نمودار(۴-۱۳) فراوانی سوال سیزدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان……………………….۱۵۶
نمودار(۴-۱۴) فراوانی سوال چهاردهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان……………………..۱۵۶
نمودار(۴-۱۵) فراوانی سوال پانزدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان……………………….۱۵۶
نمودار(۴-۱۶) فراوانی سوال شانزدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان………………………۱۵۷
نمودار(۴-۱۷) فراوانی سوال هفتدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان……………………….۱۵۷
عنوان صفحه
نمودار(۴-۱۸) فراوانی سوال هیجدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان………………………۱۵۷
نمودار(۴-۱۹) فراوانی سوال نوزدهم متغیر شناسایی خواسته های مصرف کنندگان……………………….۱۵۸
نمودا(۴-۲۰) فراوانی سوال بیستم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک………………………۱۶۱
نمودا(۴-۲۱) فراوانی سوال بیست و یکم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک…………….۱۶۱
نمودار(۴-۲۲) فراوانی سوال بیستم و دوم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک……………۱۶۱
نمودار(۴-۲۳) فراوانی سوال بیستم و سوم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک…………..۱۶۲
نمودار(۴-۲۴) فراوانی سوال بیستم و چهارم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک………..۱۶۲
نمودار(۴-۲۵) فراوانی سوال بیستم و پنجم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک………….۱۶۲
نمودار(۴-۲۶) فراوانی سوال بیستم و ششم متغیر آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک…………۱۶۳
نمودار(۴-۲۷) فراوانی سوال بیستم و هفتم متغیر برند………………………………………………………………..۱۶۶
نمودار(۴-۲۸) فراوانی سوال بیستم و هشتم متغیر برند………………………………………………………………۱۶۶
نمودار(۴-۲۹) فراوانی سوال بیستم و نهم متغیر برند………………………………………………………………..۱۶۶
نمودار(۴-۳۰) فراوانی سوال سی متغیر برند…………………………………………………………………………..۱۶۷
نمودار(۴-۳۱) فراوانی سوال سی و یک متغیر برند…………………………………………………………………..۱۶۷
نمودار(۴-۳۲) فراوانی سوال سی و دو متغیر برند…………………………………………………………………….۱۶۷
نمودار(۴-۳۳) فراوانی سوال سی و سوم متغیر برند………………………………………………………………….۱۶۸
نمودار(۴-۳۴) فراوانی تحصیلات……………………………………………………………………………………………۱۸۹
نمودار(۴-۳۵) فراوانی جنس………………………………………………………………………………………………….۱۸۹
عنوان صفحه
نمودار(۴-۳۶) فراوانی شغل…………………………………………………………………………………………………..۱۹۰
نمودار(۴-۳۷) فراوانی رشته تحصیلی………………………………………………………………………………………۱۹۱
نمودار(۴-۳۸) فراوانی سن…………………………………………………………………………………………………….۱۹۲
نمودار(۴-۳۹) فراوانی سابقه…………………………………………………………………………………………………..۱۹۲
فهرست شکل ها :
عنوان صفحه
شکل(۱-۱) مدل مفهومی ابتدایی تحقیق…………………………………………………………………………………….۱۴
شکل(۳-۱) مدل مفهومی ابتدایی تحقیق…………………………………………………………………………………..۱۲۶
شکل(۵-۱) مدل مفهومی نهایی تحقیق…………………………………………………………………………………….۲۰۹
چکیده :
هدف از این تحقیق بررسی جایگاه فرش دستبافت ایران در بازارهای جهانی و شناسایی عوامل توسعه بازار و رتبه بندی این عوامل می باشد. کلا” ۱۲۰ نفر از خبرگان فرش، و اعضاء اتحادیه صادرکنندگان فرش در برآورد شرکت داشتند. که روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش علی از شاخه پیمایشی می باشد که ابزار گرد آوری پرسشنامه و نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. این تحقیق با بهره گرفتن از آمار توصیفی(جدول توزیع فراوانی، نمودار، شاخص های آماری) و آمار استنباطی(آزمون کولموگروف- اسمیرنف[۱]، آزمون T، آزمون فریدمن، آزمون کروسکال والیس) به بررسی ارتباط میان متغیرها پرداخته و ضمناً برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و انجام آزمون های فوق از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که: شناسنامه دار کردن فرش دستباف سبب توسعه بازار فرش دستباف می گردد. افزایش تبلیغات رابطه مثبتی با توسعه بازار فرش دستباف دارد. شناسایی خواسته های مصرف کنندگان فرش دستباف سبب توسعه بازار فرش دستباف می گردد. آشنایی صادر کنندگان با تجارت الکترونیک رابطه معنی داری با توسعه بازار فرش دستباف دارد. وجود یک برند برای فرش دستباف سبب توسعه بازار فرش دستباف می گردد. و همچنین مشخص شد که اهمیت متغیرهای پژوهش به ترتیب عبارتند از: تبلیغات، شناسایی خواسته های مصرف کنندگان، وجود یک برند، آشنایی صادرکنندگان با تجارت الکترونیک، شناسنامه دار کردن.
واژگان کلیدی: فرش دستبافت ، بازار، توسعه بازار،توسعه، جایگاه محصول
مقدمه
فرش در دنیای امروز به عنوان یک کالای تجاری دارای ارزش و اعتبار خاصی می باشد. در ایران نیز فرش مهم ترین کالای صادراتی غیر نفتی بشمار می آید که درصد بالایی از سهم صادرات را در برگرفته است. امروزه عرصه رقابت در بازارها
ی جهانی فرش بسیار فشرده و نزدیک بهم می باشد. کشورهای عمده تولیدکننده فرش مانند چین، ترکیه، پاکستان، هند و….. سهم بسیار زیادی از بازارهای جهانی فرش را در اختیار گرفته اند. بی گمان علت اصلی موفقیت این کشورها در عرصه ی فرش، شناخت دقیق نیازهای جامعه بشری امروز می باشد. همانگونه که نیاز انسان نخستین موجب پیدایش فرش شد، آگاهی و شناخت دقیق از نیازهای جامعه بشری امروز می تواند، موجب شکوفایی و رونق این کالا گردد و فرش ایران از این قاعده کلی مستثنی نیست. بدین ترتیب اگر خواسته باشیم که همچون گذشته در عرصه جهانی فرش از قافله عقب نمانیم، نیازمند آنیم که اولا” با بهره گرفتن از شیوه های علمی و تخصصی، پروسه تولید فرش در کشورمان را مورد ارزیابی قرارداده و نواقص، کمبودها، تنگناها و مشکلات آنرا شناسایی و برطرف نماییم. ثانیا” با بررسی موشکافانه و کارشناسانه، نسبت به نیازهای جامعه بشری امروز شناخت و آگاهی کامل پیدا کنیم. تا نه تنها از این قافله جهانی عقب نمانیم، بلکه با هوشیاری بازارهای جهانی فرش را در اختیار گرفته و هدایت کنیم و این امر میسر نخواهد شد، مگر اینکه مسئولان، صاحب نظران، کارشناسان و کلیه ی دست اندرکاران فرش گردهم آیند، تا با بررسی و تحقیق دقیق، راه حل مناسبی را برای این مهم جستجو کنند(چیت سازیان، ۱۳۷۹، ص۱۴۱).
