وی پس از اینکه شرایط را برای فرار خود، خانواده و نزدیکانش مناسب دید، با پوشیدن لباس بازرگانان از قلعه خارج و راه ارمنستان را در پیش گرفت، اما فرار او بینتیجه ماند؛ چرا که افشین به محض اطلاع از فرار بابک، به فرمانروایان نواحی اطراف دستور داد در صورت رؤیت و یا شنیدن خبری از بابک، وی را در جریان قرار دهند. فرمانروای ارمنستان که از حضور بابک در آنجا آگاه شده بود، پس از برقراری مناسباتی دوستانه با بابک، او را به کاخ خود دعوت و سپس او را به افشین تسلیم نمود. بدینگونه افشین پس از سه سال مبارزه خستگیناپذیر با بابک؛ یعنی از ۲۲۱ تا ۲۲۳ ه.ق. سرانجام موفق شد جنبش او را درهم شکند. افشین بابک و برادرش عبدالله را دستگیر و به دستگاه خلافت تحویل داد. پس از بریدن دستها و پاهای بابک، او را به دار کشیدند.[۵۹۱]
شایان ذکر است هنگامی که بابک تحت محاصره سپاهیان افشین قرار گرفت و امیدی برای رهایی خود نمیدید، تئوفیل،[۵۹۲] پادشاه روم، را تحریک به حمله نمود، تا شاید حمله او راه گریزی برای نجات از بحرانی که به آن دچار شده بود، فراهم سازد، اما حمله تئوفیل به موقع و زمانیکه بابک به آن نیاز داشت، صورت نگرفت. در ۲۲۳ ه.ق. منطقه زِبَطْرَه[۵۹۳] مورد تاخت و تاز سپاهیان روم و اقوام مجاورشان قرار گرفت. به دستور تئوفیل که در رأس این سپاه قرار داشت، لشکریانش- که بخشی از خرمدینان نیز در بین آنان بودند- مردم را قربانی خشم و کینه خود ساختند. به کوچک، بزرگ، مرد و زن رحم نکرده و عده زیادی را از دم تیغ گذراندند و عدهای را نیز به اسارت گرفتند. ابعاد مصیبتبار این حمله تا حدّی بود که وحشت زیادی تمام مردم را دربرگرفت. مردان با آهن داغ کور شدند و گوش و بینی آنان بریده شد. واقعه به قدری وحشتناک بود که عدهای به عراق پناهنده شدند. سپاهیان تئوفیل پس از زِبَطْرَه به سرزمین مَلَطیَه[۵۹۴] هجوم بردند و معتصم به محض اطلاع از وقوع این حادثه، شتابزده با سپاهی بزرگ به سوی روم حرکت نمود.[۵۹۵]
به رغم شکست خرّمدینان و نابودی رهبر آنان بابک، خرّمدینان همچنان باقی ماندند و پس از پشت سر گذاشتن دوران کوتاهی از خاموشی، مجدداً شورش کردند. بر اساس اطلاعاتی که نظامالملک در اختیار ما قرار میدهد، در روزگار خلافت واثق (۲۲۷-۲۳۲) منطقه اصفهان دستخوش آشوب خرّمدینان شد. آنان به ویرانی شهرها و روستاهای اطراف اصفهان و قتلعام مردم آنجا پرداختند و کاروانها را غارت نمودند. خرّمدینان تا ۳۰۰ ه.ق. به فتنه خود ادامه دادند، اما سرانجام سرکوب و عده زیادی از آنان کشته شدند.[۵۹۶]
منابع به حضور خرّمدینان در ۳۲۱، ۳۳۲ و ۳۶۰ه.ق.[۵۹۷] اشاره کردهاند.[۵۹۸] بغدادی (متوفی ۴۲۹) نیز در دوران زندگی خود، به حضور خرّمدینان در روستاهای گرگان اشاره کرده و آورده است که آنان اعتقادی به دین اسلام ندارند.[۵۹۹] منابع آوردهاند که در زمان ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵) شخصی به نام «محمود» که ظاهراً علوی بوده، با ترکیب اصول سفیدجامگان و خرّمدینان مردم را به سوی خود فرا میخوانده است.[۶۰۰]
علاوه بر این، بر اساس روایات منابع، خرمدینان تا زمان روی کار آمدن اسماعیلیه نیز در ایران وجود داشتهاند و حسن صباح[۶۰۱] در دوران اقتدار خود (۴۸۳-۵۱۸) برای افزودن به شمار هوادارانش، بازمانده خرّمدینان آذربایجان را به خود جذب نمود.[۶۰۲] همچنین گفته شده خرمدینان در سال ۵۳۷ ه.ق. برای پنهان کردن اعتقادات خود به مذهب اسماعیلیه روی آوردند و خود را پارسیان نامیدند.[۶۰۳] به گفته برخی منابع خرّمدینان در آغاز قرن ۶ و۷ در نواحی کِش، نَخْشَبْ، روستاهای اطراف بخارا و اصفهان[۶۰۴] و رودبار قزوین[۶۰۵] حضور داشتهاند. برخی از منابع متأخر نیز از حضور خرّمدینان، در نواحی جنوبی فارس یاد کردهاند.[۶۰۶]
۱-۴- هدف خرمدینان
منابع جنبش خرمدینان را جنبشی ملی میدانند و آوردهاند که هدف خرمدینان از شورشهای مکرر، مخالفت با اعراب بوده است. آنها اذعان دارند که خرّمدینان فرقهای دینی و سیاسی و نماینده احساسات ملّی ایرانیان بودهاند و در شورش خود قصد ملّی داشتهاند.[۶۰۷] برخی دیگر از مورّخان نیز گفتهاند که بابک درصدد براندازی دستگاه خلافت و بازگرداندن شکوه و عظمت سابق ایران بوده است.[۶۰۸]
۲- بررسی عقیدتی خرمدینان
ما در این قسمت برای شناخت بهتر عقاید خرمدینان ابتدا جایگاه آنان را در بین منابع بررسی کرده و به طور کلی به عقاید ایشان اشاره مینمائیم و سپس به بیان ارتباط یا عدم ارتباط آن با دین اسلام خواهیم پرداخت.
