- قوشچی مخالفت عمر با فرامین رسول خدا۶ را درباره متعه نساء و متعه تمتع به اجتهاد عمر نسبت میدهد و میگوید: «ان ذلک لیس مما یوجب قدحا فیه فان مخالفه المجتهد لغیره فی المسائل الاجتهادیه لیس ببدع»[۲۷۱]در حقیقت قوشچی با این توجیه خود، اجتهاد اصحاب را در ابطال حکم رسول خدا۶ تجویز میکند. این تناقض گویی آشکار قوشچی است، زیرا وی از یک سو مخالفت اصحاب با فرامین پیامبر اکرم۶ را بعید میشمارد و با این حال میگوید: مجتهد میتواند بر خلاف فرامین پیامبر۶ حکم صادر کند.
قوشچی، اگر منصف باشد باید یکی از دو مورد را بپذیرد؛ یا این که قبول نماید که اصحاب گاهی از اوامر پیامبر اکرم سرپیچی میکردند و در نتیجه رد و اعراض صحابه از این نصوص جلیه را بعید نشمارد یا این که روایات و اخبار متواتری را که در مخالفت برخی از اصحاب نقل شده است، منکر شود تا بتواند اعراض صحابه از این نصوص را دلیل بر عدم وجود این نصوص قرار دهد. نپذیرفتن هر دو مورد از سوی قوشچی، دلیل بی انصافی و تناقض گویی قوشچی است.
- عادل دانستن همه صحابه بر خلاف احادیثی است که در منابع خود اهل سنت از رسول خدا۶ روایت شده است.ذکر برخی از این احادیث پیش از این گذشت.
۳-۱-۳-۳٫ بررسی شبهه عدم تمسک حضرت علیA به این نصوص:
قوشچی میگوید که اگر حق با حضرت علیA بود و بعد از پیامبر اکرم۶ خلافت حق او بود، نباید سکوت میکرد و از حق خود میگذشت، بلکه باید حق خویش را مطالبه مینمود.
پاسخ:
حضرت علیA بعد از غصب حق خویش سکوت نکرد، بلکه او و همسرش حضرت فاطمه زهراI در رأس مخالفین خلافت تحمیلی ابوبکر بودند به گونه ای که حضرت زهراI تا آخر عمرش با ابوبکر بیعت نکرد و در حالی که از ابوبکر غضبناک بود، به شهادت رسید. حضرت علیA تا زمان شهادت همسرش خلافت ابوبکر را نپذیرفت و بعد از شهادت همسرش و بالاجبار بیعت نمود.
عدم بیعت حضرت علیA و حضرت زهراI و بنی هاشم و برخی دیگر در معتبرترین منابع اهل سنت نقل شده است.
در صحیح بخاری بعد از نقل جریان فدک چنین آمده است: «…فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَهَ مِنْهَا شَیْئًا فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَى أَبِى بَکْرٍ فِى ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - سِتَّهَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِىٌّ لَیْلاً، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا، وَکَانَ لِعَلِىٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَیَاهَ فَاطِمَهَ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتِ اسْتَنْکَرَ عَلِىٌّ وُجُوهَ النَّاسِ»[۲۷۲].
«…ابوبکر از دادن سهم حضرت فاطمهI خودداری کرد، به این خاطر حضرت فاطمهI از دست او خشمگین شد و او را ترک نمود و تا زمان وفات خود با ابوبکر سخن نگفت و بعد از نبی اکرم۶ شش ماه زندگی کرد و هنگامی که وفات یافت، همسرش علیA بدون با خبر کردن ابوبکر او را شبانه دفن کرد و خود بر او نماز خواند و حضرت علیA در پیش مردم در زمان حیات فاطمهI برای بیعت نکردن با ابوبکر عذر داشت، ولی هنگامی که فاطمهI وفات کرد، حضرت علیA نگاههای مردم را خود متوجه خود دید…»
در ادامه هم بخاری ماجرای بیعت کردن حضرت علیA را آورده است. این عبارت صریح است در این که حضرت زهراI تا آخر عمر خود خلافت ابوبکر را نپذیرفت و حضرت علیA هم تا زمانی که همسرش زنده بود، از بیعت با خلیفه اجتناب میکرد.