فصل اول
کلیات
مقدمه
فرش دستباف به عنوان یک کالای هنری - صنعتی از دیر باز توسط ایرانیان تولید می شده و به شکل زیرانداز و یا برخی مصارف دیگر مورد استفاده قرار می گرفته است. فرش دستباف که آمیخته با هنر و فرهنگ ایرانی و اسلامی است به دلیل کیفیت و جذابیت خود جایگاه ویژه ای را در اذهان ایرانیان و حتی جهانیان داشته و دارد(چیت سازیان، ۱۳۷۹، ص ۱۳۰). فرش دستباف هنری اصیل و صنعتی فراگیر است که به مدد دستان هنرمند و پرتوان طراحان، رنگرزان و بافندگان ایرانی ضمن به ارمغان آوردن اعتباری سترگ برای این مرزو بوم، سهمی بسزا در ارتزاق و اشتغال انبوهی از مردم کشورمان دارد(چیت سازیان، ۱۳۷۹، ص ۱۱).
۱-۱- بیان مساله
فرش دستباف ایران متأثر از ویژگی های برجسته فرهنگی و هنری آن در سده ها و دهه های گذشته، همواره به عنوان یکی ازکالاهای برجسته در سبد صادرات غیرنفتی ایران مطرح بوده و می باشد. و برای صادرات در سطح بین المللی، تولید و عرضه می شود. به طوری که طی سال های متمادی اولین و بالاترین ردیف ارز آوری در صادرات ایران و حدود ۷ درصد اشتغال کل کشور و معیشت چند میلیون نفر را به خود اختصاص داده است. متاسفانه به دلیل فقدان اساسی در ابعاد سازمانی، ساختاری، مدیریتی، تولیدی و به ویژه تجاری و بازرگانی، فرش ایران دوران افول و رکود شکننده ای را در عرصه رقابتهای جهانی پیموده و اکنون در شرایط بحرانی خاصی به سرمی برد. از طرفی، بی توجهی به اصول و مبانی بازاریابی و تجارت که دربرگیرنده فرایند تولید آن نیز می شود، مزیتهای رقابتی فرش دستباف را در داخل و به ویژه در سطح جهانی با مخاطرات جدی مواجه نموده است. تجربه موفق دیگر کشورها حاکی از توجه آنها به واقعیتهای محیط تجارت و دیگر عوامل تاثیرگذار است(شم آبادی و همکاران،۱۳۸۶، ص۳). جایگاه و نقش تعیین کننده و همچنین هدایتگر بازاریابی صادراتی و بین الملل برای ارتقای کیفیت و انطباق آن برخواست، نیاز و ترجیحات مشتریان و خریداران امری است که از آن غفلت شده است(صبوری، ۱۳۸۲). متأسفانه چنین به نظر می رسد که در تولید حجم عمده ای از فرش دستباف ایران (جز در مواردی معدود و انگشت شمار) معیارها، نگاه کلان و فرایندی برای تولید با مزیت رقابتی مبتنی بر اصول بازاریابی بین الملل در نظر گرفته شده است و مورد توجه کافی تولیدکنندگان نمی باشد و عموماً پس از تولید، در گرداب مشکلات عدیده ای از عوامل داخلی قرار می گیرند و در سطح رقابت بین المللی نیز اقدام به صادرات و رقابت با رقبایی می شوند که در نقطه مقابل تولیدکنندگان و صادرکنندگان ایرانی با تکیه بر آخرین دستاوردهای علمی و فناوری قرار دارند و ضمن بهره گیری از برجستگی های هنری فرش ایران، تولیدات خود را با موفقیت بیشتر به فروش می رسانند(شم آبادی و همکاران،۱۳۸۴، ص۸۳).
با توجه به توضیحات بالا این سوال مطرح می شود که فرش دستباف ایران در سطح جهانی چه جایگاهی دارد و چه عواملی باعث توسعه بازار این صنعت می شود.
۱-۲- سوالات تحقیق
سوالات تحقیق به شرح ذیل می باشد.
الف) سوال اصلی تحقیق
فرش دستباف ایران در سطح جهانی چه جایگاهی دارد و چه عواملی باعث توسعه بازار این صنعت می شود.
ب) سوالات فرعی تحقیق
۱- آیا شناسه دار کردن فرش باعث توسعه بازار فرش دستباف می شود؟
۲- آیا افزایش تبلیغات باعث توسعه بازار فرش دستباف می شود؟
نقاط قوت
شکل ۳-۲٫ عوامل موثر در تحلیل محیطی
تحلیل SWOT ابزاری کارآمد برای شناسایی شرایط محیطی و توانایی های درونی سازمان است. پایه و اساس این ابزار کارآمد در مدیریت استراتژیک و همین طور بازاریابی، شناخت محیط پیرامونی سازمان است. حروف SWOT که آن را به شکل های دیگر مثل TOWS هم می نویسند، ابتدای کلمات قوت)[۱۱۴](S، ضعف)[۱۱۵](W، فرصت)[۱۱۶] (oو تهدید)[۱۱۷] (Tمی باشد .
تجزیه و تحلیل SWOT شناسایی نظام مند عواملی است که راهبرد باید بهترین سازگاری را با آنها داشته باشد. منطق رویکرد مذکور این است که راهبرد اثر بخش باید قوت ها و فرصت های سیستم را به حداکثر برساند و ضعف ها و تهدید ها را به حداقل برساند. این منطق اگر درست به کار گرفته شود نتایج بسیار خوبی را برای انتخاب و طراحی یک راهبرد اثر بخش خواهد داشت.
ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط می شود و فرصت و تهدید معمولاً محیطی هستند.قوت های سازمان همان منابع و توانایی هایی است که سازمان در اختیار دارد و می تواند از آنها به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی استفاده کند. موارد زیر می توانند از قوت های شرکت به حساب آیند :اختراعات ثبت شده شرکت، نام تجاری و برند شناخته شده، شهرت در بین مشتریان، مزیت در قیمت تمام شده، دسترسی اختصاصی به منابع طبیعی، دسترسی به شبکه های توزیع مناسب، نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده.
نبودن بعضی از توانایی های کلیدی در سازمان می تواند به عنوان یک ضعف در سازمان تلقی شود. موارد زیر می توانند از ضعفهای شرکتها باشند:عدم پشتیبانی و حفاظت از اختراعات، نام تجاری و برند ضعیف، ناشناخته بودن در بین مشتریان، ساختار پر هزینه در شرکت، عدم دسترسی به منابع، عدم دسترسی به شبکه های توزیع، نیروی انسانی ناکارآمد. نکته ی حایز اهمیت در اینجا امکان تبدیل شدن ضعفها و قوت ها به یکدیگر در شرایط گوناگون است. برای مثال ظرفیت تولید بالا می تواند یک مزیت و قوت برای شرکت محسوب شود اما همین ظرفیت بالا در شرایط رکود و تغییرات تکنولوژیکی می تواند باعث کاهش چابکی شرکت گردد و به آن لطمه وارد کند.
شناسایی و بررسی دقیق محیط خارجی می تواند فرصتهای جدیدی را برای مدیران شرکت نمایان سازد و همین فرصتها می توانند آغازگر مسیر جدیدی برای توسعه و رشد باشند، فرصتها می توانند شامل موارد زیر باشند:نیاز برطرف نشده مشتری، ظهور تکنولوژی های جدید، کم شدن محدودیت های قانونی، حذف موانع تجارت جهانی.
تغییر در متغیرهای خارجی و محیطی می تواند تهدید هایی را برای شرکت در پی داشته باشد. مواردی چون :تغییر در سلیقه ی مشتری که باعث فاصله گرفتن او از محصولات ما می شود، ظهور محصولات جایگزین پر قدرت، افزایش محدودیت های تجاری
به هر حال شرکت نباید منتظر به وجود آمدن فرصتهایی استثنایی در محیط خارجی باشد، بلکه باید تلاش کند تا با تقویت قوت های درونی اش مزیت رقابتی جدیدی را برای شرکت یا سازمان خلق کند. خلق این مزیت های رقابتی از طریق هماهنگی بین قوت ها و توانایی های درون سازمانی و فرصتهای کوچک یا بزرگ خارجی است. حتی در برخی مواقع، اهمیت فرصت خارجی به قدری است که سازمان انگیزه ی لازم برای غلبه بر یک ضعف داخلی را نیز پیدا خواهد کرد.
