نیازها و اهداف مربوط به دلبستگی
تمایل به روابط صمیمانه
نیاز به فاصله گرفتن مداوم از دیگران
تمایل زیاد به صحبت
جستجوی تعادل بین نزدیکی به دیگران و استقلال در روابط
صمیمت محدود برای ارضاء نیازهای استقلال
بیش از اندازه اهمیت دادن به پیشرفت
ترس از طرد شدن
راهبرد
شناخت راحتی
کنترل ناراحتی با نشان ندادن خشم (سرکوبی)
نشان دادن حد زیادی از ناراحتی
تعدیل عواطف منفی به
کاهش ناراحتی مربوط به
دلواپسی و مشکل برای
احساس ترس و عدم اطمینان می کند. نظریه دلبستگی ابتکار جان بالبی، در دهه، ۱۹۵۰ پس از گذشت دو نسل مرجع اصلی نظریه پردازی و آزمایشگری در روان شناسی تحولی محسوب می شود، بطوریکه بسیاری از پیشرفت های روانپزشکی اجتماعی از این نظریه تأثیر پذیرفته اند.
نظریه یادگیری اجتماعی :
برخلاف بالبی که ریشه رفتارهای دلبستگی را به مکانیسم های ذاتی نسبت می دهد، نظریه پردازان یادگیری، دلبستگی را محصول فرایند اجتماعی شدن می دانند. به عقیده این روان شناسان از جمله سیرز، جی ویرتز، بی جو و بایر در ابتدای کار، مادر چیز خاصی برای کودک عرضه نمی کند اما بتدریج که مادر کودک را شیر می دهد، گرم می کند، بغل می گیرد، ویژگی های پاداش دادن را یاد می گیرد.
نظریه پرازان یادگیری اجتماعی فرض را بر این دارند که شدت وابستگی کودک به مادر بستگی دارد به این که مادر تا چه حد نیازهای کودک را تأمین کند. یعنی مادر تا چه اندازه وجودش با لذت و کاهش درد و ناراحتی همراه است. این نظریه پردازان همچنین بر این واقعیت تأکید دارند که فرایند دلبستگی یک راه دو طرفه است و به رابطه رضایت بخش متقابل و تقویت های دو جانبه وابسته است. مادر رضایت خود را در پایان دادن به فریادهای بچه پیدا می کند و در نتیجه خود را نیز آرام می کند. کودک با لبخند و بغبغو کردن های خود به کسانی که او را آرام می کنند، پاداش می دهد.
نظریه بو نگری :
در دیدگاه بوم نگری تلاش می شود تا انسان در متن محیط زندگی اش مورد مطالعه قرار گیرد. ویگوتکسی عقیده داشت کارکردهای عالی ذهنی در کودکان از راه تعامل با والدین، معلمان و دیگر افراد مهم در محیط رشد می کند. بر همین اساس، اهمیت دیدگاه بوم نگری و رویکرد پیروان این دیدگاه به تعامل والدین فرزند بطور فزاینده ای مورد توجه قرار گرفته است.
نظریه روان شناسی شناختی :
در دیدگاه روان شناسی شناختی نیز والدین پایگاه شکل گیری و تحول فرآیندهای روان شناختی کودک به شمار می آیند.
بل موفق شده بود تا پایداری شی و پایداری شخص را مورد آزمایش قرار دهد. نتایج پژوهش او نشان داد که ۷۰ درصد از آزمودنی ها در پایداری شخص نمره هایی، بهتر از پایداری شی بدست می آورد. بل معتقد است پایداری شخص از احساس امنیت و دلبستگی کودک به مادر ناشی می شود. در همین پژوهش او دریافت که بین امنیت و دلبستگی و پایداری شخص در ک.دک رابطه معنی دار وجود دارد.
در تحقیق سیمپسون که تحت عنوان اثرات سبک های دلبستگی بر تفاهم زناشویی صورت گرفت، به اثرات سبک های دلبستگی ایمن، اضطراب و اجتنابی بر تفاهم زناشویی پرداخته شد. با بهره گرفتن از روش تحقیق طولی تعداد ۱۴۴ زن و شوهر مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت مشخص گردید که سبک ایمن با احترام، تاهل و تفاهم بیشتری در ارتباط است تا سبک دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی. در پیگیری که به مدت شش ماه بعد صورت گرفت مشخص گردید که آشفتگی های هیجانی در افراد با سبک دلبستگی ایمن نسبت به آنهایی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی می باشند کمتر می باشد.