برخی منابع خرمدینان را فرقهای از کیسانیه میدانند.[۶۰۹] شهرستانی در جایی خرّمدینان را همان غلات شیعه میداند که در شهرهای گوناگون القاب متفاوتی به خود گرفتهاند و در جایی دیگر فرقه منصوریّه[۶۱۰] را شاخهای از خرّمیه میداند.[۶۱۱] در سیاستنامه نیز یکجا خرّمدینان و باطنیان یکی شمرده شده و در جایی دیگر فرقهای از اسماعیلیان ذکر شده است.[۶۱۲] منابع دیگری نیز خرمدینان را با باطنیه یکی دانستهاند.[۶۱۳] برخی دیگر از منابع آوردهاند که خرمیه از عقاید عبداللهبنمعاویه نشات گرفته است.[۶۱۴]
از بررسی منابع، روشن میشود که اعتقادات و مراسم زیادی به خرمدینان نسبت داده شده است. اگر عقاید ایشان را مورد کنکاش قرار دهیم، درمییابیم که خرمدینان در عقاید خود از فرق مختلفی تأثیر پذیرفته اند. عقاید منتسب به ایشان در برخی از موارد با عقاید غلات شیعه و اسماعیلیان هماهنگی دارد.[۶۱۵] در کنار سایر اعتقاداتی که در بین خرمدینان وجود دارد،[۶۱۶] اعتقاداتی به چشم میخورد که بیشباهت به اندیشه های ایران پیش از اسلام نیست و ریشه آنها را باید در ایران باستان جست. شایان ذکر است که اگر چه خرمدینان در توجیه برخی عقاید خود، به آیات قرآن استناد کردهاند،[۶۱۷] اما بسیاری از اندیشههایی که ساختار عقیدتی آنان را تشکیل میدهد، در تضاد با اسلام قرار دارند. آنان بسیاری از اعمالی را که در دین اسلام حرام بود، جایز میدانستند و به همینخاطر نمیتوان آنان را مسلمان دانست. به عنوان مثال، آنان ادعای الوهیت بابک را پذیرفتند،[۶۱۸] به شرابخواری، لذّتجویی و شهوترانی روی آوردند،[۶۱۹] اهمیت و ارزشی برای حلال و حرام و امر و نهی قائل نبودند[۶۲۰] و عبادات و واجبات دینیِ اسلام چون نماز، روزه و حج را بیهوده و لغو میدانستند.[۶۲۱] در کنار این موارد، بسیاری از عقاید آنان اقتباسی از عقاید ادیان ایران باستان بوده است و این مسئله اسلامی بودن آن را زیر سؤال میبرد. به نظر میرسد به همین دلایل، برخی منابع خرمدینان را فرقهای خارج از اسلام میدانند که در صورت عدم توبه، قتل آنان و غارت اموالشان جایز است.[۶۲۲]
با وجود اینکه روشن مینماید خرمدینان مخالف با اسلام بودند، برخی منابع، از وجود مساجدی در روستاهای محل زندگی خرمدینان خبر میدهند و میگویند خرمدینان در این مساجد به خواندن نماز و تلاوت قرآن میپرداختند.[۶۲۳] شاید این روایت، به مسلمانانی اشاره دارد که نه از نظر اعتقادی، بلکه صرفاً به دلیل نارضایتی از وضعیت موجود در جامعه، به خرمدینان پیوستهاند و ضمن شرکت در شورشهای شکل گرفته از سوی آنان، مراسم مذهبی خود را نیز به جا میآوردند. البته ممکن است که وجود این مساجد در بین خرمدینان، صرفاً ابزاری برای تظاهر به اسلام بوده باشد.
