۵- انزوای اجتماعی/ بیگانگی :
احساس این که با دیگران متفاوت اند و وصله ناجور اجتماع هستند. در واقع این طرحواره حس متفاوت بودن فرد یا عدم تناسب با اجتماع را در برمیگیرد. فرد از جهان کناره گیری کرده و با دیگران متفاوت است یا اینکه به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطر ندارد(یانگ،۲۰۰۳).
۲-۲-۴-۲٫ حوزه ی دوم: خودگردانی و عملکرد مختل
خودگردانی یعنی توانایی فرد برای جدا شدن از خانواده و عملکرد مستقل. این توانایی در مقایسه با افراد هم سن و سال سنجیده می شود. افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد از خودشان و محیط اطرافشان انتظاراتی دارند که در توانایی آنها برای تفکیک خود از نماد والدین و دستیابی به عملکرد مستقلانه مانع ایجاد می کند. والدین این افراد برای آنها هر کاری انجام میدادند و به شدت از آنها حمایت میکردند و گاهی برعکس به ندرت از آنها مراقبت یا نگهدار ی مینمودند. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خودگردانی می شود. والدین این گروه از افراد اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه میزنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند. در نتیجه این افراد نمی توانند هویت مستقلی در مورد خودشان بدست بیاورند. آنها نمی توانند برای خودشان اهداف مشخصی در نظر بگیرند و در مهارت های موردنیاز تبحر پیدا کنند لذا از نظر کارایی و کفایت در دوران بزرگسالی مثل یک کودک کم سن وسال عمل می کنند(یانگ،۲۰۰۳).
۶- وابستگی/ بی کفایتی :
احساس اینکه فرد نمیتواند مسئولیتهای روزمره را( مثل مراقبت از دیگران، حل مشکلات روزانه، قضاوت خوب، از عهده تکالیف جدید برآمدن و تصمیم گیری صحیح)بدون کمک قابل ملاحظه دیگران، در حد قابل قبولی انجام دهد. این طرحواره اغلب خود را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان میدهد(یانگ،۲۰۰۳).
۷- اسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری:
افراد با این طرحواره شدیدا میترسند مبادا هر لحظه دچار یک فاجعه شوند ونتوانند با آن مقابله کنند. ترس ها بر یک یا چند جنبه متمرکزند: الف)حوادث پزشکی مانند حملههای قلبی و ابتلا به ایدز، ب)وقایع هیجانی مانند دیوانه شدن، ج)سوانح محیطی مانند گیر افتادن در آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما و زمین لرزه(یانگ،۲۰۰۳).
۸- خودتحول نیافته/ گرفتار :
اشتغال ذهنی بیش از حد در خصوص ارتباط شان با یکی یا چند نفر از افراد مهم زندگیشان (اغلب والدین)دارند و به همین دلیل فردیت و رشد اجتماعی بیماران به آنها وابسته است. غالبا اعتقاد براین است که هیچ یک از افراد این رابطه، بدون حمایت دیگری ، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند . فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد این طرحواره ممکن است احساساتی مثل غرق شدن در شخصیت طرف مقابل، فقدان هویت و بی هدف بودن زندگی را در بر بگیرد(یانگ،۲۰۰۳).
۹- شکست :
باور به این که فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این که شکست برای او اجتناب ناپذیر است . فرد در مقایسه با همسالانش در حوزه های پیشرفت (مثل تحصیل، شغل، ورزش و …) غالبا احساس بیکفایتی می کند. افراد دارای این طرحواره اغلب خود را کم هوش، بی استعداد یا نا موفق میدانند(یانگ،۲۰۰۳).
۳-۲-۴-۲٫حوزه ی سوم: محدودیت های مختل
نقص در محدودیت های درونی در خصوص احترام متقابل و خویشتن داری، احساس مسئولیت در قبال دیگران ، یا جهت گیری نسبت به اهداف بلندمدت زندگی. این طرحوارهها منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد یا هدف گزینی و رسیدن به اهداف واقع بینانه می شود. طرحوارههای این حوزه به طور معمول در خانوادههایی به وجود می آید که وجه مشخصه آنها، سهل انگاری افراطی، سردرگمی یا حس برتری است. در برخی موارد کودک ممکن است نتواند ناراحتی عادی یا معمولی را تحمل کند یا این که ممکن است هدایت، جهت مندی و راهنمایی کافی دریافت نکرده باشد(یانگ،۲۰۰۳).
