پ. ارزش های بیانی :
با دقت در عبارت متن می توان فهمید که تمامی افعال به کار رفته در آن زمان حال هستند: حال غیر وجهی(می داند، می یابد، می کند، مواجه می شود، می دانند، می گردانند، می گویند، می شود، یاد می کنند، پیدا می کند و می گیرند) و یا حال کامل(گرفته است، یاد شده است).استفاده از این افعال انتهای وجهیت بیانی است که تعهد مطلق تولید کننده متن را به صدق گزاره نشان می دهد، عقاید ایدئولوژیک یک گفتمان در ادعا های مبنی بر دانش نهفته است، که به وسیله صورت های وجهی نشان داده می شوند. عمومیت صورت های وجهی مطلق در این متن از وجود دیدگاه های شفاف نسبت به جهان حکایت می کند. گویی نویسنده می خواهد معنای مورد نظر خود را به خوانندگان منتقل سازد بدون اینکه نیاز به تفسیرو باز نمایی باشد و فرایند های پیچیده و در هم ریخته ی گرد آوری اطلاعات و تفسیر دخیل در تولید متن را پنهان کند و نقش ایدئولوژی های نهفته در رویه ها و پیش فرض های مفسران را مخفی می کند، رویه هایی که مفسران در فرایند تفسیر از آن ها بهره می گیرند.
تفسیروتبیین:
در قسمت اول تفسیر ما در صدد پاسخ گویی به چهار سوال هستیم.ماجرا چیست؟ماجرا در رخداد ارتباطی انتخاب شده معرفی ویژگی های نظام لیبرال-دموکرات و نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد.چه کسانی در گیر ماجرا هستند؟در متن این درس، قسمتی که تحلیل شده دو مشارکت کننده عمده وجود دارند. در یک طرف نویسنده از گفتمان اسلام سیاسی و در طرف دیگر غیر این گفتمان که گفتما ن غرب (با نظام لیبرال-دموکرات) است.روابط آن ها چیست؟در این مرحله، روابط و مناسبات قدرت و فاصله اجتماعی که در موقعیت تعیین و تثبیت شده اند قرار دارند. نویسنده از گفتمان اسلام سیاسی در پی تثبیت موقعیت خود از طریق برجسته کردن دال های گفتمان خود از یک طرف و به حاشیه راندن دال های گفتمان غیر از طرف دیگر است تا از این طریق دانش آموزان را قانع کند تا استیلای گفتمان خود را تایید کنند.نقش زبان چیست؟فرکلاف معتقد است که از زبان به صورت ابزاری در جهت تحقق بخشی یک هدف گفتمانی یا نهادی می توان سود جست. در این جا از زبان در قالب یک درس برای حاشیه راندن دال هایی که در گفتمان غرب مفصل بندی شده اند استفاده می شود و همچنین تا جایی امکان سعی در برجسته سازی دال های مفصل بندی شده در گفتمان خود را داشته است.
بنابرآنچه که درقسمت توصیف مشخص شد گفتمان حاکم بر درس،گفتمان اسلام سیاسی است که از نظام جمهوری دفاع می کند و در پی بر جسته سازی دال های اصلی گفتمان خود است. از طرف دیگرگفتمان غرب و نظام لیبرال-دموکرات به عنوان غیریت این گفتمان در نظر گرفته شده است .با حاشیه راندن دال های آن ، گفتمان حاکم بر درس می خواهد موقعیت خود را تثبیت کند وبه صورت سلبی آزادی درگفتمان خودراتعریف کند.در این حاشیه رانی و برجسته سازی همانطوری که در قسمت ارزش های رابطه ای و بیانی واژگان گفته شده است، نویسنده به بیان ارزش های خود از طریق طرح های طبقه بندی پرداخته است که نظام ارزش یابی به حساب می آیند و همچنین طرح های متضادی را به گفتمان غیرخود نسبت داده است.به این عبارت دقت کنید: «عدالت، آزادی، استقلال ، نفی وابستگی، نفی تسلط بیگانگان بر امت اسلامی، امنیت، تامین اجتماعی و تکافل عمومی ، تلاش برای عمران آبادی، عقلانیت، مشورت و مشارکت در امور عمومی، توسعه ی معرفت و آگاهی نسبت به اسرار و حقایق آفرینش از جمله ارزش های اجتماعی اسلامی است».نویسنده ادعا می کند که با برپایی نظام مورد نظر این ارزش ها حاکم می شوند ارزش هایی که مورد پذیرش همه جوامع بشری هستند. اگر چه مقصود و هدف نهایی آن ها دنیوی نیست بلکه قرب الهی اما این ارزش ها هم تامین خواهد شد و بدین ترتیب به برجسته سازی گفتمان دال های خود می پردازند. در این درس نیز تقرب الهی ،که دال مرکزی و رهایی واقعی است، به طور ضمنی به عنوان اوج کمال و سعادت معرفی می شود. در متن درس علاوه بر آن بر سایر دال ها که به گرد تقرب مفصل بندی می شوند ، تاکید می کند.
