استراتژی به سادگی از جریان تصمیم گیریها بیرون می آید.مدیران همچنانکه پیش میروند، ،شناخت کسب کرده و یاد میگیرند
دیدگاه مبتنی بر منابع
یک سازمان ترکیبی از منابع میباشد.مهمترین کارکرد مدیریّت، جذب و پیشبرد منابع به شیوهای است که سازمان به مزیتهای رقابتی پایدار و عملکرد مطلوب دست یابد.
مدیریّت ذینفع
به سازمان از نظر گروه های داخلی و خارجی که به نحوی ذینفع آن میباشند،نگریسته می شود.تجزیه و تحلیل ذینفع به منظورپیشبرد فرایند استراتژی صورت میگیرد.مدیریّت ذینفع عامل کلیدی توسعه روابط متقابل و اتحاد با ذینفعان خارجی است.
۲-۷- مفاهیم اساسی سازمان و مدیریت
سازمان در معنای عام خود متشکل از منابع مادی و غیر مادی میباشد ، که بستر اجرای استراتژی سازمانی محسوب میگردد و مدیریت دانش و هنر اداره این عوامل برای نیل به اهداف تعیین شده ، میباشد . بنابراین شناخت کلی از سازمان و آشنایی با انواع سازمانها و شیوه های مدیریت به روش علمی می تواند نسبت به شناسایی موانع اجرایی استراتژی با دید علمی کمک کرده و با استعانت از نظریه هایی علمی موجود، اظهار نظر نمود، بنابراین بحث خود را در این دو زمینه؛ (سازمان و مدیریت) ادامه میدهیم .
- سازمان : سازمان عبارت از یک رشته روابط منظم و عقلایی که بین افرادی که وظایف پیچیده و متعددی را انجام می دهند ، و کثرت تعداد آنان بقدری است که نمی توان با هم در تماس نزدیک باشند، به منظور تأمین هدفهای مشترک خاصی برقرار میگردد . و برای تشکیل هر نوع سازمان سه عمل صورت میگیرد؛ ۱٫ تقسیم کار، ۲٫اختیار و مسئولیت، ۳٫روابط. بنابراین بر حسب عناصر مذکور سازمان را میتوان، عمل طبقه بندی وظایف ، تفویض اختیار و تثبیت مسئولیت برای اجرای وظایف، و تعیین روابط به منظور همکاری مؤثر در انجام هدفهای سازمان تعریف نمود. (اقتداری ، ۱۳۶۸ : ۱۰۵)
۱-۱ ساختار سازمانی : بررسیهای انجام شده توسط صاحب نظران مختلف ، نشان میدهد که یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت کارایی، اثر بخشی و بهره وری سازمانها ، ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف مورد نظر میباشد .ساختار مناسب سازمانی پیش فرضی برای موفقیت و رسیدن به اهداف سازمانی است و فقدان آن ممکن است به شکست سازمان بیانجامد. برای ساختار سازمانی تعاریف متعددی صورت گرفته، که در اینجا به تعریف استیفن رابینز اشاره میگردد (نژاد ایرانی، ۱۳۸۱ : ۱۴۹).
از دید گاه استیفن رابینز، هر ساختار سازمانی از سه جزء یا رکن بو جود می آیند.
۱-پیچیدگی: میزان تخصصگرایی(تقسیم کار به اجزاء ریز با جدایی افقی) تعداد سطوح سلسله مراتب سازمانی (جدایی عمودی یا عمقی سازمانی) و حدودی که واحدهای سازمانی از لحاظ جغرافیایی پراکنده شده اند (جدایی مکانی ) را تصریح می کند .
۲-رسمیت گرایی: به مقررات، روشها، و مدارک کتبی اطلاق می شود که به موجب آنها شرح وظایف، دستورالعملها و فرمانهایی که کارکنان و اعضای سازمان باید آنها را رعایت و اجرا نمایند، مشخص می شود.
۳-تمرکز: تمرکز دارای سه مفهوم رایج است که عبارتند از تمرکز منطقهای( جغرافیایی)، تمرکز واحدی (سازمانی ) و تمرکز در تصمیم گیریها و اختیارات که در این بخش بیشتر تمرکز تصمیم گیریها و اختیارات در سطوح بالای سازمان مد نظر است .
۴- اگر سه عنصر تمرکز، تخصصگرایی و رسمیتگرایی در یک سازمان در سطح بالایی باشد ساختار آن سازمان از نوع مکانیکی یا ماشینی است ولی اگر سه عنصر تمرکز، تخصصگرایی و رسمیتگرایی در یک سازمان در سطح پایینی باشد ساختار از نوع ارگانیک یا انعطاف پذیر است .
۲-۸- مزایا و معایب استراتژی های سازمانی
هر بحثی راجع به استراتژی ناگزیر به جاهای باریک کشیده می شود. استراتژی همراه با هر مزیتی، دارای عیب و نقص نیز میباشند، به چند مورد اشاره میگردد:
۱- « استراتژی جهت و مسیر را تعیین می کند»
-مزیت: نقش مهم استراتژی این است که خط مشی یک سازمان را طرّاحی کند تاآن سازمان بتواند با انسجام کامل به سلامت از گرداب محیط خود عبور کند و پیش برود.
-عیب: خط مشی استراتژیک می تواند مانع مشاهده خطرات بالقوه و در نتیجه پنهان ماندن آنها شود.
۲- «استراتژی بر تلاش تمرکز می کند»
-مزیت: استراتژی موجب افزایش هماهنگی فعالیّت می شود. اگر استراتژی بر تلاش تمرکز نکند، افراد به انواع مسیرهای مختلف کشیده خواهند شد و هرج و مرج به وجود خواهد آمد.
-عیب: « تفکّر گروهی» در صورتی به وجود می آید که تلاش دقیقاً در کانون تمرکز قرار گیرد. ممکن است هیچ گونه دیدگاه جنبی برای نشان دادن سایر احتمالات وجود نداشته باشد. یک استراتژی معین می تواند شدیداً در داخل ساختار سازمان تثبیت شود.
۳- « استراتژی، سازمان را تعریف می کند»
-مزیت: استراتژی کوتاهترین راه را به افراد نشان میدهد تا آنها سازمان خود را بشناسند و آن را از سازمانهای دیگر متمایز سازند. استراتژی، هدف و راه مناسبی را برای درک کاری که سازمان انجام میدهد ارائه مینماید.
-عیب: تعریف کردن خیلی دقیق یک سازمان ممکن است به این معنا باشد که آن را گاهی اوقات تا حد کلیشه سازی آن قدر ساده تعریف کنیم که پیچیدگی فراوان سیستم آن از بین برود.
۴- « استراتژی، ثبات و تداوم را به وجود می آورد»
-مزیت: برای کاهش ابهام و ایجاد نظم، استراتژی لازم است. از این لحاظ، استراتژی مانند یک تئوری است: یعنی یک ساختار شناختی برای ساده کردن، توضیح دادن و پس ازآن تسهیل فعالیّت.