۳- انعکاس باورهای ایران باستان در عقاید و افکار خرمدینان
در لابهلای عقاید خرمدینان، عقاید مهری، زردشتی، مانوی و مزدکی خودنمایی میکند و عقایدشان شباهت زیادی به عقاید این ادیان دارد. میزان این شباهتها تا حدی است که میتوان عقاید خرمدینان را التقاطی از عقاید کهن ایران پیش از اسلام دانست. برخی از اعمال بابک و مراسم موجود در بین خرمدینان، نشان دهنده تأثیرپذیری آنان از دین مهری است.[۶۲۴] از بین این اعمال بابک، میتوان به ترویج جنگ و خونریزی در بین خرمدینان اشاره کرد و از میان این مراسم، میتوان از رسم کشتن گاو در هنگام انتصاب بابک به رهبری خرمدینان یاد نمود. وجود این مراسم در بین خرمدینان از همانندیهای بین عقاید این جنبش و دین مهری خبر میدهد.
علاوه بر این، اگر چه منابع زردشتی، نظر مثبتی راجع به خرمدینان ندارند،[۶۲۵] اما در بین عقاید خرمدینان عقایدی از دین زردشتی منعکس است. برخی از مورّخان، وجود ارتباط خرّمدینان با دین زردشتی را تأیید کردهاند؛ به عنوان مثال، اسفراینی و مقدسی آنها را از فرق زردشتی میدانند و فرای معتقد است که اعتقادات خرّمدینان نیمی اسلامی و نیمی زردشتی است. ایران شناسانی چون اشپولر[۶۲۶] و دوشن گیمن[۶۲۷] نیز با فرای هم نظرند و برخی از اعتقادات خرمدینان را زردشتی میدانند.[۶۲۸] از جمله این عقاید زردشتی که وارد دین خرمدینان شده است، میتوان به طهارت و پاکی، ازدواج با محارم، اعتقاد به گرزمان، جایز نبودن تعدد زوجات، تحریم طلاق، ظهور منجی و ثنویت اشاره کرد.
در کنار این موارد، منابع آوردهاند رهبر شورش سرخجامگان که در ۱۸۰ ه.ق. در گرگان روی داد، یک مانوی بوده است.[۶۲۹] اشپولر نیز بر این نظر است که شورش بابک از جانب مانویان صورت گرفته است.[۶۳۰] شایان ذکر است که در بین عقاید خرمدینان، عقایدی وجود دارد که میتوان آنها را با عقاید مانویان مقایسه کرد. عقایدی چون آزار نرساندن به حیوانات و گیاهان، تناسخ ارواح و سرنوشت روان پس از مرگ، از شباهت بین عقاید این دو دین خبر میدهند.
اثبات این موضوع که خرمدینان ادامه مزدکیان پیش از اسلام بودهاند، وجود اندیشه های مزدکی در بین ایشان را اثبات میکند. با بررسی دقیق عقاید خرمدینان، میتوان همانندیهایی میان برخی از اندیشه های خرمدینان و اندیشه های موجود در دین مزدکی پیدا نمود. از جمله موارد شباهت بین اندیشه های این دو، میتوان به اشتراک در مال و ناموس؛ آزار نرساندن به مردم؛ محبت و مهماننوازی؛ لذتجویی و اعتقاد به وجود همیشگی پیامبران اشاره کرد. در ادامه به بررسی هر کدام از این اندیشه ها در بین خرمدینان و ادیان مربوطه میپردازیم تا از شباهت موجود بین عقاید ایشان آگاه شویم.
۳-۱- گاوکشی
در دین مهر آغاز آفرینش و هستی با کشتن گاو شروع شد. بابک هم آغاز رهبری و زندگی زناشویی خود را با کشتن گاو شروع کرد. علاوه بر این، عناصر مشترکی بین جشن «میتراکانا»[۶۳۱] در روم و جشن ازدواج بابک و آغاز رهبری او وجود دارد. از بین این موارد اشتراک میتوان به کشتن گاو و خوردن از گوشت آن، پهن کردن پوست گاو روی زمین- در خرمدینان- و روی میز- در دین مهر- و خوردن نان و شراب[۶۳۲] اشاره نمود.
