پورتر[۹] تعهد را بر اساس نیروی کلی همانند سازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف میکند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل میشود.
-
- قبول اهداف و ارزشهای سازمان
-
- میل به باقی ماندن در سازمان
در این دیدگاه تعهد بهعنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است. سالها، اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چندبعدی تغییر دادهاند. این محققان علاقه مند به یک مجموعه وسیعتر از پیوندها بین کارکنان و سازمانها نسبت به آنچه به پورتر مطرح کرد، بودهاند. درحالیکه پورتر مترکز بر یک پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است، تحقیقات محققان بعدی بر انواع تعهد متمرکز شده است که میتواند برای توجیه رفتار فرد و استمرار آن در محیط کار در نظر گرفته شود. (ممی زاده، ۱۳۷۵)
۲-۲-۵-۴- تعهد سازمانی در دنیای امروز چیز بیربطی است:
بعضی از نویسندگان جدید معتقدند که تعهد سازمانی موضوع بیربطی است و نیازی به تحقیق و بررسی ندارد. باروچ یکی از این افراد است، به اعتقاد باروچ با توجه به روندهای اخیر در مورد کوچک سازی سازمان مثل فرایند مهندسی مجدد، ماهیت روابط کار در سه دهه اخیر به نحو چشم گیری تغییر کرده است بهطوری که تعهد کارمند به سازمان موضوع بیربطی شده است. او میگوید که اهمیت تعهد سازمانی بهعنوان یک مفهوم عمده در مدیریت و رفتارسازمانی در حال کاهش است و این روند همچنان ادامه دارد. اساس بحث باروچ این است که تعهد سازمانی برای کارکنان یک پیش شرط مهم است، اما مهمترین نیست. سازمانها با توجه به فعالیتهای کوچک سازی در سالهای اخیر نسبت به استخدام کارکنان با تعهد یکسان نسبت به سازمان یا نا توان یا بی میل بودهاند. حتی دراکر برجستهترین نویسنده مدیریت نیز به شرکتهایی که می گویند برای کارکنانشان ارزش قائلاند بدبین است چراکه آنها خلاف آن را ثابت کردهاند، دراکر میگوید، همه سازمانها هر روزه اذعان میکنند که کارکنان بزرگترین دارایی آنها هستند، ولی با وجود این به آنچه می گویند کمتر عمل میکنند چه رسد به آنکه واقعاً معتقد به آن باشند. اکثر سازمانها معتقدند همانطور که تعهد سازمان به کارمند، کاهشیافته این انتظار وجود دارد که تعهد کارمند هم نسبت به سازمان کاهشیافته باشد.
بهطورکلی نمیتوان به منطق باروچ ایراد گرفت، تحقیقات نشان میدهند که حمایت سازمانی از کارمند با تعهد کارمند به سازمان به وضوح مرتبط است. همچنین شواهد زیاد وجود دارد مبنی بر اینکه بسیاری از سازمانها کارکنانشان را باز خرید میکنند تا هزینهها را کاهش دهند و از این طریق توانایی رقابت در بازارهای جهانی را بهطور فزاینده ای افزایش دهند. امشوف تخمین می زند که بالغ بر ۹۰ درصد شرکتهای بزرگ، کوچک شدهاند. درباره تغییرات در محیطهای کاری در روزنامه نیویورک تایمز تخمین زده شده است که ۴۳ میلیون شغل در آمریکا بین سالها ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۵ از بین رفته است. اکثر شغلهایی که در این دوره به وجود آمدهاند از بین رفتهاند. این رقم ترک شغل کارکنان را آشکار میکند و این بی نظمی ممکن است، اثر منفی را بر تعهد سازمانی تشدید کند. همچنین مشخص شده است که شرکتها نه تنها در زمان ورشکستگی یا رکود کارکنانشان را باز خرید میکند، بلکه آنها در زمان سود آوری و رونق نیز دست به این عمل میزنند. آنها با انجام این کار علامت مثبتی را برای تحلیلهای مالی ارائه و بنابراین، از این بهعنوان حربه ای برا افزایش سهامداری در کوتاه مدت استفاده میکنند.
