(مثنوی۶/۱۷۶-۱۷۹)
آن خلیفــه زادگــــــان مقــبلش
زاده اند از عنصرِ جان و دلش
گر ز بغـداد و هری یا از ری انــد
بی مزاج آب وگلِ نسل وی اند
(مثنوی۶/۱۷۶-۱۷۷)
مَتْنِـشْ شَــرِیعَت، مَشـْیِشْ طَرِیقَت
مَعنَـاش اَرْیَـافْتِـی یَـافْتِی حَقیِـقَت
۱) ترجمه بیت: راه و روش دین اسلام از طریق آداب شرع است و اگرآن را درک کردی، به حقیقت دست یافته ای.
۲) نکات بلاغی: طریقت با حقیقت: کلمه قافیه است، شریعت، طریقت وحقیقت: مراعات النظیر تناسب، واج آرایی (ت، الف).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: «شریعت: shariag قانون قدسی و حیانی. هر یک از رسولان خدا شریعت آوردهاند که مقابل حقیقت است؛ زیرا شرایع با یکدیگر اختلاف دارند، ولی حقیقت الهی آنهایکی است». (بورکهات تیتوس، ۱۳۸۹: ۱۴۶)، «حقیقت: پس علم حقیقت را سه رکن است: یکی علم به ذات خداوند ـ عزّوجلّ ـ و وحدانیّت وی و نفی تشبیه از ذات پاک وی ـ جلّ جلالُه ـ و دیگرعلم به صفات وی و احکام آن، و سدیگرعلم به افعال و حکمت وی. وعلم شریعت را سه رکن است: یکی کتاب، ودیگرسنت، وسیم اجماع امت». (هجویری، ۱۳۸۹: ۲۱)، «حقیقت: عبارتی است از معینی که نسخ برآن روا نباشد و از عهدآدم تا فنای عالم حکم آن تساوی است، چون معرفت حقّ و صحّت معاملت خود به خلوص نیت».(همان، ۱۳۸۹: ۵۵۹)، مولوی گوید:
بی نهایت حضرت است این بارگاه
صـــدر را بگذار، صـدر تسـت راه
(مثنوی ۱/۳۲۷۲)
مــن غلام آن کـه او در هر رباط
خــویش را واصـل نـدانـد بــر سِماط
(مثنوی۳/۱۹۶۳)
به نظر عارف مطلوب حقیقی خداوند است، امّا نفسالاماره مانع رسیدن انسان به مطلوب حقیقی
میگردد. درحدیث نبوّی «الْطُرُقُ اِلی اللهِ بِعَدَدِ أَنفَاسِ الْخَلائقِ» برای سیرالی الله ودست یافتن به معرفت حقیقی و شناخت خداوند راه های مختلفی هست، امّا عرفا به سه طریق مهم توجه نمودهاند. که عبارتند از: شریعت، طریقت وحقیقت که عارف با مهذب کردن خود شرایط راه یابی بسوی حق را فراهم کرده است، تا به درک فیض الهی برسد. پیامبر میفرماید: «الْشَّریعَهُ اَقوالِی وَ الطَّریقهُ اَفعَالِی والْحَقیقَهُ اَحْوالِی» شریعت همان گفتار و طریقت افعال و رفتارمن و حقیقت رسیدن به کمال حق است. و در بیان مبارک حضرت علی(ع) شریعت را به نهرآب وحقیقت را به دریا تشبیه می نماید وعارفان سفینه های نجاتند. (ر. ک، فتح الهی وسپه وندی، ۱۳۸۷: ۴۹-۵۰)