یکی از واژگانی که گاه درمعنای کارشناس به کار رفته، واژهی« مصدّق» است. البته مصدّق مرادف کارشناس نیست، بلکه در دو معنا استعمال شده است:
۱- در فقه به عامل وصول زکات «مصدّق» گفته شده است.[۴۴] ۲- «دراصطلاح آیین دادرسی شخص یا اشخاصی که اصحاب دعوی به تراضی کتبی یا شفاهی آنها را معیّن میکنند تا اخبار یا اظهار نظر آنان برای طرفین حجّت باشد، مصدّق نامیده میشوند».[۴۵] به طور مثال اگر موجر و مستأجری شرط کرده باشند که در تشخیص تخلّف مستأجر از شروط اجاره، نظر شخص ثالثی مورد قبول طرفین باشد، در اینجا نظر شخص مذکور به عنوان «مصدّق» و نه داور، لازم الاتّباع است.
به عبارت دیگر میتوان گفت «مصدّق»، کارشناس غیررسمی است که نظر او مورد قبول اصحاب دعوی است. در آیین دادرسی مدنی مصوّب ۱۳۷۹ سخنی از «مصدّق» به میان نیامده است.
۲-مقایسهی کارشناسی با معاینهی محلّی:
ازآنجا که گاه در معاینهی محل از کارشناسی نیز بهره گرفته میشود، ابتدا به تعریف معاینهی محل و شناخت ماهیّت آن و سپس به بیان رابطه کارشناسی و معاینهی محل پرداخته خواهد شد.
۲-۱تعریف معاینهی محل:
معاینهی محل در قانون مدنی جزء ادله اثبات دعوی ذکر نشده و در قانون آیین دادرسی مدنی در مبحث رسیدگی به دلائل آمده است.
«معاینهی محل عبارت از دیدن وضعیت محل مورداختلاف به وسیلهی دادگاه میباشد. در محل مورد اختلاف، گاه قراین و اوضاع واحوالی موجود است که میتواند راهنمای دادگاه برای کشف حقیقت قرار گیرد، چنانکه در بعضی از امارات است».[۴۶] دادرس در معاینهی محل در صدد مشاهده و بررسی شخصی– به صورت مستقیم– در خصوص امور موضوعی است.
در حقوق اسلام اگر چه اصطلاح خاصی برای معاینهی محل وجود ندارد؛ اما میتوان گفت معاینهی محل به عنوان یک تأمین دلیل به نام «اثبات حجاج»[۴۷] پذیرفته شده است؛ یعنی مواردی که خواستهی دعوی از اعیان است و امکان آوردن آن به دادگاه وجود ندارد، قاضی یا امین او برای به دست آوردن اطلاعات به ملاحظه و معاینهی آن، در محل میپردازد.
۲-۲ ماهیّت معاینهی محل:
۱- بعضی معاینهی محل را دلیل اجتهادی[۴۸] دانسته و معتقدند: «به لحاظ این که (معاینهی محل) از ادلّهی اجتهادی است، لذا مباشرت شرط است وغیر قاضی حق ندارد این قرار را انجام دهد چون ملکهی استنباط واجتهاد ندارد».[۴۹]
۲-معاینهی محل به تصریح مادهی ۲۵۵ قانون آیین دادرسی مدنی امارهی قضایی است، نه دلیل اجتهادی.
شیخ انصاری در تعریف دلیل اجتهادی میگوید: «امارهای که شارع آن را به خاطر کشف و حکایت بالقوه از واقع معتبر کرده باشد. اگر در احکام باشد، «دلیل اجتهادی» نام دارد و اگر در موضوعات باشد، «امارهی معتبر» نام دارد».[۵۰]
از آنجا که معاینهی محل وسیلهی احراز و اثبات امور موضوعی[۵۱] میباشد، امارهی معتبر قضایی و مفید ظن فعلی و از ابزارهای آگاهی و علم قاضی است.[۵۲] بنابراین اجرای قرار معاینهی محل میتواند توسط دادرس یا دادرس علیالبدل و یا ضابطین (وحتی گاه به صورت نیابت) صورت گیرد و الزامی در انجام معاینهی محل توسط خود دادرس نیست، و حتی در برخی از موارد بدون حضور و نظر کارشناس، انجام معاینهی محل امکان پذیر نمیباشد.
از طرفی اجرای معاینهی محل توسط دادرسی که اجتهاد و ملکهی استنباط دارد، در دستگاه قضایی با دشواریهایی روبهروست؛ زیرا اولاً؛ کثرت نیاز به معاینهی محل، مستلزم هزینه کردن وقت دادرس میباشد. ثانیاً؛ دادرس به تعداد کافی وجود ندارد. ثالثاً؛ عنصر اجتهاد در اکثر قضات فعلی موجود نیست.