بیهقی نیزدر السنن الکبری آورده است: «قَالَ فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا وَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ فَدَفَنَهَا عَلِىٌّ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ لَیْلاً وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَتْ عَائِشَهُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا: فَکَانَ لِعَلِىٍّ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَیَاهَ فَاطِمَهَ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَهُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِکَ قَالَ مَعْمَرٌ قُلْتُ لِلزُّهْرِىِّ: کَمْ مَکَثَتْ فَاطِمَهُ بَعْدَ النَّبِىِّ۶ قَالَ: سِتَّهُ أَشْهُرٍ فَقَالَ رَجُلٌ لِلزُّهْرِىِّ: فَلَمْ یُبَایِعْهُ عَلِىٌّ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى مَاتَتْ فَاطِمَهُ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَ: وَلاَ أَحَدٌ مِنْ بَنِى هَاشِمٍ. رَوَاهُ الْبُخَارِىُّ فِى الصَّحِیحِ مِنْ وَجْهَیْنِ عَنْ مَعْمَرٍ وَرَوَاهُ مُسْلِمٌ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ وَغَیْرِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ»[۲۷۳].
حضرت فاطمهI از ابوبکر خشمگین شد و او را ترک کرد و با او سخن نگفت تا این که وفات کرد . حضرت علیA شبانه بدون با خبر کردن ابوبکر او را دفن کرد. عایشه میگوید: حضرت علیA در زمان حیات فاطمهI عذری در نزد مردم برای عدم بیعت داشت و هنگامی که فاطمهI وفات نمود نگاه های مردم متوجه او شد تا وی بیعت نماید. معمر میگوید: به زهری گفتم: فاطمهI چه مدت بعد از نبی۶ زندگی کرد. پاسخ داد: شش ماه. مردی به زهری گفت: پس علیA شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد تا فاطمهI وفات کرد.گفت: و هیچ کدام از بنی هاشم (بیعت نکرد). این روایت را بخاری در صحیح به دو صورت از معمر نقل کرده است و مسلم آن را از اسحاق بن راهویه و غیر او از عبد الرزاق روایت کرده است.
ولی تفتازانی و غیر او هیچ گاه به بیعت نکردن فاطمهI و وادار نکردن او همسرش را به بیعت با خلیفه اشاره نمیکنند. آیا حضرت علیA و همسرش این حدیث را که از احادیث مقبول بین شیعه و سنی است، نشنیده بودند که پیامبر اکرم۶ فرمود:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»[۲۷۴] هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
ادعای پذیرش خلافت از سوی حضرت علیA و اهل بیتF او، و عدم مطالبه حقشان ادعایی است که منابع خود اهل سنت آن را رد میکند.
اما این که چرا قیام نکرد و برای رسیدن به حق خویش به زور متوسل نشد، حضرت علیA در نامه ای که به مردم مصر نوشته است، به این شبهه پاسخ داده است. در این نامه آمده است:
«…آن گاه که پیامبر۶ به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا نه در فکرم میگذشت و نه در خاطرم میآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا۶ از اهل بیتF او بگرداند یا مرا پس از رسول خدا۶ از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند، من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهی از اسلام باز گشته، میخواهند دین محمد۶ را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنهای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت بر شماست که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایام آن میگذرد، چنان که سراب ناپدید شود یا چونان پاره های ابر که زود پراکنده میگردد»[۲۷۵].
در این نامه حضرت علیA حفظ اسلام را دلیل گذشتن از حق خویش معرفی میکند.
هنگامی که مردم پس از عثمان به حضرت علیA شتافتند و حق او را بعد از بیست و پنج سال به وی برگرداندند، حضرت علیA به پشتوانه و حمایت مردم دست یافت و برای استقرار و تثبیت خلافت همه جانبه خویش علیه معاویه قیام کرد.
۳-۱-۳- ۳٫ بررسی شبهه وجود قرائنی بر وجود نداشتن چنین نصوصی:
قوشچی به تبع برخی دیگر از بزرگان اهل سنت میگوید: درخواست بیعت کردن عباس با حضرت علیA نشانگر این است که چنین نصوصی وجود نداشت و هم چنین نشان میدهد که خلافت با بیعت حاصل میشود.
