مکتب انسانگرایی
گوردن آلپورت
به نظر آلپورت رواننژندی پیامد «نقصان و کمبود سلامت روانی» است. فرد رواننژند پرتوقع، سلطهجو، حسود، هیستریک و انفعالی است و دلش به حال خودش میسوزد. خودمحوری رواننژندی فاقد کنترل است.
تا پایان جنگ جهانی دوم تعدادی پژوهش تجربی در مورد ماهیت ـ سلامت شخصی انجام شده است که این مطالعات به نتایج نسبتاً همخوانی دستیافتهاند. آلپورت نتایج این مطالعات را به صورت شش معیار در مورد پختگی و بلوغ روانی خلاصه کرده است:
نخستین معیار بلوغ روانی، توانایی گسترش خویشتن است. کودکان نوعاً خودمحور هستند؛ اما علایق افراد بالغ در خارج از خودشان ریشه دارد و از جمله علاقه آنها به سلامتی و بهزیستی دیگران میباشد.
دومین معیار سلامت و بلوغ به چگونگی ارتباط یا تعامل فرد با دیگران مربوط میشود. ارتباط فرد بالغ با دیگران صادقانه و صمیمی است، بهویژه با خانواده و دوستانش.
سومین معیار سلامت روانشناختی را «امنیت عاطفی» مینامد. شخص بالغ میتواند محرومیتها و تحریکات غیرقابلاجتناب زندگانی را بدون از دست دادن وقار و متانت تحمل نماید. این بدین معنی نیست که این افراد راحت و آسوده، بشاش و خوشبین و سادهانگار هستند، برعکس این افراد برحسب موقعیت خلقی هستند.
چهارمین معیار سلامت شخصی در نظریه آلپورت، هوش کنشی یا عقل سلیم است. افکار و ادراک فرد بالغ بهطور کلی کارآمد و درست است. این مسأله پرسشی را در مورد رابطه بین سلامت روانی و هوش پدید میآورد. افراد بالغ معمولاً هوش بالای متوسط دارند ولی هر کسی که هوش بالای متوسط داشته باشد الزاماً بالغ نیست.
پنجمین ویژگی افراد بالغ، «بصیرت نسبت به خویشتن» است. هر کسی فکر میکند که نسبت به خودش بصیرت و بینش دارد اما در واقع چنین نیست. آلپورت بصیرت به خویشتن را به این صورت تعریف میکند. «… رابطه آنچه فرد فکر میکند هست و آنچه دیگران در مورد او فکر میکنند. بخصوص روانشناسی که فرد را مطالعه و بررسی میکند …»
آخرین معیار آلپورت برای سلامت و روانشناختی همانند یونگ و مک دوگال جهتگیری است که ترجمه اصلاح آلمانی است. جهتگیری یعنی اینکه زندگی فرد بالغ به سوی هدف یا اهداف انتخابشدهای در حرکت باشد. هر فرد اهداف خاصی برای زندگی دارد که سعی عمدهاش مصروف رسیدن به آن میشود.
به عقیده آلپورت جهتگیری نتیجه نوعی فلسفه یکپارچه ساز در زندگی است که تحت نظارت این فلسفه ارزشها، اهداف و ایدههای فرد سازماندهی میشوند. به نظر آلپورت مهمترین فلسفه زندگی مذهب است.
آبراهام مزلو
او انسان سالم را خودشکوفا مینامد و اینگونه بیان میکند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پایینتر خود یعنی: نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام را برآورده ساختهاند. روانپریش و رواننژند نیستند و سایر اختلالهای آسیبشناختی را ندارند. آنها الگوهای بلوغ، پختگی و سلامت میباشند. با حداکثر استفاده از همه قابلیتها و تواناییهای خود، خویشتن خویش را فعلیت و تحقق میبخشند. میدانند کیستاند و چیستاند و به کجا میروند. خواستاران تحقق خود، تکاپو نمیکنند، بلکه تکامل مییابند. ویژگیهای آنها را میتوان فهرستوار نام برد که عبارتاند از: ادراک صحیح واقعیت، پذیرش کلی طبیعت دیگران و خویشتن، خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن، نیاز به خلوت و استقلال، تازگی مداوم تجربههای زندگی، نوعدوستی، کنش مستقل، تجربههای عارفانه یا تجربههای اوج، روابط متقابل با دیگران، تمایز میان وسیله و هدف و خیر و شر، حس طنز مهربانانه، آفرینندگی و مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری.
