۳- والدین و مربیان درباره اهداف آگهیهای تجاری و اینکه چگونه باید آنها را ارزیابی کنند، با کودکان حرف بزنند.
۴- برنامه ریزی خانواده ها به گونهای باشد که کودکان کمترین فرصت را برای تماشای برنامههای تلویزیونی، آن هم برنامههای مخصوص خود، داشته باشند.
۵- والدین همراه کودکان تلویزیون را تماشا کنند و درباره داستانها و اطلاعات نمایش داده شده آن صحبت کنند، درباره اینکه موقعیتهایی که در تلویزیون ارائه شده، چگونه ممکن است با زندگی واقعی همخوان باشد یا نباشد حرف بزنند.
۶- اندیشه ها و پیشنهادهایی را که برنامههای آموزشی ارائه میشود با فعالیتهایی که در خانه یا کلاس صورت میگیرد پیگیری کنند. چنین فعالیتهایی به کودکان کمک خواهند کرد تا اطلاعاتی که از تلویزیون ارائه میشوند فعالانه تر استفاده کنند.
۷- کودکان را تشویق کنند که از میان انواع برنامههای تلویزیونی، دست به انتخاب بزنند؛ آنها را علاوه بر برنامههای کودکان با اخبار ویژه برنامههای علمی، فیلمهای کلاسیک و برخی اخبار و رویدادها آشنا کنند.
۸٫- والدین از نوارهای ویدیویی که از نظر سنی برای کودکان مناسب است برای اوقاتی که آنها در خانه هستند و یا زمانی که تشخیص می دهند یک برنامه تلویزیونی مناسب طبع یا سن کودک نیست استفاده کنند.
۹- محدودکردن تماشای تلویزیون برای کودکان باید در دستور کار برنامه های های بهداشتی قرارگیرد (دنیس ۱۳۸۳، ۳۰۰).
۱۰- توسط متولیان امر قفلهای الکترنیکی در اختیار والدین قرار گیرد تا در برنامه ریزی تلویزیون به والدین کمک نمایند (احمدی ۱۳۹۲، ۱۶).
۴-۱-۲ نقش سینما و تأثیرآن برکودکان
سینما پس از مطبوعات، رادیو و تلویزیون یکی از وسایل ارتباط جمعی است و از رسانه های همگانی نسبتاً جدید است که فرهنگ خاص خود را نیز اقتضا میکند. بشر پس از دوره فرهنگ گفتاری و نوشتاری اکنون به دروازه فرهنگ تصویری با گستردگی فراوانش وارد میشود. سینما یکی از پیشرفتهترین رسانه های همگانی است که انواع هنرها را با پیچیدهترین تاکتیکها جمع آوری نموده است. البته سینما گاهی مواقع باعث انحراف در افراد و به خصوص کودکان میشود که این مسأله در ادامه رسیدگی میشود.
البته در ادامه سینما را با برخی از رسانه های دیداری که شباهتها و تفاوتهایی با آن دارند را مقایسه میکنیم و در آخر به تأثیر آن بر بزهکاری و بزه دیدگی کودکان میپردازیم.
۴-۱-۲-۱ مقایسه بین سینما و تئاتر
پیدایی سینما، به زعم بعضی به معنای انهدام هنر تئاتر به حساب میآید، لیکن در عمل چنین نشد. چون از یک طرف ماهیت این دو پدیده ارتباطی به رغم همه شباهتهایشان تمایز با هم داشتند و از طرف دیگر بسیار دیدهایم هر یک از اعضای خانواده ارتباطات جمعی به عنوان عنصری زنده و پویا در برابر خطر رقابت میایستد و مقاومت میکند و در صورت ضرورت با شرایط نو انطباق میپذیرد تا آنجا که حیاتش از خطر نابودی برهد. همان طور که با پیدایی عکاسی، نقاشی از بین نرفت، با پیدایی سینما نیز تئاتر منهدم نگردید و پس از آن با پیدایی تلویزیون، سینما در معرض نابودی قرار نگرفت.