۲-۳ رابطه کارشناسی و معاینهی محل:
«قرار معاینهی محل» معمولاً همراه با تحقیق محلی صادر شده و گاه با کارشناسی توأم میشود؛ یعنی در معاینهی محل درموارد ساده که تشخیص آن برای دادرس به آسانی امکان پذیر بوده ونیازمند اطلاعات و تخصّص و دانش ویژه و خاصّی نباشد، تنها قرار معاینهی محل صادر میشود. اما گاه موضوع به آسانی قابل تشخیص نیست و معاینهی محل نیاز به یک سری اطّلاعات تخصّصی و فنّی دارد که ممکن است خود دادرس به آن اطلاعات، علم و آگاهی نداشته باشد که در این جا باید از کارشناسی بهره گیرد و قرار توأمان صادر کند.
با توجه به اینکه کارشناسی گاه در ضمن معاینهی محل صورت میگیرد، میتوان گفت رابطه این دو عموم و خصوص من وجه است و وجه اشتراک در معاینهی محلی است که کارشناس انجام میدهد.
مبحث دوم: انواع کارشناس وکارشناسی
گفتار اول : انواع کارشناس درحقوق
۱ـ کارشناس رسمی:
در قانون چه در قانون آیین دادرسی مدنی- در مبحث رجوع به کارشناس و چه در قانون کارشناسان رسمی دادگستری، تعریفی از «کارشناس رسمی» ارائه نشده است.
ادارهی حقوقی قوهی قضاییه در تعریف کارشناس رسمی میگوید: «کارشناس رسمی کسی است که با توجه به قانون کارشناسان رسمی دادگستری مصوّب ۱۸/۱/۸۱ پروانهی کارشناس رسمی او صادر شده است».[۵۳]
درتعریف دکتر لنگرودی از کارشناس رسمی نیز آمده است: «کارشناسی که دارای پروانهی کارشناسی باشد».[۵۴] البته باید گفت که (داشتن پروانه) تنها یکی از شرایط احراز صلاحیت کارشناس رسمی به شمار میرود. پس تعریف کارشناس رسمی به دارندگان پروانهی رسمی کارشناسی، تعریف کاملی نیست. بنابراین در تعریف کارشناس رسمی میتوان گفت:
«کارشناس رسمی کسی است که با داشتن شرایط مندرج در مادهی ۱۵ قانون کارشناسان رسمی دادگستری[۵۵] موفق به أخذ پروانهی کارشناسی شده و موظف به رعایت مقرّرات مندرج در قانون کارشناسان رسمی و آییننامهی آن و آیین دادرسی میباشد».
با توجّه به تعریف فوق این سؤال مطرح میشود که آیا کارشناسانی که از طریق مادّهی ۱۸۷ مبادرت به أخذ پروانهی کارشناسی می کنند، کارشناس رسمی محسوب میشوند؟
در پاسخ باید گفت؛ ادارهی حقوقی قوّهی قضاییه کارشناسانی را که از این طریق پروانه أخذ
میکنند، در حکم کارشناس رسمی دادگستری دانسته است.[۵۶]
۲-کارشناس غیررسمی:
کارشناس غیررسمی کسی است که «برای اظهار نظر کارشناسی دعوت میشود و پروانهی کارشناسی نداشته باشد».[۵۷]
پس کارشناس غیررسمی، عضو کانون کارشناسان رسمی دادگستری نیست. هر چند تعریف فوق خبرهی محلّی راهم شامل میشود، اما باید گفت رابطه کارشناس غیررسمی و خبرهی محلی، عموم وخصوص مطلق است و وجه افتراق در «کارشناس غیررسمی غیر خبرهی محلّی» میباشد؛ زیرا هر خبرهی محلّی کارشناس غیررسمی است، اما کارشناس غیررسمی الزاماٌ خبرهی محلّی نیست، به طور مثال ممکن است بازرس فنّی کار و یا افسر کاردان فنی ادارهی راهنمایی و رانندگی باشد.[۵۸]
در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ تنها یک بار آن هم در مادهی ۲۶۸ از کارشناس «غیررسمی» نام برده شده، آنجا که مقرّر داشته است: «… کارشناسی که به تراضی انتخاب میشود ممکن است غیر از کارشناس رسمی باشد».