برای توسعه ی این استراتژیها، یعنی همان استراتژیهایی که باعث هماهنگی قوت های درون سازمانی با فرصتهای محیط خارجی است، می توان از ماتریس SWOT بهره برد. این روشدر صورت شناخت دقیق و به کارگیری صحیح برای کسب و کارهای کوچک و متوسط بسیار کارآمد خواهد بود. شاید حتی بتوان از این ابزار برای تعیین استراتژیهای شخصی و زندگی افراد نیز بهره برد.
ابتدا لازم است لیستی از قوتها، ضعفها،تهدیدها و فرصتها را آماده کنیم، به این لیست پروفایل SWOTمی گویند(شکل ۳-۳).
شکل ۳-۳ . ماتریس سوات
استراتژی های حاصل از این ماتریس به قرار زیر می باشد:
۱- راهبردهای تدافعی (WT): یک استراتژی کاملاً دفاعی است که مانع آسیب دیدن شرکت به علت ضعفهایش از تهدیدات محیط خارجی می شود. هدف کلی راهبرد دفاعی یا حداقل- حداقل، که میتوان آن را “راهبرد بقا” نیز نامید، کاهش ضعفهای سیستم برای کاستن و خنثیسازی تهدیدها است. در این راهبردها تأکید بر رفع آسیبپذیری منطقه مورد مطالعه است.
۲- راهبردهای بازنگری یا انطباقی (WO): غلبه بر ضعفها به منظور استفاده از فرصتها است.راهبر انطباقی یا راهبرد حداقل - حداکثر، تلاش دارد تا با کاستن از ضعفها بتواند حداکثر استفاده را از فرصتهای موجود ببرد. یک سازمان ممکن است در محیط خارجی خود متوجه وجود فرصتهایی شود ولی به واسطه ضعفهای سازمانی خود قادر به بهرهبرداری از آن نباشد. در چنین شرایطی اتخاذ راهبرد انطباقی میتواند امکان استفاده از فرصت را فراهم آورد.
۳- راهبردهای اقتضایی یا تنوع (ST): این راهبرد مبتنی بر حداکثر - حداقل در تنوع بخشی بر نقاط قوت درونی و تهدیدهای بیرونی متمرکز بوده و بر پایه بهره گرفتن از قوتهای سیستم برای مقابله با تهدیدات تدوین میشود و هدف آن به حداکثر رساندن نقاط قوت و به حداقل رساندن تهدیدات است. با این وجود از آنجا که تجارب گذشته نشان داده است که کاربرد نابجای قدرت میتواند نتایج نامطلوبی به بار آورد هیچ سازمانی نباید به طور نسنجیده از قدرت خود برای رفع تهدیدات استفاده کند.
-
- راهبردهای رقابتی/ تهاجمی (SO): استراتژیهایی هستند که در پی استفاده از فرصتها می باشند و به خوبی با توانایی های سازمان هماهنگی دارند.در این راهبردها تمرکز بر حداکثر - حداکثر نقاط قوت درونی و فرصتهای بیرونی استوار است که اصولاً تمام سیستمها خواهان چنین وضعیتی هستند که قادر باشند همزمان قوت و فرصتهای خود را به حداکثر برسانند. بر خلاف راهبرد دفاعی که یک راه حل واکنشی است راهبرد تهاجمی یک راه حل کنشگر است. در چنین وضعیتی سازمان با بهره گرفتن از نقاط قوت خویش برای گسترش بازار تولیدات و خدمات خود گام برمیدارد(گلکار، ۱۳۸۴: ۵۳).
چکیده کار در این مدل، به صورت زیر است:
با استفاده استفاده از فرایند مصاحبه و پرس و جو از مسئولین، کارشناسان و صاحبنطران سازمان یا منطقه ای که می خواهید برنامه راهبردی تعیین کنید (یا با بهره گرفتن از اشراف خودتان بر موضوع)، نقط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدها را تعیین کنید.
از طریق یک پرسشنامه از کارشناسان، به هر یک از عوامل درونی و بیرونی که تعیین کردید، ارزش و یا ضریب می دهید.
سپس از طریق پرسشنامه، این شاخصها و عوامل را از ۱ تا ۴ بر اساس میزان ارزش آنها رتبه بندی می کنید و در نهایت با ضرب رتبه در ضریب، ارزش نهایی هر عامل را تعیین می کنید. جمع ارزش ها و نمرات، ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه (نقاط ضعف و قوت، تهدیها، فرصتها) محاسبه می شود.
حال بر اساس این عوامل و البته ارزش ها، چهار نوع راهبرد مختلف برای موضوع یا سازمان یا منطقه مورد مطالعه تعیین می کنیم. این راهبردها باید ترکیبی از عوامل مختلف باشد.
در نهایت با بهره گرفتن از ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه، در یک محور تعیین می کنیم که راهبردهای تعیین شده عموما از چه نوعی و در چه مسیری باید تعیین شوند.
۳-۸-۲٫ مدل تاپسیس[۱۱۸]
تاپسیس به عنوان یک روش تصمیمگیری چند شاخصه[۱۱۹]، روشی ساده ولی کارآمد در اولویتبندی محسوب میگردد. مدل تاپسیس m گزینه را بر اساس n معیار رتبه بندی می کند. این روش اولین بار در سال ۱۹۹۲ توسط چن و هوانگ[۱۲۰]در سال ۱۹۸۱ مطرح شده است(منظری حصار و محقر،۱۳۸۴: ۷۵ به نقل از موسوی و حسنی، ۱۳۹۰).
تکنیک تاپسیس جزو مدلهای جبرانی (مدلهایی که در مبادلهی بین شاخصها مهم است) و از زیرگروه سازشی[۱۲۱] (در مدلهای زیرگروه سازشی، گزینهای ارجح خواهد بود که نزدیکترین گزینه به راهحل ایدهآل است) میباشد (اصغرپور، ۱۳۸۷: ۲۷۰-۲۱۳).
الگوریتم Topsis یک تصمیمگیری چند شاخصه جبرانی بسیار قوی برای اولویتبندی گزینهها از طریق شبیه نمودن به جواب ایدهال میباشد که به نوع تکنیک وزندهی، حساسیت بسیار کمی داشته و پاسخهای حاصل از آن، تغییر عمیقی نمیکند. در این روش گزینه انتخاب شده، بایستی کوتاهترین فاصله را از جواب ایدهآل و دورترین فاصله را از ناکارآمدترین جواب داشته باشد. از محاسن این روش نسبت به سایر تکنیکهای اولویتبندی مکانی، میتوان به موارد زیر اشاره نمود (شایان، ۱۳۸۵ به نقل از موسوی و حسنی، ۱۳۹۰ ).
- معیارهای کمّی و کیفی را تواماً در مبحث مکانیابی دخالت میدهد.
- خروجی آن میتواند ترتیب اولویت گزینهها را مشخص و این اولویت را به صورت کمّی بیان کند.
- تضاد و تطابق بین شاخصها را در نظر بگیرد.
- روش کار، ساده و سرعت آن مناسب است.
- ضرایب وزنی اولیه را پذیر است.
- نتایج حاصل از این مدل کاملاً منطبق با روشهای تجربی است.