همانطور که پیش از این ذکر شد، زن جاویدان پس از مرگ شوهرش، نه تنها بابک را به رهبری خرّمدینان منتصب نمود، بلکه در مراسمی با او ازدواج کرد. بر اساس آنچه در منابع آمده است، خرّمدینان در طی این مراسم به دستور بابک، گاوی را کشته، پوستش را روی زمین پهن کرده و بر روی آن پوست شراب گذاشتند. آنان سپس تکه نانهای خود را در شراب خیس کرده و تناول کردند. از دیگر کارهایی که خرمدینان در این مراسم انجام دادند، آن بود که با بابک بیعت نموده، دستان او را بوسیدند و از گوشت حیوان قربانی شده، تناول کردند.[۶۳۳]
شبیه همین موارد در دین مهری نیز وجود داشت. در سراسر آسیای صغیر جشنی موسوم به میتراکانا یا «مهرگان»[۶۳۴] برگزار میشد و در طی آن جشن، قربانیهای مجللی صورت میگرفت.[۶۳۵] مهرپرستان در اثنای این جشنها، که هر ساله در شانزده مهر برگزار میشد، گاوی را ذبح کرده و پس از عزاداری، از گوشت گاو و خون او تناول میکردند. از نظر آنان خوردن گوشت و خون گاو نه تنها به آنان نیروی جسمانی میداد، بلکه روان آنان را نیز تصفیه میکرد.[۶۳۶] آنان همچنین در هنگام قربانی برای خدایان خود، شراب موسوم به هئومه مینوشیدند.[۶۳۷]
علاوه بر این، برخی تصاویر به جا مانده از دین میترائی در روم، میترا و مریدان او را نشان میدهند که روی پوست گاو خوابیدهاند؛ به این معنی که میخواهند نیروی سحرآمیز گاو مقدس را به خود جذب کنند. روی میز کنار آنان نیز تصاویر نان، میوه و ماهی خودنمایی میکند.[۶۳۸] برخی سنگنگارهها نیز میترا را نشان میدهند که همراه با خدای خورشید، با شاخهایی در دست برای غذا خوردن نشستهاند و میز جلو آنها با پوست گاو نر پوشیده شده و روی آن، یک سهپایه با چهار قرص نان وجود دارد.[۶۳۹]
وجود شراب در مجلس خرمدینان و هئومه در مجلس مهریان، تناول گوشت و نان در خرمدینان و تناول گوشت در بین مهریان و وجود چهار قرص نان در تصاویر به جا مانده از آنان، از همانندیهای بین این دو خبر میدهند.
۳-۲- جنگجویی
از زمانی که بابک رهبری خرّمدینان را به دست گرفت، شرایط حاکم بر خرّمدینان به کلی فرق کرد. همانطور که پیش از این بیان شد، بابک خونریزی، جنگجویی و خشونت را در میان خرّمدینان رواج داد. اگر چه پیش از ظهور بابک نیز خرّمدینان چندین بار شورش کرده بودند و به اعمال نظامی دست زده بودند، اما این شورشها و جنگها از زمان بابک گسترش بیشتری یافت. مسعودی (متوفی ۳۴۴ ه.ق.) در تأیید این موضوع خاطرنشان کرده است که خرمدینان پیش از ظهور بابک قدرتی نداشتند و بابک آنان را به شمشیر و خنجر مسلّح کرد.[۶۴۰] ابنندیم (۲۹۸-۳۸۵ ه.ق.) نیز آورده است که از زمان رهبری بابک، جنگ، قتل و غارت در میان خرّمدینان رواج یافت. وی در ادامه آورده است که در حالی که جنگ، قتل، غارت، تصرّف اموال، کشتن و مثله نمودن دیگران در بین خرّمدینان شایع نبود، بابک چنین کارهایی را مجاز دانست.[۶۴۱]
جنگجویی و مبارزه بر ضد شرور از ویژگیهای بارز آیین مهرپرستی است. آیین مهر در حکم یک خدمت نظامی است و از نظر این دین، زندگی در این جهان خاکی، نبردی است که در راه خدای مهر انجام میشود [۶۴۲].این مبارزه با اصل ثنویت که در این آیین وجود دارد، در ارتباط است. بر اساس اصول آیین مهر، بالاتر از همه چیز زروان یا زمان بیکرانه قرار دارد و پس از او به ترتیب آسمان، زمین، اقیانوس و خدایان دیگر قرار دارند. در این آیین، اهورهمزدا عنصر خیر و اهریمن عنصر شر تلقی میشود و اهورهمزدا وظیفه دارد با اهریمن و مخلوقات اهریمنی بجنگد و آنها را با صاعقه خود از میان بردارد. مهر نیز در حمایت از اهورمزدا، همواره با عناصر شر میجنگد و از نیکیهای خلقت و آنچه مربوط به اهورهمزداست، حمایت میکند. بیش از این گفته شد که مهر خدای جنگ است؛ اوست که جنگ را برمیانگیزد و به جنگاوران در صحنه نبرد یاری میرساند. مهر که لقب جنگاور دارد به پیروان خود تلقین میکند که مبارزان سوگندخوردهای در راه خدمت به حقیقت باشند.[۶۴۳]
علاوه بر این، یکی از مراحل تشرف به دین مهری سرباز نام دارد. رهرو در این مقام برای ستیز و مبارزه با بدی آماده میشد و با روحیات جنگی تربیت میشد.[۶۴۴] پس از اینکه رهرو این مرحله را پشت سر گذاشت، بر پیشانیاش مهری زده میشد و وی از آن پس، عضوی از سپاه میترا شناخته میشد که باید پاک، وفادار، شجاع، صادق و پایبند به عهد باشد، با دروغ مبارزه کند و در مقابل حملات شر مانند وسوسهها، ناپاکیها، و بیعدالتیها بایستد. همانطور که میبینیم در دین مهری به رهروان آموزش داده میشد که جنگجو باشند و در راه نیکیها بجنگند. این مسئله که بابک نیز بلافاصله پس از به دست گرفتن رهبری خرمدینان، به جنگ و خونریزی روی آورد، ما را به یاد رهروان دین مهری میاندازد.