نویسنده عنوان می کند که با برقراری نظام جمهوری اسلامی ارزش هایی در جامعه چون «عدالت، امنیت و…» حاکم می شود که هم تامین کننده زندگی دنیوی است و هم تقرب و خشنودی الهی تامین خواهد شدو برای رسیدن به چنین جامعه ای که چنین ارزش هایی حاکم است باید افراد به ارزش های جمعی، مسئولیت پذیری، امامت، خودداری از پذیرش طاغوت و قدرت های غیر الهی به ولایت و موازین الهی ارزش های اسلامی مقید باشند.گفتمان حاکم بردرس در کنار برجسته سازی دال های مربوط به گفتمان خود به حاشیه رانی گفتمان غیر می پردازد. در متن ضمن برشمردن ویژگی ها یا دال هایی چون اباحیت و مباح دانستن همه امور برای انسان ها، آزادی و خواست انسان ها به عنوان مرجع نهایی، حاکمیت مردم، حکومت دنیوی،تاکید بر شناخت علمی ارزش های اجتماعی، برتری دهنده آزادی بر عدالت و حقیقت معرفی می کند. و در قسمت آخر با تاکید بر نارضایتی مردم و تناقض و پارادوکسی که این نظام با آن در گیر است، ادعا می کند که این نظام و تعبیری که از آزادی دارد دچار شکست شده است و اصول و دال هایش نیز غیر معتبر است و بدین ترتیب به شدت گفتمان غیرخود و دال هایش را به حاشیه می راند.
یکی از دال هایی که در گفتمان غرب با آزادی همراه است ارزش های فردی است. در جمله «در آموزه های اسلامی آن هنگام که عبادت بعد اجتماعی به خود می گیرد، ارزش بیشتری پیدا می کند»به طور ضمنی این دال به حاشیه رانده می شود و همچنین زندگی دنیوی دال دیگرهمراه شده باآزادی درگفتمان غرب است درعبارت بعدی در مقابل زندگی آن جهانی رنگ می بازد:«بر اساس هستی شناسی توحیدی، اغلب این ارزش ها با آن که ناظر به مسائل اجتماعی دنیوی هستند، تفسیری دنیوی و سکولار ندارند بلکه سیرتی الهی و دینی دارند؛ و به همین دلیل عمل به آن ها رفتاری صرفا دنیوی یا اجتماعی نیست بلکه یک وظیفه الهی است و مانند عبادت فردی سبب تقرب انسان به خداوند می شود».
ساختار شکنی:در این متن انسان محوری و تاکید بر رای و نظر اکثریت مردم دال مرکزی گفتمان غرب معرفی می شود. در تصویر متن، تظاهرات مردمی نشان داده می شود که در آن روی پرچمی کلمه ۹۹% نوشته شده است.۹۹%به صورت استعاری همانطوری که در قسمت توصیف بیان شد، نشان دهنده از دست دادن تایید اکثریت مردم درنظام لیبرال –دموکرات است. بدین ترتیب متن خواسته با ساختار شکنی دال مرکزی گفتمان لیبرال-دموکرات سبب فروپاشی کل مفصل بندی آن شود یادر عبارت زیر نیز باز ساختار شکنی گفتمان غیر دیده می شود:«دانشمندان علوم سیاسی از تناقضی که از نارضایتی مردم نسبت به نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به وجود می آید، با عنوان پارادوکس(تناقض) دموکراسی یاد می کنند».
