عشق و نفرت هر دو مانع هستند. هر دو جلوی چشم انسان مثل یک عینک و حائل رنگی عمل میکنند و آدمی را از دیدن صحیح باز میدارند. همانگونه که عاشق، زشتیها و عیوب معشوق را نمیبیند و حتّی عیوب را، حسن و نیکی میبیند بالعکس، شخص متنفر محاسن طرف مقابل را ندیده، هرچه میبیند زشتی و بدی است. عشق و نفرت، کور و کر میکند.
امیر بیان علی۷ چه زیبا میفرماید:
«من عشق شیئاً اعشی بصره و امرض قلبه»[۲۴۱]
قرآن کریم نیز روی این مسئله تکیه میکند و آن را جزء اصول معارف راجع به شناخت برمیشمرد. مسئله کوشش کردن برای بیطرف ماندن و خوب قضاوت نمودن: )أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً([۲۴۲] در مورد کسی است که عمل بدش در نظر خودش خوب جلوه میکند. چنین انسانهایی دچار خطاء در برداشت میشوند.
)هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً([۲۴۳]
از آیات قبل فهمیده میشود که در حقیقت اینها زیانکارترین مردم هستند چرا که بر اثر اعمال و کردارشان دچار قلب در برداشت شده و چیزهای بد را خوب مینگرند.
۱۵- پرخوری و حرامخواری مانع فطانت و زیرکی در ادراک
پرخوری که مورد نهی اسلام است و یکی از رذایل شمرده میشود باعث کم شدن فهم آدمی میگردد. در روایات اسلامی آمده است که: شکمهایتان را پر نکنید که نور معرفت در دلها را خاموش میگرداند.
حضرت علی۷ میفرمایند: «لا تجتمع الفطنه و البطنه»[۲۴۴]
«البطنه تحجب الفطنه»[۲۴۵] و در سفارشهای لقمان حکیم به فرزندش آمده است: چون معده پر شود، قوه فکر و اندیشه میخوابد و حکمت و دانایی لال میشود و اعضاء و جوارح از عبادت باز میایستد.
رسول مکرّم اسلام۶ میفرمایند: «لا تشبعوا فیطفأ نور المعرفه من قلوبکم.»[۲۴۶]
کسی که بیش از اندازه غذا میخورد هرگز حکیم نمیشود؛ زیرا روح الهی که امانت خداست، مجبور میشود این بدن را اداره نماید و تمام وقت خود را صرف برطرف نمودن احتیاجات بدن و جسم نماید و دیگر نمیتواند به اموری دیگر بپردازد.
پیامبر اسلام۶ میفرمایند:
«ایّاکم و فضول المطعم فإنّه یسم القلب بالقسوه و یبطئ بالجوارحِ عن الطّاعه و یصمّ الهمم عن سماع الموعظه»[۲۴۷]
از غذای اضافی بپرهیز که قلب را پر قساوت میکند و از اطاعت حق تنبل میسازد و گوش را از شنیدن موعظه کر میکند.»
غذای حرام نیز در معرفت انسان اثر منفی میگذارد.
هر غذای و دوای ناپاک مصرف شده به وسیله انسان، در دو قوس نزول و صعود او، تأثیر اساسی و ظهور تغییرناپذیر دارد. در قوس نزول، تنزّل کرده و به صورت نسل او ظهور میکند و فرزندان ناصالح، تحویل میدهد و در قوس صعود نیز، به اندیشه تبدیل میگردد، هرگز خوردنیها و نوشیدنیهای حرام، برهان عقلی و عرفان فطری نمیشود. بلکه در مسیر صعودی به مغالطات، شبهات، موهومات، رسومات و رسوبات جاهلی تبدیل میگردد که در نقطه تقابل با معرفت و ادراک ناب و بیپیرایه است.[۲۴۸]
در حدیث معروف امام حسین۷ در روز عاشورا، بعد از ایراد آن سخنان پرمحتوا و گیرا در برابر لشکر لجوج و قساوتمند کوفه، هنگامی که ملاحظه نمود آنها حاضر به سکوت و گوش دادن به سخنانش نیستند، فرمود: «آری شما حاضر به شنیدن سخن حق نیستید زیرا «ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم» شکمهای شما از غذاهای حرام پر شده است، در نتیجه خداوند بر دلهای شما مهر زده است (و هرگز حقایق را درک نمیکنید)[۲۴۹]
۱۶- اغواء شیطان مانع فهم صحیح و القاء شیطان باعث سهو و نسیان
«شیطان با ایجاد وهم جلوی فهم را میگیرد.»[۲۵۰]
کار شیطان آن است که خاطرات بدآموز، مغالطهها، شبههها و خیالات واهی را در دل دوستان خود انباشته کند و آنان را به جدال فرهنگی با مؤمنان، وا دارد.
)وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ([۲۵۱]
شیطان، تنها با شیوههای عملی و واداشتن انسان به گناه، او را نمیفریبد، بلکه از زمینههای علمی نیز بهره میگیرد. نه تنها بزم شبانه گنهکاران را میآراید و رونق میدهد، که محقق شب تا سحر به تحقیق نشسته را نیز رها نمیکند. و با بهره گرفتن از مغالطه، میکوشد وهم او را به جای عقل او بنشاند و با جابجایی واهمه و فاهمه، تحقیقات او را به اشتباه و انحراف بکشاند.»[۲۵۲]
)یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً([۲۵۳]
القای شیطان باعث سهو هم میشود.
امیرمؤمنان علی۷ میفرماید:
«لمّتان: لمّه من الشیطان و لمّه من الملک، فلّمه الملک الرّقَه و الفهم و لمّه الشّیطان ألسّهو وَ القسوه.»[۲۵۴]
دو گونه القاء وجود دارد: القاء شیطانی و القای فرشته (رحمانی)، القای فرشته باعث خرّمی قلب و فزونی فهم است و القاء شیطانی موجب سهو و قساوت قلب میگردد.
۱۷- میل به باطل
)فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ([۲۵۵]
میل به باطل، باعث دور شدن از حق شده و آدمی را به سوی تبهکاری و انحراف پیش میبرد. در حقیقت میل به باطل باعث گریزان شدن دلها میگردد. انحراف از مسیر حقّ اگرچه در ابتداء راه بسیار اندک باشد، امّا رفته رفته این انحراف باعث تغییر در مسیر گشته و انسان از ناکجاآباد سر در میآورد و از مقصود حقیقی بسیار دور میشود.
۱۸- لجاجت و تعصّب بیجا مانع تفکّر، استدلال و حقّبینی
علم به تنهایی برای هدایت یافتن کافی نیست، روحیهی حقپذیری هم لازم است. حضرت علی۷ میفرمایند: «لیس للجوج تدبیر»[۲۵۶] شخص لجوج مدیریّت و تدبیر ندارد. همانطور که میبینید حضرت لجاجت را یکی از موانع تدبیر در امور میداند. لجاجت به گونهای است که آدمی را از درک حقایق و بدیهیّات باز میدارد. تعصّب هم سدّ راه شناخت است. دستگاه اندیشه انسان طوری آفریده شده است که اگر روح انسان از نظر عاطفی، رنگ به خصوصی داشته باشد، نمیتواند حقایق را آنگونه که هست ببیند، بلکه مطابق آن رنگ میبیند. تعصّب میتواند انسان را حتّی به توجیه بدیها بکشاند. امّا اگر تعصّب نبود انسان آزاد از هر قیدی میتواند بهتر و شفافتر قضاوت کند.
