وزن: فعلات فاعلاتن، فعلات فاعلاتن- بحر رمل مثمن مشکول
موضوع کلی: عشق وتوصیف معشوق
غزل مُرَدّف با ردیف فعلی
۱-گل شکفتن،کنایه از شاد وخوشحال شدن./از، به خاطر،از سببی است./مه، استعاره از صورت./ ز مهت شفق بر آمد،کنایه است از شاد شدن./سرزدن، کنایه از طلوع کردن./
۲-تفرج، تفریح وقدم زدن./برآمدی، کنایه از آشکار شدن./ تشبیه معشوق به ماه نو،/ بام گردون، تشبیه بلیغ اضافی./نظاره، تماشا./
۳- چو ماه عید، تشبیه./ بام ابرو، تشبیه بلیغ اضافی./ ماه، بام وسرزدن، تناسب./
۴-سرشک، کنایه از اشک چشم./تلمیح به داستان لیلی ومجنون، رجوع کنید به غزل ۳۰۷٫/ گل حسرت وندامت، تشبیه جمع است./ سرزدن، کنایه از طلوع کردن./سنگ خاره، استعاره از دل همچون سنگ معشوق./
۵- فرو رفتن خورشید در زمین در مصراع اول تشخیص، /فرو رفتن خورشید، اغراق دارد./ بیت آرایه حسن تعلیل دارد.علت فرو رفتن خورشید در زمین به خاطذ=ر حرکت معشوق بر روی زمین است./
غزل ۵۰۶
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی:ظلم معشوق در حق عاشق وبیان زیبایی های عشق
غزل مردّف با ردیف عبارت فعلی.
۱-دست باز گذاشتن، کنایه از رها کردن ./ هم نفس ، کنایه از دوست صمیمی./ کار دل، کنایه از عاشقی ./
۲-چه گرفتید، برای چه گرفتید./ از، از سببی به خاطر./ باز گزارید، کنایه از رها کردن./
۳-صبا ، باد صبا، نماد پیام رسانی است./پیغام وباد صبا تناسب./
۴-ماه رخ، کنایه از زیبا روی ، معشوق
۵-سکون، آرامش./صبر وسکون کسی بردن، کنایه از آرام وقرار از کسی گرفتن./باز گذارید، به جا بگذارید./
۶-سر، مجاز از فکر واندیشه./ دست دعا، اضافه اقترانی./ بازگزارید ، کنایه از ترک کنید./
غزل ۵۰۷
سگ آن طیب انفاسم که رشک مشک چین باشد چنان از شوق او مستم که یکسان است پیش من وصال ما را اگر جویم حریفی بوالهوس باشم از آن لب بسته ام دایم کزین آتش که من دارم حریف عاشقان اهلی نه از راه سلامت شد |
نسیمی کز چنان گلزار خیزد این چنین باشد اگر در غایت یاری اگر در عین کین باشد |