۱۰- استحقاق / بزرگ منشی:
فردی که چنین طرحوارهای دارد معتقد است نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است، حقوق ویژه ای برای خود قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند ندارد. اغلب بر این نکته پافشاری می کند که دیگران هرآنچه را که او میخواهد باید برایش فراهم کنند، بدون توجه به اینکه آیا درخواست او منطقی است، چه چیزی از نظر دیگران معقول است، یا اینکه چه هزینه ای برای دیگران دارد . چنین افرادی برای اینکه بتوانند کسب قدرت کنند و یا دیگران را کنترل نمایند تمرکز افراطی بر برتری جویی ( برای مثال موفق ترین، با استعدادترین و ثروتمندترین شدن ) دارند( هدف اولیه کسب توجه یا پذیرش ازسوی دیگران نیست). گاهی اوقات برای این که فرد بتواند تمایلات خود را ارضا کند، بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آنها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می آورد (یانگ،۲۰۰۳).
۱۱- خویشتن داری ناکافی و خود- انضباطی ناکافی:
افرادی که این طرحواره را دارند نمی توانند برای دستیابی به اهدافشان خویشتنداری نشان دهند و ناکامی را به قدر کافی تحمل کنند. از سوی دیگر نمی توانند ابراز هیجانها وتکانه هایشان را کنترل کنند. مشکلات مستمر در خویشتنداری مناسب و تحمل نکردن ناکامی ها در راه دست یابی به اهداف شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجانها و تکانهها. در شکل های خفیف تر آن، فرد به شدت از ناراحتی اجتناب می کند. فردی که چنین طرحوارهای دارد، درد را تحمل نمیکند، از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی که شده از تعارض جلوگیری می کند و زیاد به خودش سخت نمیگیرد . این عوامل باعث می شود از رضایت شخصی، تعهد و انسجام شخصیتی چنین فردی جلوگیری شود(یانگ،۲۰۰۳).
۴-۲-۴-۲٫حوزه ی چهارم: دیگر جهت مندی
تمرکز افراطی برتمایلات، احساسات و پاسخ های دیگران به گونه ای که نیازهای خودرا نادیده میگیرد. این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران، یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت میگیرد. در این طرحوارهها، فرد معمولا هیجانات و تمایلات طبیعی خود را واپس میزند و نسبت به آنها ناآگاه است. طرحوارههای این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود میآیند که کودک را با قید و شرط پذیرفتهاند: کودک به منظور دست یابی به توجه، عشق و پذیرش دیگران باید جنبه های مهم شخصیت خود را نادیده بگیرد. در بسیاری از این خانواده ها، نیازها و تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ، در مقایسه با نیازها و احساسات کودک ارزش بیشتری دارند(یانگ،۲۰۰۳).
۱۲- اطاعت:
افرادی که این طرحواره را دارند کنترل خود را به دیگران میسپارند و در برابر آنها تسلیم میشوند. این کار معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام صورت میگیرد. دو نوع از مهم ترین اطاعتها عبارتند از:
الف) اطاعت از نیازها: سرکوب تمایلات و خواسته های فرد
ب) اطاعت از هیجان ها: سرکوب پاسخ های هیجانی خصوصا خشم.
معمولا این طور به نظر می رسد که تمایلات ، عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگران اهمیت ندارند. طرحواره اطاعت معمولا با این برداشت همراه است که نیازها و احساسات فرد مهم و ارزشمند نیست. این طرحواره اغلب به شکل رضایت و اشتیاق وافر برای خرسند کردن دیگران ظاهر می شود در عین حال که نسبت به نیرنگ و فریب خوردن حساسیت زیادی دارد. این طرحواره به طور کلی منجر به خشمی می شود که در قالب یک سری نشانه های ناسازگارانه از جمله رفتارهای منفعل – پرخاشگرانه، طغیانهای عاطفی کنترل نشده، علایم روان تنی، کناره گیری از عواطف، برون ریزی و سوء مصرف مواد آشکار می شود(یانگ،۲۰۰۳).
۱۳- ایثارگری:
تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایت مندی خویش. رایج ترین دلایل انجام این کار عبارتند از: جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران، جلوگیری از احساس گناه ناشی از خودخواهی یا تداوم ارتباط با افراد نیازمند. این امر اغلب از حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ناشی می شود. چنین طرحوارهای منجر به این احساس می شود نیازهای فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمیشوند و هم چنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آنها نگه داری می کند(یانگ،۲۰۰۳).