۳-۳- طهارت و پاکی
از جملۀ آنچه به خرمدینان نسبت داده شده، اندیشه ایشان در باب پاکی و ناپاکی است.[۶۴۵] از جزئیات این اندیشه در بین خرمدینان چیزی بیان نشده است و ما هیچ نشانهای نداریم که ثابت کند خرّمدینان در این اندیشه متأثر از کدام دین ایرانی بودهاند، اما چون مقید بودن به آداب طهارت، در بین زردشتیان بیش از پیروان سایر ادیان مطرح بوده است، به طوری که قسمت بیشتر وندیداد یا متون دیگر زردشتی به همین موضوع اختصاص یافته است، به نظر میرسد خرّمدینان در این مورد، تحت تأثیر اندیشه های زردشتی قرار داشتهاند. برای درک بیشتر این موضوع، به بررسی عقیده طهارت و پاکی در بین زردشتیان میپردازیم.
از مطالب موجود در اوستا و متون پهلوی چنین برمیآید که نزد زردشتیان قوانین طهارت و پاکی جایگاه بسیار والایی را به خود اختصاص داده است. گستره قوانین مربوط به طهارت و پاکی در این دین، از زمان کودکی تا لحظهای ایست که فرد جان خود را از دست میدهد. در دین زردشتی این قوانین شامل موضوعات گوناگون میشود؛ از پاک بودن لباس گرفته (دینکرد پنجم، ۱۲: ۷) تا شستن کودک هنگامی که به اندامهای بدن خود واقف شد (شایست ناشایست، ۲: ۱۰۵). بر اساس این قوانین، هر زردشتی موظف است، دستان خود را هر روز پس از بیدار شدن از خواب، پیش از غذا خوردن، هنگام نیایش کردن و هنگام به دست گرفتن «برسم»[۶۴۶] بشوید (دینکرد پنجم، ۱۲: ۷).
هیرنسا پلیدیهایی است که از تن آدمی جدا میشود؛ مانند ناخن، مو، چرک، خون و چیزهای دیگر. از آنجا که هیرنسا نیز باعث آلودگی و ناپاکی میشود، زردشتیان موظفند قوانین خاصی را در رابطه با آنها رعایت کنند. از این رو، آنان هنگام شانه زدن به مو، کوتاه کردن مو و گرفتن ناخن، باید مراقب باشند تا چیزهای پاک را با آنها آلوده نکنند (سد در، در ۴۱؛ وندیداد، فرگرد ۱۷: ۴).
اگر بر اثر کشیدن دندان، قدری خون وارد حلق و معده زردشتیان شود، ناپاک میشوند. این موضوع شامل حال موبدان زردشتی نیز میشود. زن دشتان[۶۴۷] نیز در دوران عادت ماهیانه خود[۶۴۸] ناپاک شمرده میشود و به همین دلیل، در برخی از خانواده های زردشتی، بانوان موظفند در طی این دوران، دور از دیگران و در تنهایی به سر برند و با دیگران ارتباطی نداشته باشند.[۶۴۹] در متون زردشتی به دلیل آلوده بودن چنین زنی، آمده است که از زن دشتان باید دوری کرد (صد در نثر، در ۴۱) و به اندازه سه گام از او فاصله گرفت (همان، در ۱۱؛ وندیداد، ۱۶: ۱۷).
زن در این زمان، موظف است از نگاه کردن به آتش، نزدیک شدن به آن و لمس آن خودداری کند؛ همچنین باید از نگاه کردن به آب و خورشید و رفتن به زیر باران خودداری ورزد و با پای برهنه روی زمین راه نرود. وی همچنین نباید با دست برهنه چیزی بخورد (صد در نثر، در ۶۸). لباس چنین زنی نیز به شدت ناپاک است و در صورتی امکان دوباره پوشیدن چنین لباسی وجود دارد که سه بار با «گومیز»[۶۵۰] شسته شود و به مدت سه ماه در مقابل نور خورشید قرار گیرد (شایست ناشایت، ۲: ۹۶-۹۸).
