از قرآن کریم استفاده می شود در هر زمان حضور حجت الهی الزامی است.
روش تحقیق
روش این تحقیق، کتابخانه ای با رویکرد تحلیلی است.
یعنی اطلاعات مورد نیاز برای نگارش این پایان نامه به روش کتابخانه ای جمع آوری و با روش تحلیلی مورد مقایسه، دسته بندی و استنتاج قرار گرفته اند.
ﺗﻼش ﻫﺎى اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻪ ﻗﺮار زﻳﺮ اﺳﺖ:
مراجعه به فرهنگ موضوعی قرآن برای استخراج آیات مربوطه.
مطالعه اجمالی کتب مختلفی که در رابطه با موضوع نگارش یافته است.
مراجعه به تفاسیر مختلف شیعه برای فهم بهتر آیات مورد بحث.
ترتیب و تقریبا دسته بندی آیات.
مراجعه به بعضی کتاب هایی که در رابطه با آیات انتخاب شده، سخن گفته اند.
نگارش مطالب هر فصل با توجه به عناوین انتخاب شده.
تعریف مصطلحات
۱-۷-۱٫ حجت
«حجت» از ریشه «حجّ» مشتق شده است به معنای قصد. «به حج خانه خدا هم که حج گفته می شود بدین مناسبت است که قصد به خانه خدا برای انجام مناسک در آن ملحوظ شده است. بنابراین حجت از آنجاکه مورد قصد است و با آن می توان به حق مطلوب رسید برگرفته از همین معناست.[۱]»
«حجت دلالتى است روشن بر اساس راه مستقیم با قصد و هدف مستقیم و چیزی که بر صحّت و درستى یکى از دو نقیض اقتضاء و حکم مىکند. خداى تعالى می فرماید: «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا[۲]»؛که در آیه اخیر احتجاج و دلیل آوردن ستمگران را علیه مؤمنین مستثنى از حجّت و دلیل قرار داده است و اشاره است بر اینکه سخن و حجّت آنها اصولا حجّت نیست.[۳]»
قرآن کریم می فرماید:
«قل فلله الحجه البالغه[۴]؛ بگو برای خدا دلیل رسا و قاطع است .««حجت بالغه» یعنی دلایل خداوند برای بشر بسیار روشن و رساست به گونه ای که جای هیچگونه تردید برای افراد باقی نمی گذارد. «از امام صادق(ع) سؤال شد معنای آیه چیست؟ حضرت فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش می گوید بنده من آیا می دانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید آری می فرماید چرا به آن چه می دانستی عمل نکردی و اگر بگوید نمی دانستم می گوید چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ در این موقع فرد می ماند این همان حجت بالغه است.[۵]» در زبان فارسی هم این واژه به این معنا تفسیر شده که: آنچه با آن بتوان ادعائی را اثبات کرد، دلیل، برهان.[۶]
اقسام و انواع حجت های الهی
خداوند برای انسان دوحجت قرار داده است یکی حجت باطنی است که همان عقل است که او را دعوت به اطاعت از خداوند و بندگی می نماید و حجت دوم انبیاء و رسل و امامان آنها هستند. حضرت امام کاظم(ع) فرمودند:
«یا هشام ان للّه علی الناس حجّتین حجه ظاهره و حجه باطنه فامّا الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه و امّا الباطنه فالعقول[۷]» ای هشام خدا بر مردم دو حجت دارد حجت آشکار و حجت پنهان، حجت آشکار رسولان و پیغمبران و امامانند و حجت پنهان عقلهای آنهاست.
به عبارتی می توان حجت های الهی را از نقطه نظری به دو قسم تقسیم کرد: حجت های تکوینی و حجت های تشریعی. حجت های تکوینی نیز به دو قسم تقسیم می شوند. حجت های عمومی و حجت های خصوصی. حجت های عمومی تمام کائنات و موجودات عالم را شامل می شود. مهم ترین حجت خصوصی که تمام حجت های دیگر را نیز شامل می شود عقل است.
حجت های تشریعی نیز شامل انبیا و ائمه (علیهم السلام) و کتب آسمانی است.
پیامبران و اوصیای آنها از این جهت حجت نامیده شده اند که خداوند به وجود آنها بر بندگان خود احتجاج کند و نیز از این جهت که آنها دلیلند بر وجود خدا و گفتار و کردارشان دلیل است بر نیاز مردم به قانون آسمانی.[۸]
۱-۷-۲٫ رسول
«رسول» از ریشه «رِسْل» مشتق شده است به معنای برانگیخته شدن توأم با آرامش و نرمى. بنابراین رسول یعنی کسی که با آرامش حرکت می کند و عجله در کار او وجود ندارد. و از این واژه گاهى معنى رفق و مدارا از آن تصوّر مىشود، مىگویند: عَلَى رِسْلِکَ: در وقتى که کسى را به مهربانى و آرامش امر کنى بکار مىرود و گاهى فقط در معنى برانگیخته شدن است و واژه- رسول- از آن مشتقّ شده است و گاهى در باره رسالت و رساندن و تبلیغ زبان بکار مىرود.[۹]»
«در اصطلاح متکلمین اسلامی، رسول کسی است که خداوند او را نزد خلق فرستد تا احکام خدا را به امت تبلیغ کند. خداوند به رسول بی واسطه بشری، خبر می دهد؛ اعم از اینکه خبر دادن به الهام باشد یا به وحی، در خواب باشد یا بیداری، با رؤیت باشد یا نه. کلمه رسول مکررا در قرآن مجید آمده است که در مواردی مراد وجود مقدس حضرت محمد (ص) و در مواردی هم مراد وجود پیامبرانی چون: نوح، لوط، شعیب، صالح، هود، اسماعیل، موسی، عیسی است که جمیع اینان نزد مسلمین انبیا خوانده می شوند.[۱۰]»
بنابراین رسول به معنی فرستاده شده است. جمع رسول، رسل است و مراد از آن در قرآن مجید اکثرا پیامبران هستند و لی گاهی از آن ملائکه مراد است. مانند آیه هشتاد و یکم سوره هود که می فرماید:
«قَالُواْ یَالُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُواْ إِلَیْک؛ (فرشتگان عذاب) گفتند:اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم.»