۱۴- پذیرش جویی/ جلب توجه:
تأکید افراطی درکسب تأیید، توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکل گیری معنایی مطمئن و واقعی از خود می شود. احساس ارزشمندی فرد، بیشتر به واکنشهای دیگران وابسته است تا به واکنشهای خودشان. گاهی این طرحواره، با اشتغال ذهنی بر مقام و منزلت، قیافه و ظاهر، پذیرش اجتماعی، پول یا پیشرفت مشخص می شود و وسیلهای است برای دست یابی فرد به تأیید، تحسین و توجه دیگران( هدف اولیه از دست یابی به تأیید، تحسین و توجه دیگران، کسب قدرت یا توانایی کنترل کردن دیگران نیست). این طرحواره اغلب منجر به اتخاذ تصمیماتی غیرقابل اطمینان و ناخوشایند در مورد وقایع مهم زندگی می شود یا اینکه منجر به حساسیت بیش از حد نسبت به طرد میگردد(یانگ،۲۰۰۳).
۵-۲-۴-۲٫ حوزه ی پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
تاکید افراطی بر واپس زنی احساسات ، تکانهها و انتخابهای خودانگیخته فرد یا برآورده ساختن قواعد و انتظارات انعطاف ناپذیر و درونی شده درباره عملکرد و رفتار اخلاقی که اغلب منجر به از بین رفتن خوشحالی، ابراز عقیده، آرامش خاطر، روابط نزدیک و سلامتی می شود. طرحوارههای این حوزه به طور معمول در خانوادههایی به وجود می آید که در آنها عصبانیت، توقع و گاهی اوقات تنبیه مشاهده می شود: در این خانواده ها بر عملکرد عالی، بی نقص گرایی، وظیفه شناسی، پیروی از قوانین، پنهان سازی هیجانها، اجتناب از اشتباه تاکید می شود، در عین حال که به لذت، خوشحالی و آرامش اهمیت چندانی داده نمی شود. معمولا در چنین افرادی تمایلی نهفته نسبت به بدبینی و نگرانی وجود دارد، بدین صورت که اگر افراد نتوانند در تمام اوقات گوش به زنگ باشند، همه چیز از هم میپاشد(یانگ،۲۰۰۳).
۱۵- منفی گرایی/ بدبینی:
بر جنبه های منفی زندگی ( درد، مرگ، دلخوری، فقدان، عدم توافق، تعارض، گناه، مشکلات حل نشده، اشتباهات بالقوه، خیانت، کارهایی که اشتباه انجام می شوند و…) تمرکز عمیق و مداوم دارند که همراه با دست کم گرفتن جنبه های مثبت و خوش بینانه ی زندگی یا غفلت از آنها است. این طرحواره معمولا شامل انتظارات افراطی در طیف وسیعی از موقعیتهای کاری، مالی، بین فردی است که خود این حالت منجر به اشتباهات شدیدی می شود، به طوری که شخص در نهایت احساس می کند زندگی شخصیاش از هم پاشیده است. اغلب باعث ترس غیر معمول از اشتباه کردن می شود، اشتباهی که ممکن است منجر به ورشکستگی مالی، فقدان، تحقیر و سرافکندگی یا گیرافتادن در یک موقعیت بد بشود. از آنجا که نتایج منفی و بالقوه چنین حالتهایی، اغراق آمیز است، مشخصه این بیماران، نگرانی مزمن، گوش به زنگی، غر زدن یا بلاتکلیفی است(یانگ،۲۰۰۳).
۱۶- بازداری هیجانی:
احساسات و ارتباطات خودانگیختهشان را بطور افراطی محدود می کنند. که معمولا به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی، و از دست دادن کنترل بر تکانههای شخصی صورت میگیرد. شایعترین حوزه هایی که بازداری در مورد آنها اعمال می شود عبارتند از:
الف) بازداری از بروز خشم و پرخاشگری
ب) بازداری از بیان تکانههای مثبت ( از قبیل خوشحالی ، محبت ، برانگیختگی جنسی و بازی )
ج) بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی
د) تاکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجانها (یانگ،۲۰۰۳).