به طور اجمال در روش تاپسیس، ماتریس n × m که دارای m گزینه و n معیار میباشد؛ مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این الگوریتم، فرض میشود هر شاخص و معیار در ماتریس تصمیمگیری، دارای مطلوبیت افزایش و یا کاهشی یکنواختی است. به بیان دیگر، مقادیر بیشتری را که معیارها در این ماتریس کسب میکنند چنانچه از نوع سود بود، هرچه مقدار آن بیشتر باشد دارای مطلوبیت بالاتر است و اگر از نوع هزینه باشد، دارای مطلوبیت پایینتری میباشد. از امتیازات مهم این روش آن است که بهطور همزمان میتوان از شاخصها ومعیارهای عینی و ذهنی استفاده نمود( موسوی و حسنی، ۱۳۹۰).
با این حال، لازم است در این مدل جهت محاسبات ریاضی، تمامی مقادیر نسبت داده شده به معیارها بایستی از نوع کمّی بوده و در صورت کیفی بودن نسبت داده شده به معیارها، بایستی آنها را به مقادیر کمی تبدیل نمود. با این وجود پیشنهاد میشود که روش تاپسیس در هنگامی که تعداد شاخصها و اطلاعات در دسترس محدود است، مورد استفاده قرار گیرد.
۳-۸-۳٫ شبکههای عصبی مصنوعی (ANN )
مدلهایآماریمختلفیبرایپیشبینیدرعلوموجوددارد.مدلهایآماریمتأثرازمفروضاتومحدودیتهایزیادیهستند،بدینلحاظاخیراشبکههایعصبیبهعنوانشیوهنوینپیشبینیبهدلیلعدمنیازبهفروضومحدودیتهادرتوزیعدادههاوکاراییبالاترآنموردتوجهویژهقرارگرفتهاست
یکیازمهمترینکاربردهایروشهایآماری،شناساییالگو،طبقهبندیوپیش بینیبراساسواقعیتهاواطلاعاتدردسترسازیکموضوعخاصاست.روشهایآماریکهبرایمدلسازیروابطبینمتغیرهابهکارمیروددارای تعدادیپیشفرضومحدودیتاست. اینپیشفرضهاشاملنرمالبودنتوزیع داده ها،عدمهمخطی،یکسانبودنواریانسخطاهاوموارددیگریاستودر صورتفقداناینشرایطبهکارگیریاینمدلهاامکانپذیرنبودهویاباخطای قابلتوجهیهمراهاست.ازاینروبهروشهاییبامحدودیتهاوفروضکمتر، نیازمیباشدویکیازاینروشهاشبکههایعصبیمصنوعیاست.اینروشهیچ فرضاولیهایبرایتوزیعدادههاتحمیلنمینماید.دراینشبکه هااطلاعاتبه صورتضمنیپردازشمیشود،برایناساسچنانچهبخشیازسلولهایشبکه حذفشوندیاعملکردغلطداشتهباشندبازهماحتمالرسیدنبهپاسخصحیح وجوددارد(رحمانی و اسماعیلی،۱۳۸۹: ۱۵۲).
شبکههای عصبی را میتوان با اغماض زیاد، مدلهای الکترونیکی از ساختار عصبی مغز انسان نامید (پاکگوهر و سیگاری تبریزی، ۱۳۸۵: ۲۵۶ به نقل از موسوی و حسنی٬ ۱۳۹۱). اساس کار این شبکهها، در واقع شبیهسازی تفکر مغز انسان است و به عنوان یک واحد پردازشگر عددی عمل میکند
شبکههای عصبی مصنوعی توابعی جامع و انعطاف پذیر و ابزاری قدرتمند برای تجزیه و تحلیل دادهها و مدل سازی روابط غیر خطی، با درجه صحت بالا هستند. مهمترین ویژگی مدلهای شبکه های عصبی مصنوعیآزادی آنها از فروض آماری مربوط به متغیرها، استفاده از روشهای محاسباتی موازی و غیر خطی بودن آنهاست . مدلهای شبکه های عصبی مصنوعی بهرغم تنوع از ساختار مشابهی برخوردارند. هر شبکه عصبی معمولاً از سه لایه به ترتیب زیر تشکیل میشود :
لایه ورودی که دریافت کننده منابع خارج از سیستم است که این لایه در مورد مغز، به حواس پنجگانه تشبیه میشود. لایه پنهان از اهمیت بسیار بالایی در مدلهای شبکه های عصبی مصنوعی برخوردار است. در صورتی که تعداد کافی از این لایه ها و واحدها در یک مدلشبکه های عصبی مصنوعی باشد، نقش مؤثری در فرایند یادگیری ایفا می کنند. این لایه صرفاً یک نتیجه میانیدر فرایند محاسبه ارزش خروجی است از این رو، در اقتصادسنجی همتایی ندارند (Nambaghsh,2005: 56 ).
لایه خروجی که به مثابه متغیرهای وابسته در مدلهای رگرسیون هستند و به پاسخ متغیروابسته در برابر تحریک متغیرهای مستقل مربوط میگردد. این لایه شامل مقادیر پیش بینی شده متغیرهای وابسته است.
شبکههای عصبی از نظر هندسی به دو گروه شبکههای تک لایه و شبکههای چندلایه تقسیم میشوند و از نظر مکانیزم اجرا به دو دسته شبکههای عصبی پیشخور و شبکههای عصبی پسخور تقسیم میشوند. در شبکههای پیشخور همانند مغز انسان جهت اتصالات به سمت جلو است و در شبکه مسیر بسته وجود ندارد ولی در شبکههای پسخور مسیر بسته وجود دارد، به این معنی که امکان دارد اتصال در جهتی باشد که لایههای بعدی را به لایههای قبلی متصل کند.
یکی از انوع شبکههای عصبی، شبکههای عصبی چند لایه پرسپترون[۱۲۲](MLP) است که از نوع شبکههای پیشخور میباشد. اجزای تشکیلدهندهی این شبکهها عبارتند از:
-
- مدارس کم دوام
ب: سنگ بلوک
این مدارس به مدارس قابل نگهداری معروفند که فاقد شناژ وبتن آرمه هستند که بیشترین مدارس این بخش از این نوع هستند.
الف: خشت و گل
-
- مدارس بی دوام
ب: چوب
این مدارس قدیمی هستند که بیشتر این نوع مدارس از رده خارج وتخریبی هستند،
وکل حدود ۱۹٫ ۵ درصد مدارس ابتدائی (کوچصفهان) بادوام و ۶۷٫ ۳ درصد کم دوام و ۱۳٫ ۲ درصد بیدوام هستند.
۲-۱۲٫ ساختمان مدرسه
- مدارس ابتدئی شهری حتی الامکان دریک طبقه ویا دو طبقه احداث شود در صورت کمبود زمین، مدارس ۱۵و۲۰ کلاسه را می توان در سه طبقه احداث نمود.
- ساختمان مهدوآمادگی حتی الامکان یک طبقه وکرسی ساختمان کاملأ خشک باشد ومحیط آن باید چشم انداز زیبایی داشته باشد. (ضوابط ومعیارهای طراحی فضاهای آموزش وپرورش ۱۳۸۰)
۲-۱۳٫ ویژگیهای کلاس درس
۲-۱۳-۱٫ بررسی نور طبیعی کلاس
تابش نورخورشید نباید درخوزه دید دانش آموزان قرارگیرد جهت تابش از سمت چپ دانش آموزان روی سطح کار باشد، سطح کار به رنگ مات بوده وسطح کلی پنچره ها نباید از الی سطح کلاس کمتر باشد ورود تابش نور مستقیم خورشید به عنوان منبع نور طبیعی و بکار بردن سایبانهای مناسب توصیه می شود (قاضی زاده، ۱۳۷۲)
۲-۱۳-۲٫ رنگ
سطوح دیوارهای کلاس درس از رنگ مات بوده تا از خیرگی حاصل از انعکاس نور جلوگیری بعمل آید براساس تقسیم بندی رنگهای هر مقطح تحصیلی از رنگهای خاصی پیشنهاد می شود. در مقطع ابتدائی سقفها سفید ودیوارها به دور از شفافیت ورنگهای قرمز، آبی، زرد، رنگهای اصلی پیشنهادی هستند.