۱-۷-۳٫ نبی
«نبی از لحاظ لغوی ممکن است دو ریشه داشته باشد:
نبأ: به معنای پیام مطلق یا پیام مهم که با توجه به این ریشه معنای نبی «پیام آور یا پیام مهم آور» می شود.
نبوه: به معنی بلندی و ارجمندی مقام و مکان است. به محل مرتفع در زمین نباوه گفته می شود. بنابراین به جهت رفعت معنوی انبیاء بر دیگر افراد بشر سمت آنها را نبوت خوانده اند.[۱۱]»
«نبی انسانی است که بدون واسطه انسان دیگر از جانب خدا خبر آرد، خواه دارای شریعتی باشد مانند حضرت محمد(ص) یا از خود شریعتی نداشته باشد و شرایع پیش از خود را ابلاغ کند مانند حضرت یحیی(ع). بنابراین فرق میان نبی و رسول آنست که رسول باید دارای شریعت بوده خواه ابتدائی مانند حضرت آدم (ع) یا ناسخ شریعت پیشین مانند حضرت محمد(ص) و در نبی چنین شرطی نیست. و دیگر اینکه نبی کسی است که تکالیف خود را در خواب می بیند و صدا را می شنود و لی ملک آورنده پیام را نمی بیند.[۱۲]»
امّا فرق دیگری که بین رسول و نبی وجود دارد این است که به اصطلاح در مفهوم رسالت معنای اضافهای وجود دارد به این معنا که رسول به کسی گفته میشد که علاوه بر تلقّی وحی از سوی خداوند مأمور ابلاغ آن به انسانها نیز بوده است به عبارت دیگر نبی مفهومی عام و رسول مفهوم خاص است و بین این دو مفهوم از نظر منطقی عموم و خصوص مطلق است.
۱-۷-۴٫ امام
۱-۷-۴-۱٫ امامت در لغت
امامت از نظر لغت به معنای رهبری و پیشوایی است :
«قوم را امامت کرد و بر قوم امامت کرد؛ یعنی بر آنها پیش افتاد، امامت به همین معناست، و امام کسی است که گروهی به او اقتدا کنند؛ اعم از اینکه در راه هدایت باشد یا گمراهی.»[۱۳]
«الإِمام: کلُّ من اقتُدِى به و قُدِّم فى الأمور؛ امام کسی است که به او اقتدا میشود، و در امور، پیشوای مردم قرار میگیرد.»[۱۴] واژه امام در قرآن کریم به پنج معنی آمده است:[۱۵] پیشرو،[۱۶] نامه[۱۷]، لوح محفوظ،[۱۸] تورات،[۱۹] و راه روشن.[۲۰] و نیز گفته اند: امامت به معنای پیشوایی، رهبری است و هر کس که متصدی رهبری گروهی شود «امام» نامیده میشود، خواه در راه حق باشد، یا باطل.[۲۱]
۱-۷-۴-۲٫ امامت در اصطلاح
۱-۷-۴-۲-۱٫ امامت در اصطلاح اهل سنت
جرجانی در تعریف امام مینویسد: «امام شخصی است که ریاست عام دین و دنیا را دارد[۲۲].» قاضی عبدالجبار نیز میگوید: « امام از نظر شرع، کسی است که بر امت ولایت دارد و در امور آنان تصرف میکند؛ آنگونه که بالای دست او دستی نباشد.[۲۳]» قاضی ایجی در باره شرایط امامت مینویسد: جمهور معتقدند که امام باید در اصول و فروع مجتهد باشد تا بتواند امور دین را به پا دارد و بر عقاید دینی برهان اقامه نماید و شبهات را حل کند و در حوادث بدون کمک دیگران فتوا دهد؛ زیرا مهمترین چیزی که از امامت مقصود است، حفظ عقاید و فیصله دادن محاکم و رفع دعاوی است، و این امور بدون اجتهاد در اصول و فروع تمام نمی شود.[۲۴]
۱-۷-۴-۲-۲٫ امامت در اصطلاح شیعه
سید مرتضی در تعریف امامت مینویسد: الامامه ریاسهٌ عامّهٌ فی الدین بالاصاله لا بالنیابه عمن هو فی دار التکلیف[۲۵]؛ «امامت، ریاست عام دینی است که شخص از ناحیه خدای تعالی، نه به نیابت از مکلفان، آن را دارا میشود.» علامه بزرگوار حلی، در کتاب «الالفین»، امام را چنین معنا کرده: امام، انسانی است که بالاصاله عهده دار مسئولیتهای عمومی در امور دین و دنیا، در عالم تکلیف است[۲۶].