برای مثال به گفته ریچهیلد شرکت زیراکس در دوران سود آوری، برنامههایی را برای کاهش کارکنانشان اعلام کرد بهطور ی که تعداد آنها را به ۱۰ هزار کارمند در سال ۱۹۹۳ کاهش داد و این کار به افزایش ۷ درصدی سهام این شرکت در روز بعد منجر شد. تعجب آور خواهد بود اگر تعهد کارکنان به شرکت زیراکس درنتیجه چنین عملی کاهش نیابد. تعدادی از ادغام شرکتها و به مالکیت در آوردن شرکتی توسط شرکت دیگر نیز توسط باروچ ذکر شدهاند که همچنین تعهد سازمانی کارکنان را کاهش دادهاند. همانطور که سازمانهای بزرگ مالکیت سازمانهای دیگر را به دست آورده یا داراییهای خود را میفروشند آنچه که بهطور فزادینده ای به شکل غالب ظاهر میشود موضوع کانون تعهد است. کاملاً به آسانی میتوان دریافت که برای کارکنان در این شرایط درک اینکه چه چیزی و کدام سازمانشان است، مشکل است. درنتیجه ایجاد شکل گیری تعهد در این شرایط برای انها مشکل خواهد بود. برای مثال آیا کارمندی که متعهد به شرکت مک دونل داگلاس است میتواند به آسانی تعهدش را به شرکت بوئینگ منتقل کند. (چلبی، ۱۳۷۶)
۲-۲-۵-۵- تعهد سازمانی واقعاً مهم است:
چطور میتوان بحث باروچ را که معتقد است تعهد سازمانی یک مفهوم مدیریتی بیربطی است را ارزیابی کرد. شواهدی وجود دارد که بسیاری از سازمانها استراتژی کوچک سازی و کاهش هزینهها را دنبال میکنند. برای این شرکتها ایجاد سطح بالایی از تعهد کارمند ظاهراً بهعنوان یک استراتژی نه چندان مهم برای کسب موفقیت اقتصادی نسبت به شرکتهایی که به این استراتژی متوسل میشوند در ک میشود. بنابراین، بر اساس تجربه واقعی مدیریت، ممکن است، صاحبنظری استدلال کند که تعهد کارمند چیز بیربطی است، به خاطر اینکه سازمان کمتری استراتژیهایی را برای افزایش تعهد کاکنان ادامه میدهد، در این دیدگاه باروچ ممکن است تا حدودی درست بگوید. با این حال، از طرف دیگر شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها در پی عملکرد بالا و استراتژیهای منابع انسانی برای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که میتواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم کند. از این دیدگاه تعهد کارمند نه تنها بی ربط نیست، بلکه بهعنوان یک مفهوم مدیریتی به خاطر اینکه میتواند به مزیت رقابتی و مالی منجر شود، خیلی مهم است. در حقیقت تعهد از این دیدگاه ممکن است، بهعنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب شود. در این دیدگاه تعهد کارمند بهعنوان استراتژی رقابتی، کاملاً بر خلاف آنچه که باروچ میگوید، چیز بیربطی نیست (چلبی، ۱۳۷۶)
۲-۲-۶- عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی:
ماتیو وزاجاک (۱۹۹۰) با تجزیه و تحلیل یافتههای بیش از دویست تحقیق مقدمات ایجاد تعهد را به پنج دسته به شکل زیر تقسیم کردهاند. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۶-۱- ویژگیهای شخصی مؤثر بر تعهد سازمانی:
-
- سن: تعهد سازمانی با سن فرد دارای همبستگی نسبی و مثبت است. اغلب محققان بر این باورند که سن با تعهد حساب گرانه ارتباط بیشتری پیدا میکند و دلیل آن را فرصت کمتر در خارج از شغل فعلی و هزینههای از دست رفته در سنین بالا میدانند. می یر و آلن اظهار میدارند که کارگران مسن تر به دلیل رضایت بیشتر از شغل خود تعهد نگرشی بیشتری پیدا میکنند.
-
- جنسیت: زنها نسبت به مردان تعهد بیشتری به سازمان دارند، اگر چه این تفاوت جزئی است. دلیل این امر شاید آن است که زنها برای عضویت سازمان میبایست موانع بیشتری را پشت سر بگذارند.
-
- تحصیلات: رابطه تعهد سازمانی با تحصیلات ضعیف و منفی است. این رابطه بیشتر مبتنی بر تعهد نگرشی است و ارتباطی با تعهد حساب گرانه ندارد. دلیل این رابطه منفی شاید انتظارات بیشتر افراد تحصیل کرده و فرصتهای بیشتر شغلی آنهاست.
-
- ازدواج: این متغیر با تعهد سازمانی همبستگی ضعیفی دارد اما چنین اظهار میشود که ازدواج به دلیل مسائل مالی با تعهد حساب گرانه ارتباط پیدا میکند.
-
- سابقه در سازمان و در سمت سازمانی: به دلیل سرمایه گذاریهای فرد در سازمان سابقه بیشتر در مقام یا سازمان باعث تعهد بیشتری میشود اما این رابطه ضعیف است.
-
- استنباط از شایستگی شخصی: افراد تا حدی به سازمان تعهد پیدا میکنند که زمینه تأمین نیازهای رشد و کامیابی آنها فراهم شود. بنابر کسانی که استنباط شایستگی شخصی بالا دارند انتظارات بیشتری خواهند داشت. رابطه این دو متغیر مثبت و قوی است.
-
- تواناییها: افراد با مهارتهای بالا، برای سازمان ارزشمند هستند. این امر پاداش سازمان را به آنها افزایش میدهد، درنتیجه موجب تعهد حساب گرانه میشود.