۱۷- معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی:
باور اساسی این است که فرد برای رسیدن به معیارهای بلند پروازانه درباره رفتار و عملکرد خود باید کوشش فراوانی به خرج دهد و این کار معمولا برای جلوگیری از انتقاد صورت می گیرد. این طرحواره به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آید که تحت فشارند ، نسبت به خودشان و دیگران بیش از حد عیب جویی می کنند و توقع دارند کارها با کیفیت عالی و در کوتاه ترین زمان انجام شوند. این طرحواره اغلب منجر به نقص های جدی در احساس لذت، آرامش، سلامتی، احساس ارزشمندی، پیشرفت یا روابط رضایت مندانه می شود و معمولا به شکلهای زیر بروز می کند:
الف) بی نقص گرایی، توجه غیرمعمول به جزئیات یا ارزیابی کمتر از حد عملکرد خود در مقایسه با دیگران.
ب) قوانین غیرقابل انعطاف و بایدها، در بسیاری از حوزه های زندگی از جمله معیارهای بالا و غیرواقع بینانه اخلاقی ، فرهنگی و مذهبی.
ج) دغدغه زمان و کارآمدی: اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار.
۱۸- تنبیه:
افراد دارای این طرحواره بر این باورند که افراد باید به خاطر اشتباهشان، شدیدا تنبیه شوند، اغلب شامل احساس خشم، نابردباری و بی صبری نسبت به کسانی( حتی خود فرد) است که طبق معیارها و انتظارات او عمل نکرده اند.
معمولا این گونه افراد، به دلیل درنظر نگرفتن شرایط ویژه، نادیده گرفتن مشکلات دیگران و عدم همدلی با احساسات آن ها، نمی توانند از اشتباهات خودشان و دیگران چشم پوشی کنند(یانگ،۲۰۰۳).
یانگ(۱۳۹۲)معتقداست طرحواره ها هسته اصلی اختلالات شخصیت،مشکلات منش شناختی خفیفتر و بسیاری از اختلالات محور ۱ قرار بگیرند. خلاصه اینکه طرحواره های ناسازگار اولیه الگوهای هیجانی و شناختی خود اسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند.یانگ(۱۳۹۲)معتقد است رفتار فرد بخشی از طرحواره محسوب نمی شود بلکه رفتارهای ناسازگار اولیه در پاسخ به طرحواره ها بوجود می آیند و از انها نشات میگیرند .طرحوارهها بطور معناداری ناکارامد هستند یعنی با توانایی های فرد برای ارضای نیازهای اساسی به منظور ثبات و ارتباط، خودمختاری، مطلوبیت بیان خود و ظرفیت پذیرش محدودیت های منطقی تداخل دارند(یانگ ۱۹۹۴،به نقل از غیاثی و همکاران،۱۳۹۰).
۵-۲- تنظیم هیجانی
قبل از پرداختن به مفاهیم زیربنای تنظیم هیجانی ابتدا باید به تعریفی از هیجان پرداخت. هیجانها ، نقش حیاتی در زندگی انسان ایفا می کنند و بسیاری از فرآیندهای اجتماعی و شخصی را شکل می دهند . در فرهنگ لغت آکسفورد معنای لغوی هیجان چنین تعریف گردیده است« هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه و هدایت هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده» (گلمن، ۱۳۸۷). واژهی هیجان را برای اشاره به یک احساس، فکر و حالت روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنهای از تمایلات برای عمل بر اساس آن بکار میبرد. از نظر برخی از نظریهپردازان مجموعه ای از هیجانات جهان شمول هستند: مانند خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت، شرم. هر یک از این هیجانات یک هسته واحد دارند. به عبارت دیگر شکل اصلی هر هیجان در افراد مختلف یکسان است. اما در جوامع مختلف تحت تأثیر شرایط فرهنگی خاص آن جامعه، شکل بروز هیجان متفاوت است. امروزه بر اثرات روانشناختی هیجان تأکید زیادی می شود و این موضوع عموما پذیرفته شده است، که هیجان به جای تداخل با سایر ظرفیتهای شناختی، موجب افزایش آنها می شود. علاوهبراین، اتفاق نظرهای زیادی وجود دارد که هیجانها منبع اولیه انگیزش هستند (گلمن،۱۳۸۷).
اما گذشته از این که در اعمالمان تحت تاثیر هیجانات هستیم ، ما به نوبه خود توانایی تنظیم کردن پاسخ های هیجانی را بوسیله مکانیزم های متفاوت داریم (ورتیکا و همکاران ، ۲۰۱۱).
راهنمای نگارش مقاله در رابطه با بررسی رابطه ی بین مکانیزم های دفاعی، طرحواره های ناسازگار اولیه و دشواری ...