تصور اجتماعی یا اسطوره
در متن نویسنده با بهره گرفتن از افعال زمان حال ،می خواهد گفته هایش را به عنوان یک حقیقت مسلم به خواننده بقبولاند .باچنین رویکردی ویژگی های گفتمانی غیرراتنها با جهان غرب سازگار می داند.در حالیکه معتقد است این گفتمان در غرب هم دچار پارادوکس شده است .پس تنها راه رهایی از این تناقضات و رسیدن به جامعه ای ایده آل که در آن ارزش های انسانی حاکم است، پیروی از نظامی است که گفتمان خود در آن جاری است. بدین ترتیب گفتمان خود را تا حد یک تصور اجتماعی بالا می برد.
آن آزادی که در این درس به آن اشاره شده همان تقرب الهی ، اوج رهایی و کمال و سعادت در دیدگاه اسلام سیاسی یا همان آزادی درونی است.در متن درس به آزادی اجتماعی اشاراتی شده است. این آزادی با ارزش های دیگر چون عدالت، استقلال و… همراه است ، در حد ارزش های جمعی دیگر است که توسط احکام و قوانین مختلف محدود می شود .به بیانی دیگرتا جایی پذیرفته می شود که منافاتی با ارزش های جمعی دیگر نداشته باشد. ولی به آزادی فردی نه تنها پرداخته نشده بلکه تا جای ممکن به حاشیه رانده شده است و از آن جایی که آزادی فردی در گفتمان غرب مورد تاکید است ،بدین ترتیب گفتمان غیربه شدت به حاشیه رانده می شود.بنابراین آزادی مورد تاکید دراین درس بنابرنظریه برلین آزادی مثبت ازنوع درونی واخلاقی است.درکنارآن آزادی منفی به شدت به حاشیه رانده می شود.
تحلیل متن ۳
کتاب ادبیات فارسی (۲) درس چهاردهم :تربیت انسانی و سنت ملی ما
توصیف:
کلمات واجدکدام ارزش های تجربی،رابطه ای وبیانی هستند؟
الف.ارزش های تجربی:
در نگاه اول به متن وجود واژگانی چون( آدمیت، اخلاق، تعلیمات دینی و اخلاقی، رابطه انسان با خدا، صفات مذموم، عدالت خواهی، مسئولیت اجتماعی، اصول دین اسلام، تاریخ صدر اسلام، مساوات، برادری، عدالت خواهی، انحطاط اخلاقی، دینی و اجتماعی، دین مبین اسلام و برابری) جلب توجه کرده وآنرا متعلق به گفتمانی خاص (اسلام سیاسی )می کند.همچنین استفاده افراطی از واژگان مشابه ای چون:
-آدمیت، رادمردی، آزادگی، دلیری، ترجیح دادن مرگ بر ننگ، شرافتمندی، مناعت، مروت
-برابری، مساوات، برادری، عدالت خواهی
-وظیفه، مسئولیت، وظیفه شناسی، مسئولیت اجتماعی
-اسلام، تاریخ صدر اسلام، دین مبین اسلام، اصول دین اسلام،
نشان از تعلق خاطر نویسنده به این کلمات است.
درتضاد معنایی نویسنده واژگانی را به گفتمان خود و متضاد آن واژه ها را به غیر خود نسبت می دهدکه نشان دهنده مبارزه گفتمانی درمتن است.علاوه براین این دالها باآزادی مفصل بندی می شوندوآزادی معنایش راازطریق همنشینی بادال های مذکوربدست می آورد.
جدول ۴-۱-۴:تضادمعنایی دردرس:تربیت انسانی وسنت ملی ما
گفتمان خود | گفتمان غیر |
برابری | اختلافات عظیم طبقاتی |
آدمیت و اخلاق | انحطاط اجتماعی و دینی و اخلاقی |
مناعت | تجمل پرستی |
رادمردی | فساد |
عدالت | نبودن عدالت اجتماعی |
آزادی،آزادگان |