حال به ذکر بعضی از ویژگیهای خاص سینما و تئاتر میپردازیم:
الف- در کار تئاتر، هنر پیشه نقش اساسی را ایفاء میکند، اوست که به نمایشنامه جان میدهد یا آنکه محتوای آن را از رونق میاندازد. به بیان دیگر در تئاتر، هنر پیشه محور اساسی است، در حالی که در کار سینما چنین نیست. در گردونه صنعت سینما هنر پیشه در درون ابزارهای بسیار پیچیده صنعتی- فنی جای میگیرد و در بسیاری موارد، این ابزارها میتوانند جایگزین او شوند. به بیان معروف جان هوستون، تئاتر است که بدون هنرپیشه نمیتواند وجود داشته باشد، در سینما موقعیتها و فضا فیلم را میسازند و هنرپیشه سینما همچون اشیاء برای ساخته شدن این موقعیت و فضا تلاش میکند. این پدیده را میتوان انسان محوری تئاتر در برابر فضای فنی سینما خواند.
ب- در کار تئاتر، هنر پیشه به طور مستقیم با مردم در تماس قرار میگیرد و آنان را میبیند و آنان نیز او را مینگرند. در بسیاری از موارد، مورد تشویق آنان قرار میگیرد، حتی سکوتشان برایشان معنی دار است. از این دیدگاه کار تئاتر زنده است. در بسیاری از موارد، هنر پیشه از واکنش مردم بیینده بسیار چیزها میآموزد، کارش را اصلاح میکند یا آنکه به شور و شوق میآید و در حالتی از مبادله عاطفی با افرادی قرار میگیرد که برای دیدن هنر او به سالن تئاتر آمدهاند، در حالی که در سینما چنین نیست و هنر پیشه در برابر پروژکتورهای مختلف قرار دارد، با آهن و نور سخن می گوید و در نظر، مردمی را مجسم میکند که باید بعدها (شاید هم بعدهایی که هرگز تحقق عینی نخواهد یافت) در برابر هنر او قرار گیرند. کار سینما از این نظر مجردتر، ذهنی تر و بسیار دشوارتر است.
ج- در کار تئاتر، همان طور که گفته شد، نقش اساسی را به هنرمند میدهند، در حالی که در کار سینما نقش اساسی از آن کارگردان است؛ اوست که ابزارها و انسان ها را به هم میآمیزد و از آن آمیزهای با نام فیلم پدید میآورد و خلاقیت نهایی از اوست و باز اوست که از آغاز، کلی را در نظر دارد و هر یک از هنر پیشگان، ابزار فنی و دیگر عوامل، جزئی از آن را پدید می آورند (ساروخانی ۱۳۹۱، ۱۹۳).
۴-۱-۲-۲ مقایسه بین سینما و تلویزیون
پیدایی پدیده اعجاز انگیز قرن ما، یعنی تلویزیون بسیاری را بر آن داشت که به پایان دوران سینما بیندیشند. آنان به روزگاری میاندیشیدند که در آن کارگردانان به جای آنکه به صحنههای سینمایی بیندیشند، به خانه و کانون آن فکر کنند که در نهایت محیط پخش فیلم آنان را خواهد ساخت، لیکن چنین نشد و این امر ناشی از دو پدیده اساسی بود:
یکی ویژگی خاص سینما در برابر تلویزیون و دیگری کوششهایی که صاحبان سینما در راه انطباق آن با دنیای نو، که متضمن بقای آن است، به عمل آورند (ساروخانی ۱۳۹۱، ۱۹۴).
جهاتی از تمایز این دو پدیده ارتباطی را میتوان بدین قرار مطرح ساخت:
۱- تماس با فرآورده های سینمایی مستلزم عزیمت انسان است به خارج از خانه، در حالی که در کار تلویزیون چنین نیست. امواج تلویزیونی به خانه ها میآیند، تمامی فضای خانه آکنده از آنها است و تنها فشار دادن یک دکمه به گرفتن این امواج منتهی خواهد شد، در حالی که در مورد سینما باید قصد کرد، قصد به عمل و حرکت انجامد، حرکت به خارج از خانه صورت پذیرد و گاهی در صف تماشاچیان قرارگیریم و آنگاه با خرید بلیط به دیدن فیلم سینمایی نایل آییم.