معرفی کنندگان ارزش افزوده اقتصادی مزیتهای زیادی را برای آن برشمرده اند که برخی از آنها عبارت است از:
تنها معیار، عملکردی است که تغییرات قیمت سهام در طی زمان را توضیح میدهد.
اهداف رشد و کارآیی عملیاتی را با یکدیگر تلفیق میکند.
مدیریت سرمایه در گردش و داراییها را بهبود میبخشد.
ابزاری مناسب برای تصمیمات بودجه بندی سرمایهای است.
بهترین معیار ارزیابی و اندازه گیری عملکرد است.
قادر به اندازه گیری توانایی ایجاد ارزش فرصتهای تاکتیکی و استراتژیکی است (مهدوی و رستگاری، ۱۳۸۶).
شرکتهایی که ارزش افزوده اقتصادی آنها مثبت است، سهام آنها در بازار به صرف به فروش میرسد و بنابراین برای سهامداران خلق ارزش میکنند اما شرکتهایی که ارزش افزوده اقتصادی آنها منفی است، سهام آنها در بازار به کسر به فروش میرسد (Lal Bhasin, 2013). این شرکتها نه تنها برای سهامداران خود خلق ارزش نکرده اند، بلکه منابع را نیز هدر داده اند. ارزش افزوده اقتصادی بر کارایی عملیاتی و مدیریت ترازنامه تاکید دارد. بدون کارایی عملیاتی، سود عملیاتی پایین خواهد بود و مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیرضروری داراییها و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه میشود. در صورت استفاده از ارزش افزوده اقتصادی برای ارزیابی عملکرد، مدیریت داراییها و مدیریت ترازنامه بهبود مییابد (مهدوی و رستگاری، ۱۳۸۶).
۲-۱-۷) اهمیت EVA در مقابل سود حسابداری و شاخصهای مبتنی بر سود
سود و سودآوری یک واحد انتفاعی از دیرباز مورد بحث اقتصاددانان و حسابداران بوده است. در حقیقت، فلسفه اصلی ایجاد یک واحد انتفاعی همان سودآوری است. اما آیا منظور از سود، همان سودی است که در صورتهای مالی نشان داده شده میشود؟ قطعا جواب منفی است، سودی که مورد نظر سهامداران و سرمایهگذاران است، غیر از سودی است که در صورتحساب سود و زیان نشان داده میشود. سودی که از طریق صورت حساب سود و زیان محاسبه میشود فقط هزینه بدهی را در نظر میگیرد و هزینه حقوق صاحبان سهام را نادیده میگیرد (این در حالی است که براساس تئوری ریسک و بازده هزینه حقوق صاحبان سهام بیشتر از هزینه بدهی میباشد و نادیده گرفتن هزینه حقوق صاحبان سهام درصورت حساب سود و زیان، باعث میشود که سود شرکت به طور واقعی نشان داده نشود). با به کار گیری EVA، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام در نظر گرفته میشود و به این ترتیب سود حسابداری به سود اقتصادی تبدیل میگردد (Chandra Shil, 2009).
از طرف دیگر، سود حسابداری با اتخاذ روشهای مختلف حسابداری (روش ارزیابی موجودیها، روشهای استهلاک، سرمایهای یا هزینه تلقی کردن هزینههایی مانند تحقیق و توسعه، در نظر گرفتن دخایر مختلف و …)، میتواند براساس خواست مدیران تغییر کند و از عملکرد واقعی شرکت فاصله بگیرد. بنابراین شاخصهای مبتنی بر سود مانند ROE و EPS و غیره نمی تواند عملکرد واقعی شرکت را نشان بدهد. با به کار گیری EVA و تعدیلات پیشنهادی استوارت، میتوان اثرات روشهای حسابداری را مرتفع ساخته و عملکردی واقعی از شرکت ارائه نمود (Owusu-Antwi et al., 2015).
