زن در این ابیات فی الواقع آینده ای برای زندگی متصور نیست تا بدان بدبین باشد. شاعر دراین غزل یک امر واقعی مورد مشاهده ی خود را به نظم کشیده است مادری که از غم از دست دادن فرزند یادگار او که پوتین های بر جای مانده ی اوست را به گردن آویخته و در تخیلات خود بر این باور است که فرزندش به رسم کودکی بر دوش او نشسته و پوتین از پای در نیاورده است .
این تصویر عاطفی از سر اندوه حتی تصویر کودکی فرزند را نیز شاد و مشعوف کننده ترسیم نمی کند. « احساس اندوه و حزن، احساس گناه، بی تفاوتی و ناتوانی در تجربه کردن شادی و لذت »۸ را باید در این ابیات سراغ گرفت .
نشانه های عاطفی در سراسر ابیات غزل مشهود است و احساس غالب بر اثر حزن و اندوهی سرشار است. آن جا که شاعر پس از مشاهدهی منظره آویختن پوتین بر گردن از او می پرسد:
گفتم که: « چیست این معنی؟» خندید و گفت: « فرزندم- / طفلک نشسته بر دوشم پوتین برون نیاورده….. »
تصویر خندهی تلخی را به نظاره نشسته ایم که مبین عمق درد جان فرسای زنی داغدیده است که به تبع این حزن، به افسردگی دچار آمده. تشبیه چشم اشک بار مادر به انگور:
چشمش دو دانه انگور از خوشه ها جدا مانده / دست زمانه صد خُم خون ازاین دو دانه افشرده
که زمانه صد خم خون ازاین دو چشم فشرده است از نشانه های بیانی موجود در غزل است آن گونه که ملاحظه می شود کثرت اشک باری که در افواه عوام مرسوم است، چون شخصی بسیار بگرید گویند به جای اشک خون می گرید در این دو بیت با ترفند های خیالی به خوبی ساخته و پرداخته شده است. آوردن ارسال المثل یکی در همان مقولهی خون گریستن و دیگر در مصرع:
گیرم برد جهان را آب او خوابش از جهان برده
نیز از صناعات ادبی موجود در این غزل است. اغلب الفاظ در معنای حقیقی خود بکار رفته اند. اگرچه مَثل سایر ” جهان را آب ببرد او را خواب می برد” را برای افراد بی خیال و لا ابالی به کار می برند در این جا از مفهوم آن عمق اندوه و افسردگی مستفاد می شود. با ذکر این نکته که ضرب المثل ها خود عباراتی هستند که در معنای مجازی به کار رفته اند.
سیمین احساس مادران داغدیده را در دو شعر دیگر خود نیز به تصویر کشیده است یکی در شعر « به شب که هر مرغ و ماهی » و دیگر در شعر « مُرس » که ویژگی بیانی این دو شعر را نیز به اشاره باز خواهیم گفت.
به شب که هر مرغ و ماهی
به شب که هر مرغ وماهی دو دیده بر هم نهاده / زنی به ویرانهی خویش چراغ ماتم نمانده
از آن دو دست حمایل به تلّی از آجر و گل / که گور فرزند او شد دو شاخه مریم نهاده
دو چشمه رایگانش روانه از دیدگانش / ملامتِ آب راکد به چاه زمزم نهاده
تنش « اذا زُلزلت» را به دیده تصویر کرده / به لرزه تفسیری از آن کلام محکم نهاده
به یاد فرزند، دستی به سنگ و خاکش کشیده / برابر خود خیالی ازو مجسم نهاده
به خاک صد بوسه داده به یاد آن تن که از خود / نشان تسلیم جان را چنین مسلم نهاده
به خویش گوید که یاری به لطف زخمش نبسته / کسی نبوسیده چشمش چو دیده بر هم نهاده
نه آب تربت به کامش رفیق یکدل چکانده / نه بار مرهم به زخمش طبیب محرم نهاده
سپس به تیمار داری به کار بیمار کوشد / فزون کند آن کمک ها که بخت از او کم نهاده
سحر که رفته است از آن جا نگاه کن تا چه کرده: / نوار بر سنگ بسته به خاک مرهم نهاده
(مجموعه اشعار، یک دریچه آزادی، به شب که هر مرغ و ماهی، صفحه ۸۸۲)
این شعر تصویر مادری است که اقدامات به انجام نرسیده برای فرزند را - در هنگام مرگ- خود بر مزار او به انجام می رساند. حضور مادر در هنگام شب بر مزار فرزند، با گل مریم و تشبیه چشمان اشک بار وی به چشمه ای روان در مصراع:
دو چشمه رایگانش روانه از دیدگانش
و آوردن صنعت اغراق و غلو در مصراع بعد:
ملامت آب راکد به چاه زمزم نهاده
و نیز توصیف تن لرزان مادر در اشاره و تلمیح به آیه « اذا زُلزلت » این حال زن را تفسیری از کلام خدا دانسته است.