در تحقیق کرامر، که در کشور انگلستان صورت گرفت به ارتباط سبک های دلبستگی و تفاهم زناشویی در ۴۰ زن که دامنه سنی ۲۵ – ۴۴ سال قرار داشتند، پرداخته شد. یافته های پژوهشی معرف این بود که سبک های دلبستگی با تفاهم زناشویی مرتبط بوده و همواره زنان با سبک دلبستگی ایمن، تفاهم زناشویی بالاتری را نشان می دهند و از مشکلات و مشاجرات زناشویی کمتری نسبت به افراد با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی دوسوگرا) رنج می کشند.
مری مین، مطالعات خود درباره دلبستگی را به دلبستگی بزرگسالان اختصاص داد. تلاشهای او مورد توجه روانکاوان و روان درمانگران قرار گرفت.
مین و همکارانش روابط بین تجارب اولیه مادر با وضعیت دلبستگی کودک را به آزمون گذاشتند. به این صورت که :
چطور ممکن است الگوهای موجود تجارب اولیه دلبستگی مادر به رفتار کودک ارتباط داشته باشد؟ مین با همکاری جورج و کاپلان، فرم مصاحبه نیمه ساخت یافته را ابداع کرد که به عنوان AAI مین قادر به کشف الگوهایی نه تنها در توصیف رویدادهای زندگی بزرگسالان قابل مشاهده بود بلکه به روشنی در شیوه یادآوری و سازماندهی خاطرات نیز دیده می شد. به علاوه مین دریافت بزرگسالانی که دوره کودکی سختی داشته اند الزاماً نا ایمن نخواهند بود. آنچه این گروه را از ناامین ها جدا می کند کیفیت بازنمائیهای دلبستگی در ذهن آنان است. مین و همکاران او در اصل سه الگوی دلبستگی بزرگسالان را توصیف کرند : خود پیرو، دوری گزین، دل مشغول، بزرگسال خود پیرو مثل کودکان ایمن (که ناراحتی و نیاز خود را با روشی واضح و ارتباطی نشان می دهند) به دامنه ای از احساسات مثبت و منفی خود درباره تجارب اولیه دلبستگی دسترسی آسان و مرتبطی داشتند، بازنمائیهای ذهنی آنان درباره تجارب اولیه دلبستگی مرتبط و منعطف بود.
بل اظهار می کند که پایداری شخص بسیار تحت تأثیر فتار مادری است در حالیکه پایداری شی چنین وضعیتی ندارد.
همچنان کودکان بزرگ می شوند، تمایل پیدا می کنند که پیوند عاطفی را با والدی که به او دلبستگی دارند حفظ کنند، در نتیجه توانایی پذیرش رفتارهایی را که با ارزش های والد محبوبشان مطابقت دارد پیدا می کنند. از آنجا که بیشتر موارد والدین رفتارهایی انطباقی را تشویق می کنند یعنی رفتارهایی که به کودک کمک می کند تا با جامعه کنار بیاید – دلبستگی معمولاً به نفع کودکان است ولی اگر رفتاری را تشویق کنند که ناسازگار است، در این صورت کودکی که به والدینش دلبستگی دارد و می خواهد مطابق میل آنان رفتار کند، از این دلبستگی اش سودی نخواهد برد.
تحقیقی که توسط واترز و همکاران انجام شده است، محققین موفق به یافتن ۵۰ جوان (۲۰ تا ۲۲ ساله) شدند که در دوران کودکی در موقعیت ناآشنا مورد مطالعه قرار گرفته بودند. نتایج این تحقیق حاکی از این بود که :
روابط کودک، نمونه اصلی برای روابط عشقی این آزمونی ها بود.
کیفیت مراقبت مادرانه در این گرایش داشت که نسبتا باقی بماند.