جسد نیز ناپاک به شمار میرود. هر چه انسان در دوران حیات خود، خوبتر باشد، جسدش ناپاکتر است؛ زیرا دیوان بیشتری برای نابودی جسد به آن حمله میکنند. رسم است هنگامی که شخصی میمیرد، چندین بار سگی را بر بالای جسد او میبرند تا به جسد خیره شود؛ اعتقاد بر این است که نگاه سگ به جسد مرده، باعث متوقف شدن و دور شدن دیوان از جسد میشود.[۶۵۱] از آنجا که به دلیل حرمت و تقدیس زمین، زردشتیان مجاز نیستند مردار و ناپاکیها را در زمین دفن کنند (صد در بندهش، در۷۵) بنابراین، باید از دفن جسد در زمین خودداری کنند؛ زیرا با این کار، زمین را ناپاک و آلوده میکنند.[۶۵۲]
در مورد آب نیز قوانینی وجود دارد که زردشتیان موظفند آنها را رعایت کنند. آنان نباید آب را بیهوده دور بریزند و یا اینکه آب را روی دیوار ریزند. بنا بر متون پهلوی، اگر کسی هنگام شب به آب بیحرمتی کرده و آن را روی زمین بریزد، عمل بسیار نکوهیدهای مرتکب شده و با این کار موجب آبستن شدن دیوان میشود. چنین کسی اگر چارهای جز ریختن آب ندارد، میبایست پیش از انجام این کار، دعا بخواند (صد در بندهش، در ۷۸). علاوه بر این، تأکید شده که هیچگاه آب را بر زمینی که مرداری در آن افتاده، نریزند (وندیداد، ۶: ۱-۷). به آنان دستور داده شده که اگر مردار انسان یا حیوانی را در آب دیدند، کفش و لباس خود را درآورند و مردار را از آب خارج کنند (وندیداد، ۶: ۲۶-۳۵).
زردشتیان باید در طول زندگیشان خود را از تمام ناپاکیها و پلیدیها حفظ نمایند. آنان در صورت ناپاک شدن موظفند در طی چندین مراسم، خود را از آلودگیها پاک کنند. در دین زردشتی، بر اساس شدت و ضعف آلودگیِ فرد، مراسمی برای پاک شدن وجود دارد. سادهترین مراسمی که زردشتیان برای طهارت انجام میدهند، این است که شخص پاکی ظرفی از آب بر بدن شخص ناپاک بریزد. موبدان این عمل را با خواندن اوستا، خوراندن «نیرنگ»[۶۵۳] همراه با خاکستر آتش مقدس و گومیز به شخص ناپاک انجام میدهند.
یکی دیگر از مراسمی که زردشتیان برای پاکی و طهارت انجام میدهند، «سیشور»[۶۵۴] نام دارد. این مراسم در سه مرحله و با هدف پاک نمودن شخص از ناپاکیها و آلودگیهای بزرگ صورت میگیرد. «بَرشْنوم»[۶۵۵] نیز از دیگر مراسمی است که برای طهارت انجام میشود. بر زردشتیان است که برای پاک شدن از پلیدیهای بزرگ مراسم برشنوم را انجام دهند (روایت امید اشوهیشتان، ص ۷۵؛ صد در نثر، در ۳۶).
از دیگر مراسمی که برای طهارت افراد به کار میرود، «پادیاب»[۶۵۶] و «ناهم»[۶۵۷] است. در مرحله پادیاب، فرد ناپاک ابتدا اهورهمزدا را میطلبد و اشم وهو میخواند و سپس صورت، دستها و پاهای خود را میشوید و کستی خود را باز و بسته میکند. مرحله ناهم نیز مانند پادیاب آغاز میشود، با این تفاوت که در این مرحله حضور موبد الزامی است. در طی این مراسم، فرد برگ اناری را میجود و سپس گومیز مینوشد و پس از توبه کردن،[۶۵۸] به حمام میرود.[۶۵۹]
۳-۴- ازدواج با محارم
مورّخان زیادی در منابع خود، به وجود رسم ازدواج با محارم در بین خرمدینان اشاره کردهاند.[۶۶۰] علاوه بر این، همانطور که پیش از این ذکر شد، خرمدینان در سال ۵۳۷ ه.ق. به اسماعیلیه پیوستند و خود را پارسیان نامیدند. آنان در این زمان به بیان بخشی از عقاید خود پرداختند و یکی عقایدی که مطرح کردند، رسم ازدواج با محارم بود. آنان بر این باور بودند که دختران بر پدر و برادر خود حلال هستند و ازدواج با بیگانگان موجب دوزخی شدن میشود.[۶۶۱]
منع ازدواج با بیگانگان در دین زردشتی نیز وجود دارد. به زردشتیان توصیه شده که از بین خویشاوندان خود زن بگیرند تا زندگیشان تداوم یابد؛ از نظر آنان، کسانی که دختر خود را به ازدواج پسر بیگانهای درآورند و برای پسر خود زن بیگانهای انتخاب نمایند، زیانکارترین آفریدگان اهورهمزدا هستند؛ چرا که با انجام چنین کاری در واقع نسل خود را تباه کردهاند.[۶۶۲] علاوه بر این، از نگاه زردشتیان، برونهمسری کار درستی نیست؛ چرا که ممکن است به یک سنت تبدیل شود و موجب گرایش یک زردشتی به دین دیگری شود.[۶۶۳] در مورد مزایا و ثواب انجام ازدواج با محارم به طور مفصل در فصل سیاهجامگان سخن گفتهایم.