پاسخ نخست:
این درخواست عباس، بعد از ثبوت امامت حضرت علیA بود تا برای یاری وی و جنگیدن با مخالفین حضرت با او تجدید بیعت کند، نه این که بخواهد برای اثبات امامت حضرت علیA با وی بیعت کند. شاهد این مطلب، ذیل سخن عباس است که گفت: «یقول الناس هذا عم رسول الله۶ بایع ابن عمه فلایختلف علیه اثنان» همان گونه که روشن است عباس عدم اختلاف و اتفاق را به وقوع بیعت معلق کرده است نه اصل ثبوت امامت را. از این رو معلوم میشود که این بیعت برای اثبات امامت نبوده است، بلکه بیعتی بوده است برای یاری کردن حضرت علیA . بیعتی که برای اثبات امامت باشد، نه تنها باعث اتفاق نیست، بلکه سبب تشتت رأی و اختلاف میباشد.
پاسخ دوم:
هنگامی که مردم منکر نص شدند و باور کردند که امام با بیعت معین میشود، عباس خواست از طریق راهی که مردم باور داشتند وارد شود و حضرت علیA را در کرسی خلافت نشاند، ولی حضرت علیA با امید این که مردم به راه و روش درست در تعیین خلیفه برگردند، نخواست برای رسیدن به حق راه باطل طی نماید، از این رو درخواست عباس را رد کرد.
نکته دیگری که قوشچی از آن به عنوان قرینه یاد میکند، داخل شدن حضرت علیA در شورای شش نفره عمر بود. دخول حضرت در این شوری دلیلی بر پذیرفتن اصل آن و دلیلی بر صحت چنین روشی برای انتخاب خلیفه است. هم چنین قوشچی به احتجاج حضرت علی در برابر معاویه اشاره میکند که در آن حضرت علیA بیعت مردم با خود را مطرح میسازد.
پاسخ:
هدف حضرت علیA جلوگیری از ظلم و حفظ دین بوده است. هنگامی که فهمید، به نصوص اعتنا نمیشود، خواست از راهی که مورد قبول عموم مردم واقع شده بود برای رسیدن به حق استفاده کند؛ مخصوصا این که تا آن زمان مدت زمان بسیاری از صدر اسلام گذشته بود و دیگر برای برگشت مردم به آن نصوص امیدی وجود نداشت.
اما این که چرا در احتجاج با معاویه به بیعت مردم به خود اشاره کرد و آن را دلیلی بر امامت خویش مطرح ساخت از جوابهای پیش روشن شد. به این دلیل که در نزد معاویه راه تعیین خلیفه بیعت بود لذا حضرت علیA از همان راهی که معاویه قبول داشت وارد شد. در حقیقت این احتجاج حضرت علیA از نوع جدل بود.
اما این که بسیاری از محبین و مناقب نویسان حضرت علیA، این نصوص را نقل نکردهاند، عاری از حقیقت است،زیرا این نصوص توسط برخی بزرگان اهل سنت و برخی مناقب نویسان نقل شده است.علامه شوشتری در «احقاق الحق و ازهاق الباطل» به آنها اشاره کرده است[۲۷۶].
در برخی منابع اهل سنت آمده است که رسول خدا۶ فرمود:
«ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ ان علیا منی و أنا منه و هو ولیّ کل مؤمن بعدی»[۲۷۷].
از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟همانا علی از من است و من از علی و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.
۴٫ بخش چهارم:دلایل عقلی بر امامت بلافصل حضرت علیA
۱-۴٫ فصل پانزدهم:
دلیل افضلیت
هر چند که محقق طوسی، عنوان مستقلی به نام ادله عقلی بر امامت بلافصل حضرت علیA قرار نداده است، ولی برخی از ادله وی، از سوی متکلمان شیعه به عنوان ادله عقلی شمرده شده است[۲۷۸].
امامیه بر خلاف اشاعره، عقل را به عنوان یکی از منابع فهم دین میداند. از این رو بزرگان شیعه برای اثبات امامت و خلافت حضرت علیA از ادله عقلی نیز بهره میگیرند.
یکی از ادله عقلی که محقق طوسی در کتاب ارزشمند تجرید العقائد برای اثبات امامت بلافصل حضرت علیA آورده است، برهان افضلیت میباشد[۲۷۹].
بیان برهان