۲-۱-۸) تعدیلات حسابداری
استوارت برای اینکه سوگیریهای سود حسابداری و احتمال دستکاری در آن را مرتفع سازد، پیشنهاد میکند که برای محاسبهی EVA بایستی تعدیلاتی صورت گیرد تا سود حسابداری به سود اقتصادی و سرمایه حسابداری به سرمایه اقتصادی تبدیل گردد. در ابتدا، استوارت ۱۶۴ تعدیل، پیشنهاد میکند که به علت حجم زیاد این تعدیلات و انتقادات وارده بر آن، این تعدیلات را کاهش داده و به حدود ۵ الی ۱۵ تعدیل میرساند استوارت این تعدیلات را تحت عنوان معادلهای حقوق صاحبان سهام ذکر میکند (Zarat Dakhely Parast et al., 2013). وی بر اساس تعریف EVA، فقط تعدیلاتی را پیشنهاد میکند که بتوانند از عهدهی ۴ آزمون زیر برآیند:
آیا تعدیل مورد نظر میتواند اثر با اهمیتی بر EVA داشته باشد؟
آیا با بهره گرفتن از آن تعدیل مدیران میتوانند بر نتایج تاثیرگذار باشند؟
آیا تعدیل مورد نظر برای افراد عملیاتی به سادگی قابل درک است؟
آیا تعدیل مورد نظر را به راحتی میتوان تجزیه و تحلیل و درک نمود؟ (Guasti Lima et al., 2014)
برخی از صاحبنظران از تعدیلات پیشنهادی استوارت حمایت میکنند و برخی دیگر اثر این تعدیلات را بر EVA، ناچیز میدانند: یانگ با بیان این نکته که این تعدیلات حسابداری تلاشهای موفق را حذف میکند و حالتی را به وجود میآورد که EVA، بسیار نزدیک تر به جریانات نقدی باشد و کمتر موضوع حسابداری تعهدی گردد، از این تعدیلات حمایت میکند. زیمرمن[۱۱]، اثر این تعدیلات را بر سود حسابداری اندک میداند و بر این اعتقاد است که بسیاری از این تعدیلات دارای هزینههای قانونی که باعث میشود ادعا کنند صورتهای مالی درست و منصفانه نیست و نیز هزینههای اجرایی تدوین سیستمی که بتواند اطلاعات مربوط به این تعدیلات را افشاء کند، میشود که این هزینهها، اغلب کمتر از فواید ناشی از انجام این تعدیلات است. استوارت اذعان میدارد این تعدیلات فقط باید محدود به تعدیلاتی شود که اثر قابل توجهی بر سود دارند و این تعدیلات هنگامی انجام میشود که اطلاعات لازم برای انجام تعدیلات به راحتی، قابل دستیابی باشد (Chandra Shil, 2009).
۲-۱-۹) ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده (REVA)
ارزش افزوده اقتصادی معیاری میباشد که قادر است این پاسخ را به سهامداران بدهد که مدیریت تا چه اندازه در افزایش ثروت دخیل بوده است اما با تمام امتیازهایی که ارزش افزوده اقتصادی دارا میباشد، یکسری انتقادات نیز بر ایم معیار وارد شد، اما انتقاد عمدهای که بر این معیار وارد شده این است که ارزش افزوده اقتصادی بر پایه ارقام تاریخی میباشد. درست است که با توجه به این ارقام اطلاعاتی که به دست میآید، اطلاعات قابل اتکایی میباشد، اما این اطلاعات خصوصیت کیفی مهم دیگری به نام مربوط بودن یعنی موثر بودن در تصمیم گیری را از دست میدهد. بنابراین میبینیم که در این روش هزینه فرصت منابع به کار رفته شده در شرکت بر مبنای ارزش دفتری محاسبه میشود. این در حالی است که سرمایهگذاران انتظار بازده مبتنی بر ارزش بازار را دارند. اگر سرمایهگذاران، شرکت را به ارزش بازار آن فروخته و وجوه حاصل از آن را در داراییهای با ریسک مساوی ریسک شرکت سرمایهگذاری کنند، در این صورت آنها میتوانند انتظار بازدهی معادل هزینه سرمایه بر مبنای ارزش بازار کل شرکت را داشته باشند نه صرفا ارزش دفتری سرمایهگذاری که در ترازنامه نشان داده شده است. در نتیجه، هزینه سرمایه ناگزیر باید هزینه فرصت واقعی سرمایهگذاران را منعکس کند. از این رو باسیدور و همکاران (۱۹۹۷)، یک گونهی دیگر از ارزش افزوده اقتصادی را به منظور برطرف کردن این عیوب مطرح نمودند که اینگونه اصلاح شده تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده (REVA)، میباشد. در ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده به جای استفاده از ارزش دفتری شرکت از ارزش بازار شرکت در انجام محاسبات استفاده میشود (Circiumaru and Siminica, 2009).
ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده عبارت است از سود خالص باقیمانده که پس از کسر هزینه فرصت سرمایهگذاران به ارزش بازار از سود خالص عملیاتی پس از مالیات به دست میآید. نحوه محاسبه ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده همانند ارزش افزوده اقتصادی میباشد. تفاوت اساسی ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده این است که مخارج به کار رفته در ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده براساس ارزش بازار شرکت در پایان دوره (t-1) و یا شروع دوره (t) میباشد. این در حالی میباشد که ارزش افزوده اقتصادی براساس ارزش دفتری داراییها در پایان همان سال محاسبه میشود.
REVA= NOPATt- WACC (MCAPITALt-1)
NOPATt: سود عملیاتی پس از کسر مالیات در پایان دوره (t)
WACC: میانگین موزون هزینه سرمایه
MCAPITAL: ارزش بازار شرکت در ابتدای دوره t (انتهای دوره t-1) (نایب زاده و همکاران، ۱۳۹۰).
۲-۱-۱۰) ارزش افزوده بازار
معیار اقتصادی برای سنجش عملکرد شرکت، ارزش افزوده بازار میباشد که از تفاوت میان ارزش بازار شرکت و سرمایه به کار گرفته شده در آن به دست میآید. ارزش افزوده بازار حاصل ارزش فعلی خالص طرحهای گذشته و فرصتهای سودآور آتی شرکت میباشد و نشان میدهد که چگونه شرکت به طور موفقیت آمیز سرمایه اش را به کار گرفته و فرصتهای سودآور آینده را پیش بینی و برای دستیابی به آنها برنامه ریزی کرده است. از نظر تئوری، ارزش افزوده بازار یک شرکت برابر است با ارزش فعلی کلیه ارزشهای افزوده اقتصادی شرکت با سود باقیماندهای که انتظار میرود در آینده ایجاد شود (طالب نیا و شجاع، ۱۳۹۰).
ارزش بازار یک شرکت برابر با مجموع ارزش بازار صاحبان سرمایه و ارزش بازار دیون آن است. ارزش افزودهی اقتصادی، اختلاف بین کل ارزش بازار واحد تجاری و سرمایهی اقتصادی آن است. برخلاف نرخ بازده که فقط نتیجهی یک دوره را منعکس میکند، ارزش افزوده بازار، معیاری تجمعی از عملکرد شرکت است. این معیار نشان میدهد که شرکت چگونه سرمایه خود را برنامه ریزی کرده است. لذا حداکثر کردن ارزش افزودهی بازار میتواند هدف اولیه هر شرکتی باشد. از مزایای ارزش افزوده بازار، نشان دادن این موضوع است که چگونه یک شرکت به طور موفقیت آمیزی سرمایه اش را به کار برده و فرصتهای سودآور آتی را پیش بینی کرده است (رضایی و همکاران، ۱۳۸۹).
از دیدگاه مالی ارزش افزوده اقتصادی، براساس چگونگی ارتباطش با ارزش افزوده بازار، تعریف میشود. در این روش ارزش افزوده بازار (MVA) برابر با ارزش فعلی ارزشهای افزوده اقتصادی آتی مورد انتظار شرکت میباشد. از طرفی، ارزش افزوده بازار عبارت است از تفاوت بین ارزش شرکت و ارزش دفتری اقتصادی سرمایه به کار گرفته شده در شرکت. مطالب فوق الذکر در شکل فرمولهای ریاضی زیر قابل بیان است:
MVA=کل سرمایه به کار گرفته شده در شرکت – ارزش شرکت
MVA= کل سرمایه به کار گرفته شده در شرکت – (حقوق صاحبان سهام + بدهی)
MVA=EVA1/(1+C)1 + EVA2/(1+C)2 + … + EVAn/ (1+C)n
MVA= ∑ EVAn / (۱+C)n
در حالی که ارزش افزوده بازار، اثرهای ناشی از اقدامهای مدیریت از زمان تاسیس شرکت را مورد ارزیابی قرار میدهد، در محاسبهی ارزش افزوده اقتصادی، بر اثربخشی مدیریت در یک سال مشخص تاکید میشود. MVA، نشان دهندهی این موضوع است که چگونه یک شرکت به طور موفقیت آمیزی سرمایه اش را به کار گرفته و فرصتهای سودآور آتی آینده را پیش بینی کرده است. هدف اولیه و اساسی هر واحد انتفاعی باید حداکثر کردن MVA، یاشد. EVA ایجاد کنندهی MVA میباشد. زیرا ارزش فعلی EVAهای آتی است که مبنای ارزیابی و ارزشگذاری شرکت در بازار میباشد. بنابراین اگرچه EVA، یک معیار داخلی برای اندازه گیری عملکرد است اما همین معیار داخلی منجر به ایجاد یک معیار خارجی میشود که ارزش شرکت را در بازار تعیین میکند. از EVAهای آتی مثبت باشد، سهام شرکت در بازار به صرف فروخته میشود اما اگر EVAهای آتی منفی باشد، سهام شرکت در بازار به کمتر از ارزش دفتری (به کسر) فروخته خواهد شد و چنین شرکتهایی در بازار سهام، از اقبال چندانی برخوردار نخواهند بود. MVA، نشان دهندهی ارزیابی جامعهی سرمایهگذار از فعالیت شرکت است و متاثر از عملکرد یک سال شرکت نمی باشد بلکه متاثر از عملکرد سالهای آتی شرکت است. به طور کلی MVA و EVA معیارهای داخلی و خارجی اندازه گیری عملکرد و تعیین ارزش شرکت میباشند (Chandra Shil, 2009).
۲-۱-۱۱) ارتباط میان ارزش افزوده اقتصادی و سود باقی مانده
سود باقیمانده عیارت است از سود منهای بازده مورد انتظار سرمایهگذاری و به حاصل ضرب سرمایهگذاری در نرخ بازده مورد انتظار، هزینههای منتسب گویند که این هزینهها در حسابداری شناسایی نمی شوند. هدف از حداکثر کردن سود باقی مانده این است که اگر نرخ سود یک بخش از نرخ مورد انتظار سرمایهگذاری بیشتر است، آن واحد باید گسترش یابد. بازده سرمایهگذاری و سود باقی مانده نشان دهندهی نتیجهی یک دوره میباشد، به طوری که میتوان با انجام اقداماتی باعث افزایش کوتاه مدت در بازده سرمایهگذاری و سود باقیمانده شد، در حالی که با منافع بلندمدت سازمان مغایرت داشته باشد. برای مثال اگر مدیران کمتر به مخارج تحقیق و توسعه میپردازند تا سود آنها افزایش یابد، از این رو، مدیران سطح سود بالایی برای ارزیابی نسبت بازده سرمایهگذاری و مقدار سود باقیمانده خواهند داشت. بعد از معرفی ارزش افزوده اقتصادی توسط استوارت شرکتهای معروفی همانند: ای.تی و تی، سی.اس.ایکس، کواکر، بریگز و استراتون از آن برای ارزیابی عملکرد استفاده کردند. شرکت سی.اس.ایکس که در صنعت حمل و نقل فعال است، قبل از به کار گیری ارزش افزوده اقتصادی، اکثر واحدهای آن ارزش افزوده اقتصادی منفی داشته اند. بعد از به کارگیری معیار ارزیابی، ارزش افزوده اقتصادی آن، بهبود قابل ملاحظهای یافت و قیمت سهام شرکت از ۲۸ دلار در سال ۱۹۸۸ به ۵/۸۲ دلار در سال ۱۹۹۳ رسید. شرکت بریگز و استراتون که در صنعت انرژی و گازوییل فعال است، سیستم ارزش افزوده اقتصادی را در سال ۱۹۹۰ زمانی که بازده سرمایه اش ۷/۷ درصد بود، به کار گرفت. بعد از چهار سال، بازده سرمایه این شرکت به بیش از ۱۲ درصد افزایش یافت و قیمت سهام آن نیز طی همین مدت سه برابر شد. کوکاکولا با کاهش هزینه سرمایه و در نتیجهی افزایش ارزش افزوده اقتصادی، افزایش قسمت سهام از ۳ دلار به ۵۷ دلار داشت. جک استال مدیر مالی کوکاکولا بیان کرد که «(EVA)، شما را مجبود میکند تا راههایی را پیدا کنید که بتوانید با سرمایه کمتر، کار بیشتری انجام دهید.» در حال حاضر (EVA)، به عنوان یکی از سیستمهای مدیریت مالی به حساب میآید. سیستمی که هدف اصلی آن افزایش ثروت سهامداران است و به عنوان مبنایی برای تعیین اهداف، بودجه بندی سرمایهای و طرحهای انگیزشی (پاداش)، محسوب میشود. این معیار به جای سود یا جریانات نقدی عملیاتی به عنوان یک معیار داخلی و خارجی برای سنجش عملکرد به کار میرود. موسسه استرن و استوارت موسسه پژوهشی (مشاوره ای) در امریکا است که در رابطه با «سیستم مدیریت مالی (EVA)»، به عنوان یک معیار اندازه گیری عملکرد داخلی و خارجی و معیاری برای تعیین پاداش مدیران، فعالیت میکند. همه ساله (EVA)، هزار شرکت امریکایی عضو بورس نیویورک توسط این موسسه محاسبه شده و شرکتها برآن اساس رتبه بندی میشوند. در حال حاضر موسسات دیگری مانند گروه تحقیقاتی بوستون با ارائه معیارهایی مشابه مانند بازده جریانات نقدی سرمایهگذاری شده، موسسه آلکار با تجزیه و تحلیل جریانات نقدی تنزیل شده، هیأت مارکن با معیار سودهای اقتصادی تنزیل شده در این حوزه فعالیت میکنند. امروزه گزارشگری مالی به دلیل پایین بودن کیفیت و مربوط نبودن اطلاعاتی که ارائه میدهد، مورد انتقاد واقع شده است. کمیته گزارشگری مالی انجمن حسابداران رسمی امریکا برای بهبود وضعیت گزارشگری مالی پیشنهاد کرده است که شرکتها برای اخذ تصمیمات داخلی و گزارشگری خارجی از (EVA) استفاده نمایند. بر این اساس طبق پیش بینی انجمن حسابداران رسمی امریکا در آینده (EVA) جایگزین (EPS) خواهد شد (رهنمای رودپشتی و محمودی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۲) ارتباط میان ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار و ملاحظات رشد
در فرمول MVA که پیشر اشاره شد، هیچ رشدی برای EVAهای آتی شرکت قایل نشده اند. اگر فرض شود که EVAهایآتی شرکت با نرخ رشد ثابت (gEVA)، برای دورههای مختلف رشد کنند در این صورت خواهیم داشت:
Cost of capital=(coc)=هزینه سرمایه
gEVA=نرخ رشد
MVA= EVA (1+ gEVA)/(1+coc)1 + EVA (1+ gEVA)2/(1+coc)2 + … + EVA (1+ gEVA)∞/(۱+coc)∞
این مدل، شبیه مدل گوردون میباشد که به جای سود تقسیمی، EVA و به جای هزینه حقوق صاحبان سهام، هزینه کل سرمایه، نشسته است. فرمول فوق الذکر مجموع جملات یک تصاعد هندسی را نشان میدهد که با بهره گرفتن از روابط تصاعد هندسی به صورت سادهی زیر در میآید:
MVA=EVA/coc-gEVA
ذکر این نکته ضروری است بین MVA و EVA یک رابطه وجود دارد ولی این رابطه مستقیم نیست. اگر شرکت تاریخچه بلند بالایی از EVA منفی داشته باشد، در آن صورت احتمال دارد که MVA نیز منفی شود و اگر شرکت تاریخچه بلند بالایی از EVA مثبت داشته باشد، احتمال دارد MVA هم مثبت شود. به هر حال قیمت سهم که عنصر اصلی تشکیل دهندهی محاسبات ارزش افزودهی بازار است، بیشتربه عملکرد مورد انتظار آینده و نه عملکرد گذشته بستگی دارد. از این رو، شرکتی که تاریخچه بلند بالایی از EVA منفی داشته میتواند دارای MVA مثبت شود (البته با فرض اینکه سرمایهگذاران انتظار داشته باشند، در آینده تغییرات اساسی رخ دهد) (Bolek et al., 2012).
۲-۱-۱۳) ارتباط میان EVA و NPV
یکی از اصول رایج درتجزیه و تحلیل سرمایهگذاریها قانون NPV است، سرمایهگذاری در پروژههای با NPV مثبت، ارزش شرکت را افزایش میدهد و سرمایهگذاری در پروژههای با NPV منفی ارزش شرکت را کاهش میدهد. EVA یک بسط ساده از قانون NPV است. ارزش فعلی خالص NPV هر پروژه برابر است با ارزش فعلی ارزش اقتصادی ان پروژه در دوره عمرش:
NPV=∑ EVAt / (۱+Kc)t
این رابطه ارزش شرکت را با ارزش افزوده اقتصادی مرتبط میسازد. بیانی دیگر از ارزش شرکت به صورت زیر میباشد:
بررسی ارتباط میان ارزش افزوده اقتصادی و بازده سهام شرکتهای داروسازی پذیرفته شده ...