-
- حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد موجب عزتنفس برای فرد میشود و بدین ترتیب تعهد نگرشی را افزایش میدهد. ضمناً حقوق و دستمزد نوعی فرصت در سازمان محسوب میشود که در اثر ترک سازمان از دست خواهد رفت، نتایج تحقیقات متعدد همبستگی مثبت اما ضعیفی را بین این دو متغیر نشان میدهد.
-
- سطح شغلی: سطح شغلی با تعهد سازمانی ارتباط مثبت اما ضعیفی دارد. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۶-۲- خصوصیات شغلی و تعهد سازمانی:
اگر چه رابطه خصوصیات متفاوت شغلی و تعهد سازمانی در تحقیقات متفاوت موردبررسی قرار گرفته است اما هیچ مدل نظری برای توضیح دلیل همبستگی آنها در دست نیست. اغلب مطالعات اشاره به کار «الدهام هاک من» دارند. تحقیق «ماتیو و زاجاک» هم تأیید میکند که مشاغل غنی شده، موجب تعهد سازمانی بیشتر میشود. خصوصیات به دست آمده از تحقیقات شامل مهارت، استقلال، چالش و دامنه شغلی است: «تنوع مهارت با تعهد سازمانی دارای همبستگی مثبت است». استقلال و تعهد سازمانی به خصوص در مورد کسانی که به رشد شدید نیازمندند رابطه مثبت و قابل توجهی داشته است. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۶-۳- تأثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر بر تعهد سازمانی:
در رابطه با تأثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر به موارد زیر اشاره شده است:
-
- انسجام گروه: برخی مطالعات رابطه انسجام گروهی و تعهد سازمانی را مثبت و تعدادی دیگر، رابطه این دو را منفی دانستهاند. البته همبستگی حاصل از جمیع تحقیقات مثبت و ضعیف بوده است.
-
- وابستگی متقابل وظایف: در اغلب مطالبات رابطه وابستگی وظایف با تعهد، مثبت و متوسط گزارش شده است. موریس و استیزر بیان میدارند که وقتی کارکنان در شرایط وابستگی شدید وظایف باشند از کمک خود به سازمان و گروههای مرتبط آگاهی خواهند یافت و این خود به تعهد نگری به سازمان منجر میشود.
-
- ملاحظه کاری و ساخت دهی مدیران: هر دو نوع رفتار نشان میدهند که این رابطه توسط عواملی از قبیل محیط کاری و خصوصیات پایین دستان تعدیل میشود.
-
- ارتباط رهبر: چگونگی ارتباط رهبر با تعهد سازمانی، همبستگی قوی و مثبت دارد. بدین معنی، مدیرانی که ارتباطات به موقع و صحیحی ایجاد میکنند موجب تقویت محیط کار و تعهد بیشتر کارکنان میگردند. رهبری مشارکتی نیز با تعهد سازمانی همبستگی مثبت دارد. در محیطهای غیر قابل پیش بینی تأثیر مدیریت مشارکتی بر تعهد سازمانی بیشتر میشود. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۶-۴- ویژگیهای سازمان و تعهد سازمانی:
در تعدادی از مطالعات، میان اندازه سازمان و میزان تعهد سازمانی همبستگی معنی دار ملاحظه شده است. اشاره میشود که در سازمانهای بزرگ امکانات ترفیع بیشتر است و این امر به تعهد سازمانی می انجامد. اما این مسئله توسط تجزیه و تحلیل متا تأیید نشده است.
موریس استیزر چنین اظهار میدارند که استنباط کارمند از عدم تمرکز با میزان مشارکت واقعی رابطه داشته و به وسیله درگیر شدن در سازمان تعهد بیشتری نسبت به سازمان پیدا میکند. اما این ادعا نیز توسط تجزیه و تحلیل متا مورد تأیید قرار نگرفته است. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۲-۶-۵- وضعیت نقش و تعهد سازمانی:
در تحقیقات انجام شده وضعیت نقش را از طریق تضاد نقش، ابهام نقش وتعدد نقش اندازهگیری کردهاند. بر اساس مطالعات موردی و همکاران در سال ۱۹۸۲، وضعیت نقش یکی از مقدمات ایجاد تعهد است. تحقیق ماتیو وزاجاک نیز این مسئله را تأیید میکند. یکی از فرضها در این مورد این است که وضعیت نقش ناشی از ادراک حاصل از محیط کاری است. اما مسئله ای که روشن نیست این است که آیا رابطه بین وضعیت نقش و تعهد سازمانی مستقیم است و یا توسط متغیرهای دیگری از جمله رضایت شغلی و فشارهای شغلی تحت تأثیر قرار میگیرد. (نیرویی، ۱۳۸۲)
۲-۳- بخش سوم - پیشینه تحقیق
۲-۳-۱- تحقیقات در داخل کشور:
در زمینه کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی تحقیقاتی در داخل کشور در سطح ادارات مختلف صورت پذیرفته است که به بعضی از آنها اشاره میگردد: