده است: ((فرایند تبیین کیفیت اثربخشی و کارایی اقدامات گذشته)). طبق این تعریف، عملکرد به دو جزء تقسیم می شود: ۱) کارایی که توصیف کننده ی چگونگی استفاده سازمان از منابع در تولید خدمات یا محصولات است، یعنی رابطه بین ترکیب واقعی و مطلوب در وندادها برای تولید بر وندادهای معین؛ و ۲) اثربخشی که توصیف کنندهی درجه ی نیل به اهداف سازمانی است (محبی، ۱۳۹۰).
مدیریت هزینه
مدیریت هزینه در یک بیان ساده عبارت است از به کارگیری مطلوب و توام با کارآیی منابع سازمان در جهت ارزش آفرینی برای مشتریان. این تعریف بر این نکته محوری تاکید دارد که سودآوری و رشد بنگاه از طریق خلق ارزش برای مشتریان تحقق می یابد. منشا ثروت زایی بنگاه های اقتصادی و سازمان ها مشتریان هستند و تنها مشتریان رضایتمند و خشنود وفادار می مانند و به صورت پایدار به ایجاد ثروت در سازمان ها ادامه می دهند. رضایتمندی مشتریان نیز به آن بستگی دارد که ما تا چه میزان در مقایسه با رقبا محصول و خدمات ارزشمند و دارای کیفیت را با قیمت مناسب و در زمان مناسب به آنان عرضه می کنیم.«مدیریت هزینه» مفهومی است که به میزان زیادی تحقق هدف فوق را برآورده می سازد. مدیریت هزینه فلسفه بهبود است زیرا می کوشد راه های مناسب برای تصمیم گیری هایی که متضمن ارزش آفرینی برای مشتریان، همراه با کاهش هزینه هاست را بیابد.
مدیریت هزینه بر این نگرش استوار است که هزینه ها به خودی خود ایجاد نمی شوند بلکه تمام هزینه های تولید و یا انجام خدمات محصول و نتیجه تصمیم گیری های مدیریت است که عمدتاً معطوف به چگونگی استفاده از منابع محدود سازمان است. نگرش مدیریت هزینه نقش مهمی در جهت دادن تصمیمات مدیران به سوی ایجاد ارزش برای همه ذی نفع ها (سهام داران، مشتریان، کارکنان و جامعه) به عهده دارد و می کوشد بین منافع ذی نفع های مختلف تلفیق مناسب و خلاقانه ایجاد کند.فلسفه و نگرش «مدیریت هزینه» متشکل از مجموعه ای از ابزار و تکنیک هاست که می تواند به تجزیه و تحلیل جامع تصمیمات مدیریت بپردازد و در هر مورد تصمیمات مدیریت را پشتیبانی کند.مجموعه ابزار و تکنیک های «مدیریت هزینه» که به پیشبرد اهداف و برنامه ها یاری می رساند «سیستم مدیریت هزینه» نامیده می شود.
سودآوری
توان شرکت یاموسسه در ایجاد درآمد کافی به گونه ای که پس از پرداخت هزینه های جاری، مبلغی اضافی به نام سود برای شرکت باقی بماند.
نتیجه نهایی همه برنامه ها،فعالیتها،تصمیمات مالی و تولیدی در فعالیت سودآوری شرکت منعکس میشود.بیشترداده های موردنیازبرای ارزیابی عملیات اجرایی شرکت ،بطورمستقیم ازصورتحساب سودوزیان فراهم میشود،که خوداین صورتحساب نیزخلاصه نتایج عملیات و فعالیتهای مالی و تولیدی شرکت است .به هرحال ،عملیات اجرایی میبایست بادارائیهایی که نتایج عملیات رابه وجودمی آورند،ارتباط داشته باسند.به علاوه نتایج عملیات،بایدبیانگرنحوه درک افراد بیرونی از عملیات اجرای ودرآمدموسسه باشد.
ازمقایسه صورتحساب سودوزیان چنددوره متوالی یک شرکت،میتوان به اطلاعات مفیدی درخصوص کارایی عملکردمدیریت ووضع مالی شرکت دست یافت.امااکثراشخاصی که درامورشرکت ازلحاظ سرمایه گذاری ،اعطای اعتباریابازده فعالیت آن ذی نفع هستند،بیشتربه میزان سودوسودآوری آن شرکت توجه دارند.
مدیریت تخصیص منابع
به معنی بکارگیری ظرفیت منابع موجود برای تامین تقاضای پروژه می باشد. با مدیریت تخصیص منابع، سازمان قادر خواهد بود به صورت هدف دار و بر اساس میزان اعتبارات تکلیفی و غیر تکلیفی به منظور هدایت سرمایه ها به سمت اهداف ترسیمی اقدام به مدیریت نمودن منابع مالی خود نماید. یکی از پرکاربردترین شاخه های تحقیق در عملیات، مسایل تخصیص می باشد. هر جا که نیاز به تخصیص منابع محدود به مجموعه ای از فعالیتها یا تیمها وجود داشته باشد به گونه ای که از ترکیبهای مختلف تخصیص حالتی انتخاب شود که به بیشترین بازده منجر گردد می توان از رویکرد تحقیق در عملیات و مسائل تخصیص منابع استفاده کرد.
گاهی اوقات برنامه ریزان به جهت مواجه بودن با حجم زیاد اطلاعات و نا آشنایی با تکنیکهای بهینه سازی صرفا به دنبال یافتن یک جواب شدنی برای مساله تخصیص منابع هستند به گونه ای که همه شرایط و محدودیتهای موجود برقرار باشد و پس از سعی و خطاهای زیاد ممکن است بتوانند یک جواب بیابند ولی لزوما این جواب بهینه نبوده و چه بسا می شد جواب بهتر با بازدهی بیشتر یافت.
ارزیابی عملکرد
در حقیقت بیلان و نتیجه فعالیت های سازمان در طول یک دوره مشخص با صرف هزینه های مالی و زمانی و نیز میزان اکتساب سود و بهره مالی، تجربی و عملیاتی در خلال این مدت بوده است
از واژه «ارزیابی عملکرد»، تعاریف بسیاری ارائه شده است. به منظور درک صحیح هر پدیده یا موضوع، لازم است آن پدیده تعریف، تا برداشت و فهم مشترکی حاصل شود. موضوع ارزیابی عملکرد نیز از این قاعده مستثنی نیست. لازم به ذکر است با توجه به تشابه نسبی، مفهوم ارزیابی در بعد کارکنان، سپس در بعد استفاده از منابع و امکانات، و نهایتاً در قالب سازمانی تعریف گردد.
²وردر² و ²دیویس² معتقدند: ارزیابی عملکرد، فرآیندی است که عملکرد شاغل، با آن اندازهگیری میشود و هنگامی که درست انجام شود کارکنان، سرپرستان، مدیران و نهایتاً سازمان از آن بهرهمند خواهد شد.
کاسیو ارزیابی عملکرد را توصیف نظامدار نقاط قوت و ضعف عملکرد فرد یا گروه در رابطه با اجرای وظایف محوله تعریف میکند.
ارزیابی عملکرد در بعد نحوه استفاده از منابع و امکانات در قالب شاخصهای کارایی بیان میشود. اگر در سادهترین تعریف، نسبت داده به ستاده را کارایی بدانیم، نظام ارزیابی عملکرد در واقع میزان کارایی تصمیمات مدیریت در خصوص استفاده بهینه از منابع و امکانات را مورد سنجش قرار میدهد.
ارزیابی عملکرد در بعد سازمانی، معمولاً مترادف با اثربخشی فعالیتها است. منظور از اثربخشی میزان دستیابی به اهداف و برنامهها با ویژگی کارآ بودن فعالیت ها و عملیات است. (رحیمی، ۱۳۹۱، ۳۶)
به طور کلی ارزیابی عملکرد، به فرایند سنجش و اندازهگیری عملکرد دستگاه ها در دورههای مشخص به گونهای که انتظارات و شاخصهای مورد قضاوت برای دستگاه ارزیابی شونده شفاف و از قبل به آن ابلاغ شده باشد، اطلاق میگردد. (طبرسا، ۱۳۹۱، ۴)
فصل دوم
((ادبیات و پیشینه پژوهش))
پیشگفتار:
مطالب درباره : تاثیر مدیریت هزینه بر عملکرد مالی شرکت