۱۹- بهانهجویی باعث قساوت قلب
در قرآن مجید خداوند منّان خطاب به قوم بنیاسرائیل، پس از داستان بقره و بهانهجوییهای مکرّر این قوم میفرماید: )ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً…([۲۵۷]
یعنی بهانهجوییها باعث قساوت قلب شد پس قلبتان مثل سنگ سخت شد و یا سختتر از سنگ، چرا که سنگ گاهی میشکافد از آن چشمهای میجوشد امّا قلب شما از سنگ هم سختتر است یعنی نه حرف و سخنی در آن فرو میرود و از آن چشمه حکمتی سرازیر میگردد. کنایه از این که بخاطر انسداد مجاری ادراک نه مطلب نویی را میپذیرید و نه تراوشات معرفتی از قلب بسته شما خارج میشود.
۲۰- غفلت، گمراهی جان
غفلت یکی دیگر از رذایلی است که آثار سوءش در خرد و جان انسان بسیار مخرّب است. طبق آیات الهی، غفلت از یاد خداوند راه را برای نفوذ شیطان در دل انسان هموار میسازد.
)وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ([۲۵۸]
غفلت از خدا گاهی انسان را «کور» میکند، گاهی «احول» دوبین میکند و گاهی هم انسان را به «سراب» میکشاند، چون اهل بصیرت نیست، سراب را آب میبیند، کوری، دوبینی، سرابزدگی نتیجه غفلت است.[۲۵۹]
در حقیقت غفلت سرچشمه اصلی بدبختیهاست.
)وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ([۲۶۰]
در حقیقت اینها گوش دارند امّا اهل سمع نیستند، چشم دارند امّا اهل بصیرت نیستند، اهل خیال هستند اهل تفکّر و تعّقل نیستند.
حضرت علی۷ غفلت را گمراهی جان میداند. «الغفله ضلال النّفوس»[۲۶۱]
امام باقر۷ میفرماید: «ایاک و الغفله ففیها تکون قساوه القلب»[۲۶۲]
پیامبر اسلام۶ در پاسخ به این سؤال که علامت غفلت چیست فرمودند: «امّا علامه الغافل فاربعه العمی و السّهو و اللّهو و النّسیان»[۲۶۳] یعنی نشانههای غافل چهار چیز است: نابینایی (بستن چشم بر روی حقایق)، و سهو و لهو و نسیان (به گونهای که گرفتار فراموش کاری) و سردرگمی و همچنین سرگرمی به شهوات و عدم توجّه به سرنوشت آینده خویش میشود.
آیا برای چنین شخصی ادراک و معرفتی ناب حاصل میشود؟
۲۱- شقاوت و محرومیّت از علم
رذیله شقاوت باعث دوری انسان از علم و معرفت است.
رسول مکرم اسلام۶ میفرمایند:
«… العلم إمام العمل و العمل تابعه، یلهم به السعداء، و یحرمه الأشقیاء.»[۲۶۴]
دانش پیشوای عمل و عمل پیرو آن است. به نیکبختان دانش الهام میشود. و شوربختان (اشقیاء) از آن محروم میشوند.
بنابر آنچه که از این روایت فهمیده میشود یکی از موانع علم و معرفت، شقاوت است وانسان شقی از نعمت بزرگ علم و معرفت و ادراک محروم است. البته باید توجّه داشت که مراد از معرفت و علم در این روایت، آن دسته از علومی نیست که با حسّ و تجربه بدست میآید چرا که بسیاری از دانشمندان علوم تجربی و علوم انسانی در طول تاریخ از صف سعادتمندان نبودهاند. و البته برخی از مفسّرین مراد از نفی علم در دنیا از مجرمین را به نفی از پیروی از علم تفسیر نمودهاند. و گفتهاند که مراد از نفی علم در آخرت نیز این است که وقتی سر از قبر برمیآورند جهالتی که در دنیا براساس آن زندگی کردند گریبانشان را خواهد گرفت و اعمالشان از ایشان منفکّ نمیشود.[۲۶۵]
۲۲- فسق موجب گمراهی ومانع شناخت حقایق
فسق از جمله رذایلی است که باعث ضلالت و عدم دستیابی به هدایت است. قرآن کریم در این باره میفرماید: )وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ([۲۶۶]
این رذیله فسق است که موجب ضلالت و گمراهی شخص شده و او را از نعمت هدایت محروم نگه میدارد.