ممکن است از عبارت (فوق)… چنین استنباط شود که دادگاه موظف است کارشناس را از میان کارشناسان رسمی انتخاب کند (و تنها درصورت انتخاب کارشناس توسط طرفین، میتوان کارشناس غیررسمی را انتخاب کرد)، اما این استنباط با ظاهر مواد قبل که دست دادگاه را برای انتخاب هر کارشناسی باز گذاشته بود، متعارض است.[۵۹]
در هر حال در قانون آیین دادرسی مدنی و قانون کارشناسان رسمی دادگستری مصوّب ۱۳۸۱ مادهی جداگانهای که به کارشناس غیررسمی اختصاص داشته باشد، وضع نشده است. اما در گذشته مادهی ۲۹ قانون کارشناسان مصوّب ۱۳۱۷ به کارشناس غیررسمی اختصاص داشته و به نحوهی انتخاب و وظایف او پرداخته و درتبصرهی مادّهی یک قانون مذکور آمده است: «در صورت تراضی میتوانند از غیر کارشناسان رسمی انتخاب نمایند».[۶۰]
گفتار دوم : انواع کارشناس در فقه
۱-کارشناس غیرشرعی[۶۱]
امروزه با توجه به پیشرفت علوم، فنون و تخصّصهای پیچیده، تنوع و تعدّد کارشناسی در رشته های مختلف رو به گسترش و افزایش است. در اینجا با صرفنظر از رشته های مختلف که به تعدّد آنها کارشناس وجود دارد، واژههایی که به معنای کارشناس و خبره بوده و به عنوان یکی از اقسام کارشناس مطرح شده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
قبلاً گفته شد که واژهی «خبره» درمتون فقهی و حقوقی قدمت بیشتری داشته و به معنای کارشناس (در هر رشته فنّی) میباشد. بر خلاف امروز که به خبرگان در هر رشته کارشناس گفته میشود، در حقوق اسلام و فقه برای انواع مختلف کارشناسان با توجه به رشته های مختلف تخصّصی، از واژه های گوناگونی استفاده شده و عناوین خاصی در این مورد ضبط شده است.[۶۲] که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: «خارص، قائف، عرّاف، مقوّم، قاسم، مترجم».
۱-۱ «خارص»:
ریشهی خارص «اَلخرص (مصدر)» به معنای «گمانهزنی در اموری که نسبت به آن یقین پیدا نمیکند».[۶۳] و خَرصُ النخل و الکرم به معنای «تخمین خرما و تاک … گمانهزنی و تخمین خرمای خشک برروی درخت و یا کشمش بر روی درخت انگور است».[۶۴]وخارص، فاعل و در لغت به «معنای تخمینزننده[۶۵] و« کسی که بازدید کند میوه را بردرخت و کشت را بر زمین»[۶۶] آمده است.
در اصطلاح خارص یعنی «کارشناسی که نسبت به مورد کارشناسی از روی تخمین و گمان نظر میدهد».[۶۷]به طور مثال« در «بیع عریّه»[۶۸] برای علم به مبیع، مشاهده کافی نیست».[۶۹] و باید «نظر کارشناس (خارص) را جلب کرد. کارشناس باید بگوید که اگر رطب آن درخت خشک شود، تخمیناً وزن آن چه مقدار میشود».[۷۰]
در روایتی به نقل از سکونی از امام صادق(ع) آمده است: «رسول خدا (ص) در بیع عریّه اجازه فرمود که خرما به تخمین خریداری شود».[۷۱]پس «خارص کارشناسی است که تخمین او شرعاً حجت است».[۷۲]
دکتر لنگرودی میگوید: «این یک ظنّ خاص (استثنایی) است که در موضوعات به کار میرود و قانونگذار آن را حجّت دانسته است. همین حجّت دانستن ظن معین، با نهادن اسم ویژه بر آن، تلویحاً دلیل عدم حجیّت هر ظن است. در مورد سایر کارشناسان نمیتوان به ظن و تخمین آنان عمل کرد وگرنه آنان را هم خارص مینامیدند».[۷۳]
«مورد کار خارص نیز فقط محصولات سردرختی و کشاورزی نیست، بلکه در مسائل مربوط به وصول زکات جنسی نیز از وجود خارص استفاده میشد. عبدالله بن رواحه نیز خرّاصی بود که زیر نظر نبی(ص) عمل میکرد».[۷۴]
۱-۲ «قائف»:
قائف در لغت از ریشهی «قوف، قیافه (مصدر)» میباشد. اهل لغت «قیافه» را اینگونه معنا کردهاند:
«شناختن نسبت مولود با نگاه کردن به اعضای مولود و اعضای پدر او، ملحق کردن بعضی از مردم به بعض دیگر».[۷۵]
و قیافه شناسی «علمی است که از چگونگی استدلال از هیأتهای اعضای دو شخص، به مشارکت و یگانگی میان آن دو در نسب و ولادت و سایر احوال بحث میکند. اینگونه استدلال در میان عرب به بنیمدلج اختصاص داشت و آموختن آن ممکن نیست و بنای این علم اساس حدس و تخمین و گمان است نه یقین و استدلال، از اینرو دراینباره کتابی نوشته نشده و تعلیم و تعلّمی حاصل نگردیده است».[۷۶]
درتعریف «قائف» گفته شده است: