کمتر از ۲۰ نفر کارمند
تعداد کارکنان و دارایی
صنایع متوسط
بین ۲۰ تا ۳۰۰ نفر کارمند یا کمتر از ۱۰۰ میلیون ین سرمایه
کره جنوبی
صنایع کوچک و متوسط
کمتر از ۳۰۰ نفر کارمند و سرمایه بین ۲۰ تا ۸۰ میلیارد اون کره
تعداد کارکنان و دارایی
مالزی
صنایع کوچک و صنایع متوسط
کمتر از ۱۵۰ نفر کارمند و گردش فروش سالانه کمتر از ۲۵ میلیون رینگیت (واحد پول مالزی=RM)
تعداد کارکنان و میزان فروش
آمریکا
صنایع کوچک و صنایع متوسط
کمتر از ۵۰۰ کارمند
تعداد کارکنان[۲۵]
(منبع: قاسمی و همکاران، ۱۳۸۸)
در ایران نیز تعاریف گوناگونی از شرکتهای کوچک و متوسط در سازمانهای مختلف وجود دارد. با توجه به آمارهای موجود کارگاههای صنعتی ایران، مجموعه کارگاههای صنعتی ۱۰ تا ۴۹ نفر جزو بنگاههای کوچک، کارگاههای ۵۰ تا ۱۴۹ نفر کارکن در دسته بنگاههای متوسط و مجموعه کارگاههای ۱۵۰ نفر کارکن و بیشتر جزو کارگاههای بزرگ صنعتی محسوب میشوند (سعیدا اردکانی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۰۷).
۲-۲-۲٫۱٫ پیامدهای توسعه صنایع کوچک و متوسط
نگاهی به فعالیت بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای توسعهیافته و یا در حال توسعه، بیانگر نوعی ارتباط تنگاتنگ و مؤثر میان پیشرفت اقتصادی-اجتماعی این کشورها با این بنگاهها است. رشد روزافزون بنگاههای کوچک و متوسط در این کشورها و اتخاذ سیاستهای حمایتی از سوی دولتها به همراه تدارک سازمانهای بینالمللی فعال در امور توسعه، جملگی بیانگر این مهم است که بنگاههای کوچک و متوسط فرصتی کمنظیر برای جامعه جهانی است که با اتکا به آن، فرایند تولید ثروت ملی را ارتقاء بخشند (اکس زولتان، ۱۳۸۳، ص ۲۶).
مطالعه بنگاههای کوچک و متوسط در کشورها، بهویژه آنهایی که طی چند دهه اخیر دارای فعالیتهای زیادی بودهاند و به عنوان نمادی از موفقیت در توسعه انگاشته شدهاند، نشان میدهد که آنها به جای تصدیگری و زعامت دولتی و تاکید بر دیدگاههای نیمه نخست صده بیستم مبنی بر اقتصادی بودن بنگاههای بزرگ و کلان، بر کارآفرینان و بنگاههای کوچک و متوسط تکیه کردهاند. اگرچه ساختار اجتماعی-اقتصادی کشورهایی که بر بنگاههای کوچک و متوسط تأکید ورزیدهاند، بسیار گوناگون است ولی تمام آنها بر پیریزی فضای اقتصاد آزاد پای فشردهاند، یعنی جایی که نیروهای عرضه و تقاضا به دور از هرگونه رانتخواری و انحصارطلبی، بتوانند به گردش درآیند (امین بیدختی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۳۷).
اهمیت واحدهای کوچک و متوسط در ایران را از دو بعد کمی و کیفی میتوان بررسی کرد: از بعد کمی، درصد بسیار بالایی از شرکتهای موجود در کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان را واحدهای کوچک ومتوسط تشیکل میدهند و تعداد شاغلان این واحدها قابل توجه است. همچنین ارزشافزودهای که این واحدها تولید میکنند در کشورهای مختلف، چیزی بین یک سوم تا نیمی از ارزشافزوده کل کشور را تشیکل میدهد. از بعد کیفی، این واحدها میتوانند بخش خصوصی را در سرمایهگذاریها تشویق کنند، چون بخش خصوصی معمولاًبرای ایجاد واحدهای بزرگ امکانات کافی ندارند. این واحدها همچنین میتوانند بهعنوان ابزار مناسبی برای خصوصیسازی در نظر گرفته شوند. این واحدها امکان شناخت بازار را دارند و میتوانند خود را با نیازهای بازار منطبق کنند و به خاطر کوچک بودن، فرایند تصمیمگیری در آنها بسیار سریع است. این واحدها میتوانند قدرت ابتکار و خلاقیت بیشتری داشته باشند، در توزیع فناوری در سطح کشور میتوانند موفقتر باشند و سریعاً خود را با فناوریهای لازم تطبیق دهند و در یک نکته میتوانند تخصصی عمل کنند که این امر، در واحدهای بزرگ کمتر اتفاق میافتد (کارلسون، ۱۳۸۳، ص۴۷). با این حال در کشور ایران بنگاههای کوچک و متوسط با معضلات و عقبماندگیهای روبهرو هستند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود (مظفری ، ۱۳۸۶، صص ۱۱۵-۱۱۴):
فقدان مقیاسهای لازم از جنبههای مختلف سرمایه، تولید و بازار
فقدان محیطهای مناسب رشد کسبوکار از جنبههای مختلف حقوقی، قانونی و…
فقدان زیرساختهای نرمافزاری و تشکیلاتی
تولید با فناوریهای کهنه و عدمدسترسی به تکنولوژیهای نوین
فقدان ارتباط منسجم با شبکههای بانکی و مالی کشور
عدم وجود شبکههای همکاری میانبنگاهی
۲-۲-۲٫ توسعه محصول جدید
۲-۲-۱٫۲٫ تعریف
دستنامه انجمن مدیریت و توسعه محصول[۲۶] توسعه محصول جدید را بدین صورت تعریف می کند: مجموعهای از وظایف، مراحل و اقدامات تعریف شده و منظم که هدف طبیعی شرکت را برای تبدیل ایدههای نوظهور (اولیه) به محصولات و خدمات قابل فروش تشریح میکند. در واقع، با عنایت به این تعریف میتوان اظهار داشت که کل فرایند توسعه محصول جدید ممکن است خود مشتمل بر چندین خرده فرایند (فرآیندهای فرعی) و خرده مراحل شود (گریفین[۲۷]، ۱۹۹۷، ص ۵). در تعریف دیگر از توسعه محصول جدید آمده است که فرایند مزبور اساساً توسعه دانش و فعالیتهای آمیختگی و ترکیبسازی دانش مشتمل بر جریانی از وظایف روتین و غیرروتین و اجرا شده به وسیله آرایشی از افراد و گروههای فعال در سازمان است (دو قرتی[۲۸]، ۱۹۹۰، ص ۴). همچنین عنوان شده است که فرایند مزبور را میتوان به عنوان مجموعهای از فعالیتها که دستورالعملها و سفارشهای مشتری، تقاضای بازار و پیشرفتهای تکنولوژی را درون فرایند طراحی و تولید انتقال میدهد، دانست (سعیدا اردکانی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۰۵).
به طور کلی توسعه محصول جدید فرآیندی پیچیده است که مستلزم مشارکت بخشهای کارکردی گوناگون شرکت است. از جمله مهمترین آنها بخشهای مهندسی، تولید و بازاریابی شرکت است. در واقع توسعه محصول جدید فرآیندی است که برای اجرای مناسب آن، کل شرکت باید برانگیخته و حساس باشد (ویل رایت[۲۹] و همکاران، ۱۹۹۲، ص ۴).
بوز، آلن و همیلتون[۳۰] (۱۹۸۲) در پیمایش بلندمدت با جمع آوری داده از تعداد زیادی از شرکتها نتیجه گرفتند که محصولات تولیدی و عرضه شده شرکتها را با عنایت به درجه تازگی میتوان در یکی از گروههای ششگانه زیر طبقهبندی نمود(نقل از سعیدا اردکانی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۰۶):
محصولات جدید برای کل دنیا
خطوط جدید تولید محصول: محصولات جدیدی که برای اولین بار در سطح شرکت تولید و برای اولین بار به بازار هدف معرفی میشوند.
بازنگری و بهبود محصولات فعلی: محصولات جدیدی که عملکرد بهبود یافته یا ارزش درک شده بالاتری را فراهم میکنند و جایگزین محصولات فعلی میشوند.