کارل راجرز
به عقیده راجرز آفرینندگی مهمترین میل ذاتی انسان سالم است. همچنین، شیوههای خاصی که موجب تکامل و سلامت فرد میشود و به میزان محبتتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است. ارضای توجه مثبت غیر مشروط و دریافت غیر مشروط محبت و تأیید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روانی افراد بااهمیت است. شخصیتهای سالم فاقد نقاب، ماسک هستند و با خودشان روراست هستند. چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند، انعطافپذیرند و حالت تدافعی ندارند و از بقیه انسانها عاطفیترند زیرا عواطف مثبت و منفی وسیعتر را در مقایسه با انسانهای تدافعی تجربه میکنند.
به عقیده راجرز اساسیترین خصوصیت شخصیت سالم، زندگی هستی دار است، یعنی آماده است و در هر تجربه ساختاری را مییابد و بر اساس مقتضیات، تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد میکند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه میکند، انسان سالم محدودیت فکری نداشته و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب میکند. انسان سالم آفرینش گری دارد زیرا انسان خلاق با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منفعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید وستایش دیگران نیز دلخوش نمیکند.
مکتب رفتارگرایی
بی. اف. اسکینر
سلامت روانی و انسان سالم به عقیده اسکینر معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شود تا هنگامیکه از نظر جامعه بهنجار تلقی شود، از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش بهطور متناوب استفاده میجوید. بعلاوه انسان بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص میگردد. انسان سالم کسی است که از تأیید اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای متناسب، از محیط و اطرافیانش دریافت کند. شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم، نه برای پیشبینی، بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش، بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندتری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و امثالهم را کنار بگذارد.
مکتب شناختی
ویلیام گلاسر
انسان سالم بنابر نظریه گلاسر کسی است که دارای این ویژگیها باشد.
۱- واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیتها را با انکار کردن نادیده نگیرد، بلکه با موقعیتها به صورت واقعگرایانه روبرو شود.
۲- هویت موفق داشته باشد، یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت نماید. هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند.
۳- مسؤولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسؤولانه رفتار کند، پذیرش مسؤولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است.
۴- توجه او به لذات درازمدتتر، منطقیتر و منطبق با واقعیت باشد.
۵- بر زمان حال و آینده تأکید نماید، نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درونگرا داشته باشد نه به صورت خیالپردازی باشد.
واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسؤولیت رفتار و اعمال استوار است و چنآنچه در شخصی این سه اصل تحقق یابد، نشانگر سلامت روانی اوست.
آلبرت الیس
الیس در پیدایش بیماری عاطفی یا سلامت روانشناختی هر سه عامل فیزیولوژیکی، جسمانی و روانشناختی را مورد توجه قرار میدهد. الیس از لحاظ گرایشهای انسانی تا حدودی زیاد به مزلو شباهت دارد. به نظر او، عدم سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همهفنحریف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبینانه، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوشرفتاری و خوبی مداوم از دیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زودرنجی و آشفتگی ناشی میشود. اگر انسان به این تمایلات طبیعی و درعینحال ناسالم خودش نرسد، دیگران و دنیای خارج را مورد سرزنش و نکوهش قرار میدهد. الیس معتقد است که افکار منطقی و عقلی به عواقب و پیامدهای منطقی منتهی میشود و در نتیجه به سلامت روانی فرد ختم میشود. بهطور خلاصه ویژگیهای سلامت روانشناختی از دیدگاه الیس عبارتاند از:
۱- عشق ورزیدن به دیگران و جویای محبت آنان شدن، البته فرد سالم در جستن محبت دیگران افراط نمیکند.
۲- انجام دادن کار به خاطر نفس کار نه به خاطر دیگران، لذت بردن از خود فعالیت نه از نتایج آن، فرد سالم با این عمل به سوی کمال حرکت میکند.