تنش « اذا زُلزِلت» را به دیده تصویر کرده / به لرزه تفسیری از آن کلام محکم نهاده
اشاره به خیال پردازی زن و تجسم فرزند در پیش رو، با لمس خاک مزار وی نمونه ای از روحیات زنان در خصوص خیال و رویا پردازی است که از خصوصیات بارز زنانه است.
به خاک صد بوسه داده به یاد آن تن که از خود / نشان تسلیم جان را چنین مسلم نهاده
به خویش گوید که یاری به لطف زخمش نبسته / کسی نبوسیده چشمش چو دیده بر هم نهاده
به آب تربت به کامش رفیق یکدل چکانده / نه بار مرهم به زخمش طبیب محرم نهاده
شاعر در این جا به بیان احساسات و دلسوزی های مادرانه می پردازد و با زبانی حسرت بار حوائج فرزند را در هنگام مرگ بر می شمرد؛ که هیچ کس نبوده تا بر آورندهی آن حوائج باشد. و پس از آن نیز می سراید:
سپس به تیمار داری به کار بیمار کوشد
به جبران آن لحظات سخت بر زخم فرزند مرهم می نهد و نوار می بندد حال آن که مرهم و نوار را بر خاک مزار فرزند نهاده است.
سحر که رفته است از آنجا نگاه کن تا چه کرده: / نوار بر سنگ بسته به خاک مرهم نهاده
مرس
بخشی از غزل دیگر سیمین به نام « مُرس » نیز عدم درک انسان سنگ دلی را به تصویر کشیده است که با یک گلوله سربی داغی ابدی را بر دل زنی می نشاند.
با مادران، هلا! چه کند / اشک چکیده را چه کند
آهن دلی که در دل شب / سُربی چکانده دردهنی؟
(مجموعه اشعار، یک دریچه آزادی، مُرس، صفحه ی۹۴۹)
” آهن دل ” این جا کنایه است از انسان سنگ دل و از آن جا که در اصطلاحات تسلیحاتی متداول است که « ماشه را می چکانند » سیمین نیز از این عبارت استفاده کرده، سرب را که در معنای مجازی به کار رفته و مجاز به علاقه جنس است بکار برده، در تعریف مجاز به علاقه ی جنس آمده « که جنس چیزی را بگویند و به دلالت التزام، خود آن چیز را اراده کنند»۹. شاعر نیز در این جا از بیان لغت سرب، گلوله را مطمح نظر داشته است.
سیمین در شعر « در واپسین هنگام » زنی را به تصویر کشیده که با همهی خصایص زنانه و نگاه های زنانهی حاکم بر غزل در نهایت مادر بودن را بر هر چیز دیگر ترجیح می دهد و حاضر به برداشتن مهر از فرزند نیست.
در واپسین هنگام
یک تن هوس، یک دل عشق یک روح بی پروایی / گر داشتم، می رفتم تا شنگی و شیدایی
دل: راهبی ترسان است؛ از عشق می پرهیزد / تن: مُرده یی بیجان است از بیم بی تقوایی
وان روح بی پروا را کاویدم و خالی شد / خالی ش را پر کردم با وحشت رسوایی
از عشق ورزی عمری، همچون گناه آشفتم / در جَنگ لعبت گم شد شعری بدان شیوایی
آبی اگر نوشیدم اشک پشیمانی شد / پُر ظلمت و پُر باران ابری شدم دریایی
یک بار دیگر از نو عمری اگر بخشندم / رقّاصه یی خواهم شد در معبد بودایی
تصویر های شاعرانه سیمین بهبهانی و شفیعی کدکنی از منظـر نقد زن مدار- ...