۳-۵- اعتقاد به گرزْمان[۶۶۴]
منابع آوردهاند که خرمدینان به بهشتی به نام گرزمان اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که این بهشت در آسمان وجود دارد.[۶۶۵] اعتقاد آنان به گرزمان، بیانگر تأثیرپذیری آنان از دین زردشتی است؛ چرا که این اعتقاد در دین زردشتی نیز وجود دارد. بنا به متون پهلوی، زردشت به هواداران خود وعده میدهد که به دلیل کردار نیک خود به گرزمان خواهند رفت؛ جایی که از ابتدا جایگاه اهورهمزدا، امشاسپندان و دیگر مینویان بوده است (یسنا ۵۱: ۱۵؛ اردیبهشتیشت)؛ (وندیداد، ۱۹: ۳۲). در توصیف این بهشت آمده است که گرزمان خوشبو، فراخ و پر از آسایش و نیکی است (دینکرد پنجم، ۳:۸) و روان مردگان در آنجا به آرامش دست مییابند (یسنا ۱۶: ۷). در گرزمان از پیری، مرگ، غم و ترس خبری نیست و پرهیزگاران در آنجا همواره شاد و خرم هستند. علاوه بر این، همواره بادهای خوشبو به سمت آنان میوزد و هیچگاه از بودن در آنجا سیر نمیشوند (مینوی خرد، ۶: ۸-۱۷). در ادامه برای درک بهتر گرزمان در دین زردشتی، آن را بر اساس اوستا و متون پهلوی مورد بررسی قرار میدهیم.
بر اساس متون پهلوی، سرنوشت انسان در آخرت، بر حسب اعمالی که در این دنیا انجام داده، مشخص میشود. پس از مرگ یک زردشتی، روانش در روز چهارمِ پس از مرگ، برای داوری به سوی «پل چینود»[۶۶۶] رهسپار میشود و در آنجا سرنوشت نهایی وی رقم میخورد. بر این اساس، اگر روان متوفی، نیکوکار شناخته شود، میتواند در نهایت خوشی و راحتی از پل عبور کند و وارد بهشت شود. در غیر این صورت، از میان پل تیز و باریک به اعماق جهنم فرو میافتد و متناسب با گناهانش در دوزخ میماند (روایت امید اشوهیشتان، ص ۲۲۹). چنین فردی در اولین گام، به جایگاه اندیشه بد، در دومین گام به جایگاه گفتار بد، در سومین گام به جایگاه کردار بد و در چهارمین گام به تیرگی بیپایان یا دوزخ روانه خواهد شد (هادخت نسک، فرگرد ۳). روان در دوزخ خود را در فضایی تاریک، تنگ، بدبو و پر از بدی مییابد. تاریکی مطلق در آنجا حکمفرماست. بخشی از دوزخ به حدی بدبوست که از شدت تعفن آن دوزخیان به خود میلرزند و به زمین میافتند، بخش دیگر آن از شدت سردی به برف و یخبندان شبیه است و بخشی دیگر از شدت داغی به سوزانترین آتش مانند شده است. در بخشهای دیگر دوزخ، حیوانات موذی درست مانند سگان، بدن گناهکاران را پاره پاره میکنند. روان در آنجا مورد تمسخر و استهزاء اهریمن و دیوان قرار میگیرد و به دلیل گناهانی که از وی سر زده است، متحمل عذابهای گوناگون خواهد شد (دینکرد پنجم، ۸: ۱-۷؛ مینوی خرد، ۶ :۲۰-۳۱).