در مقطع راهنمایی رنگ نارنجی که نشانه گرمی ومحبت اجتماعی وارغوانی آبی وسبز رنگهای اصلی به کار رفته در این مقطع است در مقطع متوسطه سه رنگ زرد، سبز وبنفش توصیه شده است. رنگ میز وصندلی نیز مات بوده ورنگ سطح تخته کلاس سبز وسطح کلاس داری رنگهای سفید خاکستری یا رنگهای روشن باشد. ( طهماسبی، ۱۳۸۳)
۲-۱۳-۳٫ جایگاه معلم
محل نشتن معلم باید نسبت به سطح کلاس بلندتر باشد وباید بتواند از فضای سر سبز وزیبای خارج از گلاسها کاه گاهی استفاده نماید.
۲-۱۳-۴٫ میز ونیمکت
میز ونیمکت ها باید همه یک شکل باشند بطوریکه امکان دید معلم برای همه شاگردان فراهم آید فرم کلاسها وچیدن میز ونیمکت (حتی طرز نشتن و گوش دادن) مطابق با ذوقه وشوق دانش آموزان مقاطع تحصیلی ودر واقع عادی وضروری اثر بسزایی در تعلیم وتربیت دارد.
۲-۱۴٫ تابلوها وکتیبه ها
معماری تابلوها وکتیبه ها باید در راستای اهداف تعلیم وتربیت ومتناسب با شرایط سنی و روحی روانی کودکان ونوجوان انتخاب واجرا شوند تابلوها منضمن پیام های فرهنگی، اخلاقی، آموزشی باشد وترغیب کننده علم آموزی وسازندگی فردی واجتماعی است.
۲-۱۵٫ درب ورودی
چگونگی طراحی درب ورودی مطابق با مقاطع تحصیلی کودکان ونوجوانان وجنسیت دانش آموزان بوده وزیبایی آن آموزش وشادابی را ایجاد می کند. ( حافظیان، ۱۳۷۵)
با توجه به تعداد دانش آموزان سرویس های بهداشتی وآبخوریهای مناسب در هر مدرسه باید وجود داشته باشد.
۲-۱۶٫ ضوابط مکان یابی وساختن محیط های آموزشی
۲-۱۶-۱٫ دسترسی
مکان های آموزشی به ویژه مدارس ابتدائی باید به گونه ای انتخاب شوند که دسترسی به آنها برای دانش آموزان به سهولت میسر باشد بعنوان مثال مکان مدارس ابتدائی برای دانش آموزان طوری انتخاب شود تا اکثر دانش آموزانی که در شعاع دسترسی آن قرار می گیرند، در کمتر از ۲۰دقیقه پیاده روی بتوانندخود را به مدرسه برسانندو به علاوه باید مقرارتی را وضع وتمهیداتی را فراهم آورند تا شاگردان به هنگام عبور از چهار راه های شلوغ، بزرگراهها، خطوط راه آهن، رودخانه وسیلها با خطرات جدی مواجه نشوند. ومقطع ابتدائی حداکثر شعاع دسترسی ۵۰۰متر( حداکثر ۱۰دقیقه پیاده روی) ودر مقطع راهنمائی حداکثر شعاع دسترسی ۱۲۰۰متر (حداکثر ۱۵ دقیقه پیاده روی) ودر مقطع متوسطه حداکثر شعاع دسترسی ۲۰۰۰متر حداکثر ۲۰دقیقه پیاده روی) می تواند مناسب باشد لازم به ذکر است سر بالیی های تند وخسته کننده بر میزان شعاع دسترسی تأثیر خواهد گذاشت. (محسن پور، ۷۷)
۲-۱۶-۲٫ آسایش محیطی
توجه به اصلی ترین عواملی که بر آسایش زیستی انسان از نظر فیزیکی وروانی تأثیر گذاشته، کاردائی بیشتر را فراهم می کند. و قابل سنچش واندازه گیری هستند همانند شرایط نوری، صوتی، آب وهوایی، برای ایجاد فضای معماری مطلوب ودارای عملکرد وصحیح لازم وضروری است.
۲-۱۶-۳٫ نور
نور یکی از اصول مهم در طراحی فضاها وتأمین آسایش بصری است که معیارهای عمده ای در طراحی روشنایی داخل یک فضاباید به آنها توجه نمود. عبارتند از
-
- میزان شدت روشنائی مورد نیاز
بر اساس آیئن نامه ۱۸۴۸ مؤسسه استاندارد وتحقیقات صنعتی ایران شدت روشنایی مورد نیاز در فضاهای مختلف ارائه گردید است.
جدول شماره ۲-۱۰٫ مقایسه شدت روشنایی مورد نیاز در عملکردهای مختلف( بر حسب L ux)
نوع فعالیت | الف |
در پژوهش اسمیت ( ۲۰۰۳ ) همدلی و نوع دوستی در رابطه با متغیرهای تحصیلات و درآمد خانوادگی تفاوت کمی با یکدیگر داشته اند. ارزشهای مبتنی بر نوع دوستی در بین افراد تحصیل کرده بالاتر می باشد و رفتارهای مبتنی بر نوع دوستی در میان افراد دارای درآمد پایین تر، بیشتر می باشد.
در پژوهش اسمیت ( ۲۰۰۳ ) همدلی و نوع دوستی در رابطه با متغیرهای تحصیلات و درآمد خانوادگی تفاوت کمی با یکدیگر داشته اند. ارزشهای مبتنی بر نوع دوستی در بین افراد تحصیل کرده بالاتر می باشد و رفتارهای مبتنی بر نوع دوستی در میان افراد دارای درآمد پایین تر، بیشتر می باشد.
وضعیت تاهل نیز به ندرت به عنوان یک متغیر پیش بین، در این زمینه در نظر گرفته شده است. در پژوهش اسمیت ( ۲۰۰۳ ) ارزشهای مبتنی بر نوع دوستی و همدلی در میان افراد متاهل و زنان بیوه بیشتر بوده است ( مورد اخیر ظاهراً به این دلیل است که تعداد زنان بیوه از مردان بیوه بیشتر است ) و در میان افراد مجرد یا متارکه کرده کمتر بوده است.
نمرات مربوط به رفتارهای نوعدوستانه در بین افراد مجرد بالاتر بوده و در میان افراد متاهل و یا بیوه پایین تر است. البته این رابطه همسان نیست. پژوهشهای صورت گرفته در خصوص یاری رسانی، همجواری و روابط بین فردی، نشان داده است که مؤلفه ها در نواحی کم جمعیت تر قوی تر می باشد ( هاوارد و پیلیاوین، ۲۰۰۰ )
ولی در پژوهش اسمیت ( ۲۰۰۳ ) بین سکونت در نواحی روستایی و شهری و همدلی و نوع دوستی رابطه معناداری یافت نشده است. در واقع برای این فرضیه که همدلی و نوع دوستی در محیط های غیر دوستانه شهرهای بزرگ و مرکزی پایین تر و در محیط های دوستانه و صمیمی شهرهای کوچک و نواحی روستایی بالاتر می باشد، شواهد چندانی وجود ندارند. البته در این میان برخی تفاوتهای جغرافیایی دیده شده است که همسان نمی باشند ( اسمیت، ۲۰۰۳ )
در مورد رابطه بین نژاد و تبار با همدلی و نوع دوستی نیز مطالعات اندک صورت گرفته است.