۳- طبیعی بودن ناکام شدن و در صورت عدم توانایی مقابله با ناکامی انسان سالم آن را میپذیرد. انسان سالم در هنگام ناکامی موقعیت را تخریب نمیکند بلکه سعی دارد آن را به صورت عینی ادراک نماید.
۴- نسبت ندادن شکستها به عوامل بیرونی چون موارد بیرونی بهخودیخود موجب اختلال و ناسلامتی نمیشوند مگر اینکه فرد تلقین به نفس نماید.
۵- عدم ترس شدید از خطرهای بالقوه. انسان سالم سعی مینمایند تا حد امکان احتمال خطر را کاهش میدهد ولی از آن بیشازحد بیمناک و هراسناک نمیشود.
۶- تلاش برای کسب استقلال و مسؤولیت و عدم روگردانی از کمکهای دیگران در صورت لزوم.
۷- انجام وظیفه محوله از خصوصیات انسان سالم است. فرد سالم زندگی را همراه با مسؤولیت و حل مشکلات آن لذت میداند.
۸- فرد سالم بیش از آنکه به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی «اینجا و اکنون» توجه دارد.
۹- کمک کردن به دیگران و نگران در مورد مشکلات دیگران و در صورت عدم توفیق در کمک به دیگران وضعیت آنها و مشکل آنان را میپذیرد.
۱۰- فرد سالم برای هر مشکل راه حل های مختلفی را در نظر دارد و سعی دارد که بهترین راهحل را در حد توانش انتخاب کند. به نظر فرد سالم راه حل های موجود نسبی هستند و برحسب موقعیت تغییرپذیر هستند.
۱۱- فرد سالم نگرشها و رفتارش «الزام و اجبار» ندارد و میتواند خودش را از قیدوبندها رها نماید و در جهت سلامتی نفس حرکت کند.
همانطور که مشاهده میگردد متغیرهای مختلفی در سلامت روان دخیلاند، یکی از متغیرهایی که در این پژوهش به آن پرداخته شده است، ایمان مذهبی میباشد که در این فصل به توضیح آن پرداخته شده است.
۲-۳٫ ایمان مذهبی
۲-۳-۱٫ تعریف ایمان
ایمان در لغت به معنای تصدیق و در اصطلاح دینی به معنای تصدیق و تسلیم به خدا و پذیرش حقانیت پیامبران الهی و کتب و فرمانهایی است که خداوند برای هدایت و تربیت انسانها فرستاده است. در گفتاری از امیرالمؤمنین (ع) ایمان شناختن به دل و اقرار به زبان و عمل و بردن فرمان با اندامها و جوارح معرفی شده است (بدخشانی، ۱۳۸۸).
برخی نویسندگان (مثلاً، آذربایجانی، ۱۳۸۷، ص. ۱۳۱) معتقدند که ایمان یکی از ویژگیهای تأثیرگذار شخصیت است و از لحاظ سلسله مراتبی در بالاترین سطح و بهعنوان عامل مرتبهی سوم قلمداد میشود. به اعتقاد این نویسندگان ایمان مذهبی تأثیری گسترده بر ابعاد عاطفی، اخلاقی و اجتماعی زندگی انسان میگذارد و همه ابعاد این تأثیرات را نمیتوان با ابزارهای مادیگرایانه اندازهگیری کرد.
برخی از محققان مانند فولر (۱۹۸۱) ایمان را مفهومی انسجام دهنده قلمداد میکنند که نیاز به دین ندارد. در این دیدگاه، ایمان بهعنوان عاملی برای انسجام بخشیدن به نیروهای متعدد و روابطی که زندگی مردم را تشکیل میدهد تعریف میشود که انسانها را به سمت زندگی و زیستن سوق میدهد. در این دیدگاه، ایمان اساسیترین مقوله در تلاش انسان برای ارتباط با تعالی (وجود بالا و فراتر از حدود تجربه ماده) قلمداد شده است (وارن، ۲۰۰۶، به نقل از گودرزی).
طرح های پژوهشی دانشگاه ها در مورد ارزیابی مدلی برای پیشبینی سلامت روان دانشجویان بر اساس ایمان ...