کسی که گناه و ثوابش برابر باشد، به «همستگان»[۶۶۷] یا برزخ که بین زمین و ستارهپایه قرار دارد و در آنجا غیر از سرما و گرما، چیز دیگری وجود ندارد، رانده میشود (مینوی خرد، ۶: ۱۸-۱۹) و کسی که اعمال نیکش بیشتر از اعمال بدش باشد، به بهشت خواهد رفت (همان، ۱: ۱۳-۱۵). بر اساس متون پهلوی، روان پرهیزگاران پس از مرگ، طبقات آسمان را پشت سر میگذارند تا وارد بهشت گرزمان شوند. در دین زردشتی، بهشت چهار طبقه دارد و این طبقات به ترتیب ستارهپایه، ماهپایه، خورشیدپایه و گرزمان نام دارند. اندیشه نیک در ستارهپایه، گفتار نیک در ماهپایه، کردار نیک در خورشیدپایه و روشنی بیپایان در گرزمان قرار دارد (همان، ۶: ۸-۱۷). روان پرهیزگار در اولین گام به اندیشه نیک،[۶۶۸] در دومین گام به گفتار نیک،[۶۶۹] در سومین گام به کردار نیک[۶۷۰] و در چهارمین گام به روشنی بیپایان و پر از خوشی قدم میگذارد (هادخت نسک، ۲: ۳۳-۳۴). در آنجا ایزدان و امشاسپندان به دیدار او خواهند آمد، بهترین غذاها برای او آورده میشود و او تا ابد در خوشی کامل در جوار ایزدان، امشاسپندان و مؤمنان در گرزمان به سر خواهد برد و اوقات خوشی را در آنجا سپری خواهد کرد (مینوی خرد، ۱: ۱۴۵-۱۵۷).
۳-۶- نفی تعدد زوجات
از دیگر اعتقادات خرمدینان جایز نداستن تعدد زوجات بود. آنان بر این باور بودند که داشتن دو زن در آن واحد مجاز نیست و کسانی که چندین زن داشته باشند، راهی دوزخ خواهند شد.[۶۷۱] اندیشه جایز نبودن تعدد زوجات در دین زردشتی نیز وجود دارد. هر چند اغلب متون پهلوی در مورد تکهمسری سکوت کردهاند،[۶۷۲] اما از مضمون اوستا چنین بر میآید که در این دین اصل بر تکهمسری بوده است، به عنوان مثال در اوستا (یسنا ۱۱: ۱؛ هادخت نسک، فرگرد ۲: ۱۸؛ همان، فرگرد ۳) زن به صورت مفرد به کار رفته است و این مسئله به تکهمسری اشاره دارد.[۶۷۳]
در دین زردشتی تعدد زوجات مذموم بوده و زردشتیان نمیتوانستند به راحتی زن دومی برای خود اختیار کنند. یک مرد زردشتی در صورتی مجاز بود زن دوم داشته باشد که زن سابقش درگذشته باشد و یا اینکه بیمار، مجنون و زناکار باشد. ناتوانی زن در فرزندآوری و انجام امور خانه را نیز باید به این موارد افزود.[۶۷۴] مردی که هیچکدام از شرایط مذکور را برای ازدواج مجدد نداشت، حق انجام چنین کاری به وی داده نمیشد.
این مسئله بیانگر این است که در دین زردشتی اصل بر تکهمسری بوده و فقط در شرایط خاصی اجازه داشتن زن دوم به زردشتیان داده میشده است. البته باید اشاره داشت که با روی کار آمدن ساسانیان تغییر عمدهای در رسم و سنت زردشتیان در اینباره به وجود آمد و در این دوره تعدد زوجات در میان زردشتیان رایج شد. به طوریکه هر مردی مجاز بود بسته به میل و بنیه مالی خود، زنان متعددی اختیار کند.[۶۷۵]
۳-۷- تحریم طلاق
منابع آوردهاند که یکی از اندیشههایی که خرمدینان در زمان پیوستن به اسماعیلیان تبلیغ میکردند، اندیشه جایز نبودن طلاق بوده است.[۶۷۶] همانطور که پیش از این ذکر شد، آنان در هنگام تبلیغ اندیشه های خود، خود را پارسیان معرفی کرده و اندیشه های خود را زردشتی میدانستند. این مسئله بیانگر این است که آنان غالب اندیشههایشان را زردشتی میدانستند. برای اینکه از جایز بودن یا نبودن طلاق در دین زردشتی و ارتباط یا عدم ارتباط این اندیشه با این دین، آگاهی یابیم به بررسی بحث طلاق در دین زردشتی میپردازیم.
در دین زردشتی طلاق دادن جایز نیست و زن و مرد نمیتوانند پس از ازدواج، به سادگی از هم جدا شوند. هر چند در دورههایی طلاق در بین زردشتیان در شرایط عادی صورت میگرفت، ولی به تدریج با محدود شدن اختیارات زوج در مورد طلاق، این امر به کلی ممنوع و در شرایط خاصی امکان پذیر شده است.[۶۷۷] بر اساس متون پهلوی، مرد در صورتی میتواند زن خود را طلاق دهد که زنش مرتکب زنای محصنه شود و یا گناهان دیگری چون جادوگری و عدم تمکین، از او سر زند. علاوه بر این، اگر زن دشتان قاعدگی خود را از شوهرش پنهان کند و با این کار باعث شود شوهر ناخواسته به وی نزدیک شود، به طلاق محکوم میشود[۶۷۸] (روایت امید اشوهیشتان، ص ۴۵).