علیرغم این مطلب در این زمینه، برخی تفاوت های بین فرهنگی مشاهده گردیده است ( جانسون و همکاران، ۱۹۸۹ ). در مطالعه اسمیت ( ۲۰۰۳ ) بین نژاد اسپانیولی با همدلی و نوع دوستی رابطه معناداری مشاهده نشده است و نژاد تنها با رفتارهای نوعدوستانه مرتبط بوده است به اینصورت که سیاه پوستان هر دو زمینه همدلی و نوع دوستی، نمرات بالاتری را به خود اختصاص داده اند.
غالب پژوهشهای صورت گرفته تا کنون به رابطه بین وضعیت اشتغال و همدلی توجه نداشته اند. با این وجود در پژوهش اسمیت ( ۲۰۰۳ ) بالاترین میزان همدلی در بین افراد خانه دار و کمترین آن در بین افراد بیکار و سپس شاغلان تمام وقت یافت شده است. همدلی پایین یافت شده در بین بیکاران، احتمالا منعکس کننده تاثیر منفی بیکاری و نقطه نظرات آنها می باشد. ولی بدلیل تعداد کم پاسخ گویان بیکار نمی توان به طور جدی این فرضیه را مورد بررسی قرار داد.
بین ارزشهای مبتنی و نوع دوستی با وضعیت کاری، رابطه ای همسان و یا روشن یافت نشده است. خانواده اصلی نیز احتمالاً با میزان همدلی مرتبط می باشد. بیشترین میزان همدلی در خانواده های دارای هر دو والد پدر و مادر و سپس خانواده های دارای والد مادر دیده شده است کمترین میزان همدلی نیز در خانواده های دارای والد پدر مشاهده گردیده است.
در خصوص مذهب نیز این ایده وجود دارد که همدلی و نوع دوستی در بین افراد پایبند به مذهب بالاتر است (پست و همکاران، ۲۰۰۲).
آموزش همدلی باعث افزایش همدلی شناختی و عاطفی، پذیرا بودن فردی، آگاهی از نیازهای دیگری در موقعیت های تعارض آمیز، بهبود کار گروهی و رضایت شغلی افراد می گردد. برخی از مولفه های آموزشی خاص که با این برآیندهای مطلوب در ارتباطند عبارتند از :
۱- آموزش ادراک بین فردی و پاسخگویی همدلانه – تعریف همدلی، نحوه رشد و شکل گیری آن و نحوه درک و تشخیص حالات عاطفی، هیجانی دیگران و پاسخگویی به آن.
۲- فعالیت هایی که مستلزم تمرکز بر احساسات خود فرد به عنوان حلقه اتصال به احساسات دیگری می باشند.
۳- فعالیت هایی که بر وجوه تشابه بین خود و احساسات خود و دیگران و احساسات آنها تمرکز دارند.
۴- تمرین های نقش پذیری / ایفای نقش، که در آن فرد نقش فرد دیگر را تصور نموده و آن نقش را بازی می کند.
۵- تمرین مداوم برای تصور دیدگاه دیگری.
۶- مواجه با محرک های هیجان برانگیز از قبیل : تصاویر فقر، بلایای طبیعی و غیره .
۷- الگو سازی رفتار همدلانه از سوی آموزگاران، مربیان و مدیران.
۸- الگو برداری از شخصیت و زندگی افراد همدل مشهور ( باولک، ۲۰۰۳ )
یکی از نکات قابل توجه در ادبیات پژوهشی همدلی که می توان آن را به عنوان یک محدودیت نیز در نظر گرفت آن است که اکثر پژوهشهای صورت گرفته در خصوص این موضوع، بر روی نمونه های کوچک دانش آموزی صورت پذیرفته اند. به عنوان مثال پست[۴۶] و دیگران ( ۲۰۰۲ ) پس از کتاب شناسی و مرور پژوهشهای صورت گرفته در مورد همدلی و نوع دوستی عنوان کرده اند که از میان پژوهشها ۴۳ مطالعه منحصراً بر روی دانش آموزان، ۳ مطالعه بر روی ترکیبی از دانش آموزان و جمعیت های دیگر، ۸ مطالعه بر روی افراد مختلف در سازمان ها و موسسات داوطلبانه، ۳ مطالعه بر روی دو قلوها ، ۳ مطالعه بر روی نمونه های در دسترس و ۲ مطالعه دیگر بر روی نمونه های ایالتی بوده اند. لذا نمونه ی کل این پژوهش ها نیز به صورت زیر بوده است :
کمتر از ۱۰۰ نفر ( ۲۱ پژوهش ) ، بین ۱۰۰ تا ۱۹۹ ( ۱۹ پژوهش ) ، بین ۲۰۰ تا ۴۹۹ نفر ( ۱۳ پژوهش ) و ۵۰۰ + نفر ( ۹ پژوهش ) .در یک پژوهش ملی بر روی آمریکائیان، ۸۰ % آمریکائیها بیان کردند که نسبت به کسی که مورد سوء استفاده واقع شده است احساس حمایتگری می کنند. ۷۵% آنها از واقعه ای که روی داده، متأثر می گردند، ۷۳% خود را به عنوان یک فرد رقیق القلب توصیف می نمایند و ۷۱ % از آنها غالباً نسبت به افراد مصیبت زده، احساس همدردی می نمایند. علاوه بر این ۷۳% از آنان اظهار داشتند که احساس شفقت نکردن نسبت به افراد مورد ظلم شده توصیف کننده آنها نیست و ۵۹ % از آنان عنوان کردند که عدم احساس ناراحتی در قبال افراد دچار مشکل توصیف کننده آنان نیست ( اسمیت ۲۰۰۳ ).
در یک پژوهش، کروگر، ساموئلسون، کاپچ و فلانیگان ( ۲۰۰۱ ) به آزمون اثر بخشی یک مداخله مدرسه – مدار بر رشد همدلی اقدام نمودند. در این مطالعه، اثر بخشی یک برنامه نمایش نامه نویسی بر رشد همدلی با بهره گرفتن از طیف همدلی استرایرسنجش گردید. در این طیف، کودکان پس از مشاهده صحنه های واقعی عاطفه برانگیز، در یک مصاحبه رودر رو به ارائه واکنش های عاطفی خود پرداختند. نتایج مقایسه آزمودنی های دو گروه آزمایش و کنترل نشان داد که تنها دختران گروه آزمایش در همدلی کلی نمرات بالاتری آورده اند.
نمرات پسران گروه آزمون نیز تنها در زمینه همدلی با عواطف شاد دیگران بالا بود.
در نتیجه این گونه نتیجه گیری شد که پسران تمایل کمتری برای همدلی نشان دادن در خصوص احساس ناراحتی و یا ترس دیگران دارند.
بلاکلی و همکارانش ( ۱۹۹۶ ) در یک پژوهش به بررسی رابطه بین خود – نظارتی و همدلی پرداختند نتیجه این پژوهش نشان داد افرادی که از خود – نظارتی بالا برخوردار می باشند. احتمال بیشتری دارد که در رفتارهای همدلانه درگیر شوند.
تحقیقات نشان دهنده آنند که همدلی اثرات سودمند پردامنه ای بر نگرش ها و رفتار دارد. در صورتی که فقدان آن موجب وارد آمدن اثرات منفی بر نگرش ها و رفتارها می گردد.
یکی از یافته های محکم و مستدل در ادبیات مربوطه آن است که دغدغه های همدلی به رفتار یاری رساندن می انجامد ( بیستون، ۱۹۹۱، دیویس، ۱۹۹۴، اسوالد، ۱۹۹۶ ).
