مهندسی مجدد و استفاده از بهترین روشها.
لازمه استقرار مدیریت دانش در سازمانها به کارگیری مجموعهای از وظایف و مهارتها در زمینه دریافت، توزیع و استفاده از دانش است و موفق ترین سازمانها آنهایی هستند که مدیریت دانش را به جزیی از وظایف کارکنان خود از طریق فرهنگ سازی و تدوین زیرساختهای مدیریت دانش توسط مدیران ارشد و کارشناسان دانش تبدیل نموده اند (اصیلی، ۱۳۸۱).
هر سازمانی قبلاز اینکه مدیریت دانش را پیاده کند، با ید پیش نیازها و الزاماتی را مهیا نماید، این الزامات موارد زیر را در برمیگیرد:
الف- اهداف کلان
پیش از اینکه یک سازمان بتواند مدیریت دانش را دنبال کند، با ید ابتدا اهداف خودرا در قالب پرو ژه تعریف نماید. (رولی ۱۹۹۹ ،ص۴۱۶) این اهداف را به این شکل بیان میکند: “ایجاد مخازن دانش برای ذخیره سازی دانش و اطلاعات"، “بهبود دسترسی به اطلاعات “از طریق اتصال، “تسهیل محیط مدیریت دانش” به منظور خلق، انتقال و استفاده مؤثر آن و بالاخره “مدیریت کردن دانش به عنوان یک سرمایه” و ارزش برای سازمان.
ب- تعیین اهداف عملیاتی
در هر سیستم مدیریت دانش موفقی، اهدافی تعیین میشوند تا بر اطلاعات و دانش خاص تمرکز شود؛ به عبارت دیگر یک سیستم مدیریت دانش اثربخش، تنها از اطلاعات حیاتی استفاده میکند. منابع عظیمی از اطلاعات وجود دارند که باعث میشوند کارکنان ساعتها برای جست و جوی داده های کلیدی که به آنها کمک می کند، زمان صرف کنند. مدیریت دانش به وسیله پالایش، خلاصه سازی و طبقه بندی کاربران، به کاهش این هزینه کمک می کند (هانی کات ، ۲۰۰۰ ،ص۴) هدف دیگر این اقدام، یکپارچه سازی اطلاعات از منابع مختلف درون و بیرونشرکت است.
ج- تعریف و تعیین اطلاعات سازمان
برای این منظور اولین گام شناسایی اطلاعاتی است که بیشترین اهمیت را دارد و بیشترین وزن را به دوش میکشد. این موضوع متضمن بررسی مدیران از همه فرایند ها وشیوه هاست. راهنمای این فرایند یک تحلیلگر دانش است؛ کسی که شغل او جمع آوری و طرح ریزی نیازمندی های دانشی است (ترپر، ۲۰۰۰ ،ص۱۶۳ ) . این امر مستلزم آن است که تحلیل گر اطلاعات با کارکنان، مشتریان و ذینفعان به منظورشناسایی منابع اطلاعات همکاری کند. این منا بع می توانند فرد، تیم، سازمان و حتیخارج از سازمان باشند. کارکنان سازمان، کتابی متحرک و ثروتی از دانش هستند. یک تحلیل گر اطلاعات مؤثر، قادر خواهد بود دانش میان کارکردی در قسمت های مختلف و واحدهای سراسر سازمان را تشخیص دهد. تلاشهای آنها ممکن است کشمکش سیاسی در درون سازمان ایجاد کند، اما این تلاش ها برای استقرار مدیریت دانش اجتناب ناپذیر است (ترپر، ۲۰۰۰ ،ص۱۶۴).
د- لحاظ نمودن ویژگی های فعالیت سازمان
هنگام جمع آوری اطلاعات درباره نیازهای کاری سازمان، باید در نظر داشته باشیم که چه سیستم اطلاعاتی آنها را برآورده میکند.
ه- نقش فناوری اطلاعات
فناوری اطلاعات را به عنوان اداره کننده انباشت و دسترسی به اسناد می نگرد. فناوری اطلاعات معمولاً پایگاه های داده، حدود دسترسی به نرم افزار و سخت افزار و قابلیت بازیابی اطلاعات را پشتیبانی میکند (دافی، ۲۰۰۰).
