«عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ.»
-
- ۸٫ ۶٫ لغت
عاتِبْ: عاتَبَ ـ یُعاتِبُ ـ عتاباً و مُعاتبهً: او را سرزنش کرد، بر یکدیگر خشم گرفتند[۱۴۴].
عاتِبْ: فعل، امر، مخاطب، ثلاثی مزید (باب مفاعله)، صحیح و سالم، مبنی.
أُردُدْ: فعل، امر، مخاطب، ثلاثی مجرد، صحیح و مضاعف، مبنی.
-
- ۸٫ ۶٫ توضیحات نحوی
عاتِبْ: فعل امر و فاعل آن ضمیر مستتر«انتَ». أخاکَ: مفعول و منصوب با اعراب فرعی«الف».
و: حرف عطف، غیرعامل و مبنی بر فتح. اُردُدْ شرّهُ…: معطوف به جملهٔ قبل.
-
- ۸٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: از دو جملهٔ انشایی و فعلیه که بر حدوث دلالت دارد تشکیل شده است، ایجاز حذف دارد و غرض ارشاد و تأدیب مخاطب است.
بدیع: بین الفاظ «إلیه و علیه» صنعت «طباق» به کار رفته است. این حکمت میتواند اقتباسی از این آیه قرآن باشد که میفرماید: «همیشه بدی خلق را به بهترین شیوه که خیر و نیکی است پاداش بده و دور کن تا همان کس که با تو سر دشمنی دارد دوست و خویش تو گردد.»[۱۴۵]
-
- ۸٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «برادرت را با نیکویى به او سرزنش کن و گزند وى را به بخشش به او به وى بازگردان.»
-
- ۶٫ حکمت شماره ۱۵۹: پرهیز از مواضع اتهام (اخلاق اجتماعى)
-
- ۹٫ ۶٫ متن حکمت
«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَهِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ.»
-
- ۹٫ ۶٫ لغت
مواضع: وَضعَ ـ یضعُ: محل قرار گرفتن.[۱۴۶]
یَلُومَنَّ: لامَ ـ یَلومُ ـ لوماً و ملاماً: او را سرزنش کرد. لِیمَ: بازداشته شد.[۱۴۷]
-
- ۹٫ ۶٫ توضیحات صرفی
مَواضع: اسم، جمع مکسر، مذکر، مشتق (اسم مکان)، معرفه، معرب.
یَلوُمَنَّ: فعل، مضارع مجزوم، محلاً، غائب، همراه با نون تاکید ثقیله، مبنی، معتل (اجوف)، ثلاثی مجرد.
-
- ۹٫ ۶٫ توضیحات نحوی
مَنْ: مبتدا و مرفوع محلا.ً وَضعَ: فعل شرط و مجزوم محلاً.
نفسَ: مفعول به اول و منصوب با اعراب ظاهری. مواضعَ: مفعول به دوم و منصوب با اعراب ظاهری.
ف: فاءجزاییه، مبنی برفتح. لایَلومَنَّ: فعل مضارع، جواب شرط. فعل و جواب شرط: خبر«مَنْ» و مرفوع محلاً. مَنْ: مفعول به و منصوب محلاً.
أساءَ: فعل ماضی و فاعل آن «هو مستتر». الظنَّ: مفعول به و منصوب با اعراب ظاهری.
-
- ۹٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: از چهار جمله که یک جمله انشایی و بقیه خبری هستند تشکیل شده است هدف تأدیب و بیان عاقبت و ارشاد است. شبه کمال اتصال وجود دارد، بنابراین وصل به «واو» صورت نگرفته است.
بدیع: میان الفاظ «وَضَعَ و مواضع» صنعت «جناس اشتقاق» وجود دارد.