در یکی از مطالعات مربوط به همدلی از افراد خواسته شد تا تحت انواع آموزش های داده پردازی به مطالعه درد و ناراحتی فرد دیگر بپردازند. سپس فرصتی در اختیار این افراد قرار می گرفت تا به فرد نیازمند کمک، یاری رسانند
هنگامی که افراد تحت آموزهای بر انگیزاننده همدلی به مطالعه در مورد تالم فرد دیگر می پرداختند، کمک بیشتری به آن فرد می نمودند تا هنگامی که شرایط آموزش همدلی برانگیز نبود، افزایش میزان یاری رسانی که در این مطالعه به دست آمد به برانگیختگی دغدغه های همدلی ( شفقت و عواطف وابسته به آن ) در خوانندگان نسبت داده شد ( بیستون، ساگر و همکاران، ۱۹۹۷ ).
برخی از مطالعات نیز به بررسی نگرشها نسبت به افراد رنج دیده پرداخته اند. در یکی از این مطالعات بیستون و همکارانش از دانشجویان خواستند تا چند سناریو را که دربردارنده شرح افراد در حال رنج و ناراحتی بود خوانده و مورد تامل قرار دهند. سپس نگرش های دانشجویان نسبت به اینگونه افراد اندازه گیری گردید. آنها دریافتند که مطالعه این سناریوها، تحت آموزش های همدلی برانگیز موجب پدید آمدن نگرش های مطلوبتری نسبت به افراد رنج دیده می شود تا هنگامی که این مطالعه تحت آموزش های کاهش دهنده همدلی صورت می پذیرفت. بیستون و همکارانش با بهره گرفتن از این فرایند توانستند در نگرش افراد نسبت به بیماران مبتلا به ایدز یا بی خانمان تغییر ایجاد نمایند.
در یکی از از این نوع مطالعات، تغییر نگرش پس از گذشت دو هفته سر گذشت ها توسط دانشجویان، همچنان پابرجا بود که این امر پیشنهاد کننده آن است که تغییر نگرش احتمالاً از ثبات برخوردار است ( بیستون، پولیکارپو و همکاران، ۱۹۹۷ ).
در پژوهش دیگر، هنسون و رونالد ( ۱۹۸۵ ) به بررسی تفاوت های جنسیتی در همدلی و قضاوت اخلاقی نوجوانان پرداختند. در این پژوهش رابطه بین همدلی و قضاوت اخلاقی، سن و تفاوت های جنسیتی، ابراز همدلی عاطفی و انعطاف پذیری در قضاوت اخلاقی درونی ۳۳۰ نوجوان بررسی گردید. در نهایت مشخص گردید که قضاوت اخلاقی اندازه گیری شده توسط فهرست انعطاف پذیری قضاوت اخلاقی با همدلی رابطه معنا داری ندارد.
در پژوهشی دیگر، رابرتز و استرایر (۱۹۹۶) به بررسی ابراز عاطفی، همدلی و رفتار اجتماع پسند در نوجوانان پرداختند. همانگونه که انتظار می رفت ابراز عاطفی، بینش عاطفی و نقش پذیری، پیش بینی کننده های قوی برای درگیر شدن آنها در رفتارهای اجتماع پسند محسوب می گردید. در حالیکه همدلی دختران با رفتار اجتماع پسند با دوستان و همکاران با همسالانشان مرتبط بود.
بارون و همکاران (۱۹۸۱) نیز ارتباط بین سازه های شناختی و عاطفی همدلی را مورد بررسی قرار دارند. گرچه دقت پیش بینی (همدلی شناختی) و همدلی عاطفی ممکن است هر دو اجزای یک توانمندی کلی یکسان باشند. اما مطالعات تجربی محدودی به بررسی رابطه بین این ابعاد پرداخته اند. که مطالعه بارون و همکارانش یکی از آنها محسوب می گردد.
ارتباط بین همدلی شناختی و همدلی عاطفی از طریق محاسبه همبستگی بین مقیاسهای همدلی عاطفی مهرابیان و اپشتین و زیر مقیاسهای آن با تقلیل کرونباخ دقت پیش بینی کلی و خرده مؤلفه های آن بررسی گردید در این باره یک رابطه معنا دار فرض گردید. به این معنا که افراد برخوردار از همدلی عاطفی قوی در ادراکات خود از دیگران دقیق تر خواهند بود .
تحلیل داده های جمع آوری شده از ۳۷۲ دانشجو هیچ گونه رابطه معناداری بین مؤلفه های کرونباخ دقت پیش بین زیر مقیاس هایی که نمایان گر همدلی عاطفی بود را نشان نداد. با این وجود، این دو نوع همدلی از الگوهای متفاوتی در رابطه با کانون کنترل برخوردار بودند. افردی که در همدلی عاطفی، نمرات بالاتری را به خود اختصاص داده بودند، دارای کانون کنترل خارجی بودند.
در حالی که بر عکس، افرادی که در زمینه دقت پیش بینی ( همدلی شناختی ) حائز نمرات بالاتری شده بودند. از کانون کنترل درونی برخوردار بودند. تفاوتهای جنسیتی، تنها در مقیاسهای عاطفی به چشم می خورد که در این باره زنان حائز نمرات بالاتری بودند.
در یک پژوهش دیگر دیویس، لوک و کراوس (۱۹۹۴) با مقایسه پاسخهای بیش از ۸۰۰ دو قلوی یک تخمکی و دو تخمکی در زمینه همدلی، به بررسی نقش عوامل وراثتی در همدلی (درونی) پرداختند. آنها دریافتند که مولفه های عاطفی همدلی (دغدغه های همدردی و آشفتگی فردی) تا حد نسبتاً قابل توجه، ارثی می باشند.
این پژوهشگران ۲۸ % از تفاوت های موجود بین افراد در زمینه دغدغه های همدلی و ۳۲ % از تفاوت های موجود بین آنها را در زمینه آشفتگی فردی ناشی از عامل وراثت برآورد نمودند.
گافمن : (۱۹۸۲-۱۹۲۲)
بهترین اثر گافمن در زمینه نظریه نمایش نمود خود در زندگی روزانه است که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد به عقیده گافمن میان اجراهای تئاتر و انواع کنشهایی که همه ما در اعمال روزمره و کنشهای متقابل مان انجام می دهیم وجوه مشترک بسیاری وجود دارد به نظر او کنش متقابل که بسیار شکننده است با اجراهای اجتماعی حفظ می شود اجراهای ضعیف یا اختلافها به کنش متقابل نیز به همان اندازه اجراهای تئاتری آسیب می رسانند.
گافمن در قیاس صحنه نمایش با کنش متقابل اجتماعی تا آنجا که می تواند جلو می رود به نظر او در هر کنش متقابل یک جلوی صحنه وجود دارد که با پیش صحنه اجرای تئاتر قرینه است بازیگران صحنه تئاتر و نیز زندگی اجتماعی هر دو به ظاهر لباس مناسب پوشیدن و وسایل صحنه آرایی علاقمندند. نظریه نمایشی با ریشه های کنش متقابل نمادین خود آشکارا سازگاری دارد این نظریه بر کنشگران تنش و تنش متقابل تاکید می ورزد(کالینز،۱۹۸۶: دیتون،۱۹۸۰).
۳-۲- چارچوب نظری
هومنز با رد تبیین هایی که جامعه شناسان در مورد رفتار و نهادهای بشری ارائه می کردند، در صدد بود تبیینی علمی و واضح و قانع کننده از آن ها ارائه کند.