ی- پیاده سازی
پس از طی مراحل قبلی، پیادهسازی هر سیستم مدیریت دانش گسترده در سازمان باید شش عنصر را در برگیرد که عبارتند از: انتصاب مدیر ارشد دانشی، ایجاد تغییر فرهنگی، ایجاد زیرساخت مدیر یت دانش، ایجاد فرآیندهای مشارکتی، مدیریت موجودی دانش و آموزش.
بسترهای مورد نیاز برای اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان
اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان، مستلزم فراهم سازی بستر های فکری، مهارتی و علمی خاصی است. نظریه پردازان، عوامل مختلفی را در زمینه موفقیت مدیریت دانش برشمردهاند که از جمله این عوامل میتوان به فرهنگ سازمانی (افراد، اعتماد، اشتراک)، ترویج فرهنگ پست الکترونیک، حمایت مدیران عالی، رهبری آگاه و تاثیر گذار، ترکیب کردن وظایف دانش با وظایف روزانه، زیرساختهای فنی، آموزش و یادگیری و غیره اشاره نمود. لیبوویتز و چن(۲۰۰۳) بر این باورند که “موفقیت مدیریت دانش تا ۸۰ درصد مربوط به افراد و فرهنگ بوده و تنها ۲۰ درصد آن بستگی به فناوری دارد و فرهنگ به اشتراک گذاری دانش نیز جزء کلیدی و مهم مقوله فرهنگ و افراد محسوب میگردد.”
در مطالعه ای که توسط چودهری بر روی یک شرکت بزرگ نفتی در مالزی انجام شد از میان ۲۰ هزار کارکنان شرکت، ۵۰۰ نفری که دارای نقش برجسته تری در فرایند مدیریت دانش بودند مورد تحقیق قرار گرفته و نظریات آنان در خصوص ابعاد و عوامل اجرای موفق مدیریت دانش به خصوص در حوضه ساختار سازمانی، فرهنگ، رهبری، فناوری اطلاعات و یادگیری سازمانی و نیز نگرش شخصی افراد به موضوع اشتراک دانش، جمعبندی و تحلیل شد.
بر اساس نتایج این مطالعه مهمترین عوامل بکارگیری موفقیت آمیز مدیریت دانش عبارتند از:
رهبری سازمانی، فرهنگ سازمانی و زیرساختهای فناوری اطلاعات.
در این مطالعه با توجه به مشکلات موجود، مدیریت دانش در این شرکت معتبر مالزیایی در مرحله نوزادی تشخیص داده شده است. میسرا (۲۰۰۳) شبکهای شامل افراد، فرآیندها، فناوری و مدیریت را به عنوان بستر اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان مطرح می کنند.
شکل ۲‑۳ مدل شبکهای میسرا (۲۰۰۳)
باکوویتز و ویلیامز (۱۹۹۹) عواملی که میتوانند به فرآیندهای مدیریت دانش کمک نموده (یا مانع آن شود) را با عنوان “توانا سازها” نام برده که عبارت است از: راهبرد و رهبری، فرهنگ، ارزیابی (سنجش) و فناوری. چهارچوب مدیریت دانش در ارتباط میان فرایند کلیدی مدیریت دانش و تواناسازها از دیدگاه مرکز بهرهوری و کیفیت امریکا و باکوویتز و ویلیام در قالب شکل ۲-۳ نمایش داده شده است:
شکل ۲‑۴ چارچوب مدیریت دانش APQC
شکل بالا چهارچوب مدیریت دانش و ارتباط میان فرایند های کلیدی مدیریت دانش و تواناسازها از دیدگاه APQC باکوویتز و ویلیامز پروساک موفقیت مدیریت دانش سازمانی را در گرو عوامل فناوری، ایجاد و انتشار دانش، به اشتراک گذاری دانش، منابع الکترونیک برای دانش، آموزش، یادگیری، ایجاد اعتماد در بین افراد، زیرساخت دانش میداند. در جدول زیر برخی از عوامل حیاتی جهت موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه دانشمندان مختلف بیان شده است:
جدول ۲‑۷ : عوامل مفقیت مدیریت دانش از دید دانشمندان (۲۰۰۳) Okounoye
عامل نویسنده | آموزش | مبادله دانش | فرهنگ | انتقال دانش | حمایت مدیریت ارشد | زیرساخت فناوری | خلق دانش | راهبرد دانش | زیرساخت دانش |
ویگ(۱۹۹۶) | * | * | * | * |