از این رو او گمان کرد که استفاده از قضایا و اصول روانشناختی برای تبیین رفتارهای افراد راهگشا خواهد بود. او بیشتر بر تبادل دوطرفه تاکید داشت تا صورت های اجتماعی و گسترده تبادل و گفت که جامعه شناسی راستین فقط آن نوعی است که بر اصول روانشناختی استوار باشد. اصولی که او برای تبیین رفتار افراد به کار برد در قالب قضایای بنیادی مطرح شدند. هدف او به طور کلی تبیین رفتار بنیادی اجتماعی بر حسب پاداش ها و خسارت ها در قالب نظریه تبادل بود. به نظر او وظیفه جامعه شناسان بررسی رفتار اجتماعی است که در آن، فعالیت دست کم یکی از دو تن، فعالیت طرف دیگر را تقویت یا تحذیر می کند و هر یک بر دیگری نفوذ متقابل می گذارند. در این نظریه نیز همچون نظریه کنش متقابل بشر باید انسان بودن خود را از طریق کنش متقابل کسب کند. هومنز با توسل به متغیرهای ارزش و کمیت سعی در تبیین قضایایی دارد که برای توضیح نظریه مبادله ساخته و پرداخته است. این قضایا شامل قضایای عام و قضایای خاص می شود.
دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸) واقعیتهای اجتماعی را نیروها وساختارهایی می انگاشت که در خارج از افراد قرار دارند و آنها را وادر به رفتار معینی می سازند این واقعیتهای اجتماعی به نظر دورکیم بر افراد تسلط دارند وتصمیم های فردی چندان تاثیری در این واقعیتها ندارند به نظر او کنش ها و کنشهای متقابل افراد جامعه تحت تاثیر نیروهای اجتماعی شکل می گیرند و چهارچوب وصورتهای کنش فردی را ساختار های اجتماعی تعیین می کنند به نظر دورکیم آنچه که افراد یک جامعه را گرد هم می آورد وباعث پیوند آنها می شود یک اخلاق مشترک نیرومند و یا وجدان جمعی است که شیرازه ضد جوامع ابتدایی تا نوین است وجدان جمعی در جوامع ابتدایی بسیار نیرومند است ولی در جوامع نوین قدرت این وجدان اجتماعی کاهش یافته است که به نظر دورکیم تقسیم کار پیچیده اجتماعی تا اندازه ای فقدان وجدان جمعی را در این نوع جوامع ترمیم می کند. دورکیم جامعه را شر چشمه نوین می انگارد و معتقد است که ارزشهای اجتماعی حاکم بر جوامع به صورت معتقدات مذهبی تجلی می یابند بخ نظر او این جامعه است که برخی پدیده ها را شرعی و برخی پدیده های دیگر را کفر آمیز جلوه می دهد دورکیم دین و جامعه را از یک گوهر می انگارد وماهیتی یکسان برای هر دو آنها قایل است.
جورج زیمل به داشتن یک دیدگاه و رویکرد خردگرایانه مشهور می باشد و اساسا خصیصه جامعه شناسی زیمل جزء نگری است که این تاثیر بسیار مهمی در توسعه و تحقیق در گروه های کوچک ،کنش متقابل نمادی و نظریه مبادله گذاشته است.
خرد ترین کار زیمل صورت های کنش متقابل است و با افرادی که در کنش متقابل در گیرند سرو کار دارد وی توجه خود را به این امر چنین بیان کرده است .
پول در عقلانی شدن زندگی روزمره از طریق اهمیت دادن به تفکر و هوشمند ی در دنیای جدید دخالت دارد اقتصاد پولی موجب افزایش روابط غیر شخصی در میان انسان هاست . پول پیوند ها و وفاداری ها ی مبتنی بر خون و خویشاوندی را سست می کند . پول به پیشبرد محاسبات معقول امور یاری می رساند و باعث پیشرفت تعقل می شود .
کلان شهر و ذهن شهری با اقتصاد پولی عمیقا پیوند یافته اند. پیچیدگی زندگی شهری ما را مجبور به وقت شناسی ،حساب گری و دقت می کند و جهان را به یک مسئله ریاضی تبدیل می کند در شهر افراد از لحاظ فیزیکی به هم نزدیکند ولی از لحاظ روان شناختی از دیگران جدا و مستقل است. به جای توجه و فکر به ساختارهای زندگی بهتر است به تجربه های افراد توجه کنیم .(تامل بیشتر به تجربه های زندگی روزمره ) نکته دیگر این که صرفا توصیف تجربه ها نیست بلکه به نقد زندگی روزمره نیز بپردازیم نا از طریق تجربه ها به کلیت زندگی برسیم .
ساختارهای فرافردی مانند دوست- خانواده کلان شهر، یا اتحادیه کارگری تنها تبلورهایی از این کنش متقابل اند.
زیمل در مقاله کلان شهر زندگی اقتصادی چگونگی شکل گیری فرهنگ عینی را در رابطه با پول و فضای شهری جدید و نقتضیات زندگی چنین بررسی کرده است در جوامع مدرن امروزی با افزایش شدت تیم کار تعداد حلقه های اجتماعی که یک فرد می تواند به آنها بپیوندد و رواج اقتصاد پولی میان فرهنگ عینی و ذهنی شکاف عمیقی بوجود آمده است از نظر زیمل فرهنگ عینی در دوران مدرن راه به سوی استقلال و جدایی هر چه بیشتر از فرهنگ ذهنی می برد.
مبادله اقتصادی را به خوبی می توان به عنوان یک صورت از کنش متقابل اجتماعی در نظر گرفت در فلسفه پول وی به تغییر ماهیت روابط اجتماعی در جامعه مدرن اشاره می کند.
اجرای برونسپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
با توجه به عدم پیشبینی هزینهها به علت عدم قطعیت بالای پروژه های R&D، مواجهه با حالت هایی که نیازمند هزینه بیشتری برای ادامه دارد، محتمل است.
اجرای برونسپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
به علت ارائه الزامات وارده از سوی مدیریت ارشد، ممکن است تغییر اجباری در محدوده موضوع پروژه به وجود بیاید.
اجرای برونسپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
به دلیل سیاستگذای های جدید، ممکن است الزامات وارده از سوی مدیریت کلان در راستای اتمام پروژه زودتر از موعد مقرر در دستور کار قرار گیرد.
اجرای برونسپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
با توجه به لزوم ارائه اطلاعات اولیه به پیمانکاران، ممکن است در خصوص زمینه کاری و موضوع تحقیق و توسعه و نوآوری مربوطه نشت اطلاعات رخ دهد.
انتخاب تأمینکنندگان
شناسایی، ارزیابی و انتخاب تأمینکنندگان
به علت استفاده از یک منبع انحصاری جهت تامین تجهیزات و عدم نگرانی تامینکننده برای تحویل تامین در موعد مقرر، ممکن است پروژه با تاخیر مواجه شود.
انتخاب تأمینکنندگان
مذاکره و عقد قرارداد
تغییر نادرست از قرارداد و اختلاف نظر میان پیمانکار و کارفرما بر سر پرداختها، ممکن است منجر به بروز تعارض میان طرفین گردد.
مدیریت برون سپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
عدم کارایی پیمانکار و اختلاف نظر میان وی و کارکنانش در مورد شیوه انجام کار، ممکن است منجر به تاخیر در پروژه شود.
مدیریت برون سپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط
زمان برآورد شده برای اجرا، کوتاهتر از زمانی است که شرکت در گذشته به آن پرداخته، لذا ممکن است زمانبندی تأیید شده توسط مدیریت محقق نگردد.
مدیریت برون سپاری
اجرای قرارداد، انتقال منابع و مدیریت روابط