امویان به خاطر مطامع سیاسی، طرفداری جبر را میکردند و برای از میان برداشتن افکاری بر خلاف جبرگرایی، دست به هر اقدامی میزدند. چنانکه «معبد جُهَنی» که از مخالفان نظریه جبر بود در سال ۷۰ هجری به فرمان خلیفه «هشام بن عبدالملک» کشته شد. پس از او «غیلان بن مسلم دمشقی» و «جَعد بن درهم» نیز به خاطر دفاع از آزادی اراده انسان، به دست خالد بن عبدالله قسری، والی عراق و خراسان کشته شدند.[۴۵۲] و تحت با شعار قرار دادن همین آموزه انحرافی به جنگ به امام حسین پرداختند و قدرت خود را از سوی خداوند قهری اعلام کردند و همچنین شهادت امام حسین را جبری معرفی کردند که خودشان در ان جنایت ،اختیاری از خود نداشتهاند
تاثیر مخرب این تفسیر از جبر و اختیار، باعث سلب هرگونه تحرک، در تمامی زمینه ها، چه فردی و چه در زمینه های اجتماعی و سیاسی جامعه گردید؛ زمانی که این فکر ترویج شد ، همه قایلان به چنین اندیشهای افعال خود را بیاختیار میدیدند و سران حکومت را در واقع خواست الهی دانسته و بودن آن ها را در آن جایگاه، قهری به حساب میاوردند
آیات زیادى از قرآن جبرگرایى را باطل مى داند (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ)[۴۵۳] و (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ)[۴۵۴]
توجه کنیم که، قضا و قدر الهی غیر از مسله جبر و اختیار است. در اسلام قضا و قدر امر مسلمی است و هیچ منافاتی با اختیار ندارد. سرنوشت انسان در دست خود اوست و به همین جهت پاداش یا مجازات بر افعال ارادی انسان مرتب است. چنین دیدگاهی وسعت نظر عمیق به انسان میدهد و موجب می شود از دیگر اصول چشمپوشی نکنند[۴۵۵]
باید متذکر شد که در آغاز حکومت اسلامی، برداشت از خلافت به معنای جانشینی پیامبر بود، ولی کم کم معنای خلافت الهی به خود گرفت و تطبیق به آیه خلافت داوودی گردید[۴۵۶]
گفتار دوم: باورهای اخلاقی
اخلاق، دامنه بسیاری از رفتارها را در خود میگیرد و با توجه به این که کردارها و رفتارها به نوعی ویترینی برای نمایش فرهنگ یک جامه به حساب میآید؛ بنابراین مهمترین عامل معرفی فرهنگ یک جامعه میباشد؛ و از سطح فرد تا اجتماع را در بر میگیرد؛ آن چه در تاریخ از رفتارهای و نقل قولهای مسلمین آمده، مسلمانان در این عرصه دوران شکوهمندی را پشت سرگذاشته اند ؛ و به دلیل نفوذ و سبقه دینی این گونه رفتارها هنوز هم بسیاری از آن رفتارها پیروان سایر ادیان را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
دامنه آموزههای اخلاقی مسلمین از از رعایت اخلاق بندگی، رفتار با خود، دیگران و حتی محیط زیت را در بر میگیرد. لذا با مروری با آموزه های اسلامی شاهد تنوع فراوان آموزه ها در هر یک از حیطه های دکر شده خواهیم بود؛ و ما ناچارا در این مجال به ذره ای از آن آموز ها اخلاقی خواهیم پرداخت:
۱-در قبال خدا
برخی از اندیشمندان مسلمان با الهام از معارف قرآن، متعلق مسولیت اخلاقی انسان را در درجه نخست خداوند متعال معرفی کرده اند که هستی انسان و همه موجودات به دست اوست. خدای متعال که مالک اصلی همه مخلوقات است، حق دارد از آن ها در باره وظایفشان، سوال و بازخواست کند. سایر متعلقات مسئولیت نیز در حقیقت ریشه در وظیفه انسان در قبال خداند دارد[۴۵۷]
۱) شناخت خدا
همان طورکه ایمان به توحید الهی، مرحله اول برای مسلمان شدن است، نخستین وظیفه مومن نیز شناخت ذات اقدس حق است، و بیبصیرتی به این حقیقت وجدانی، منشا هرگونه جهل و بیبصیرت است. چنین انسانی به ندای که در فطرتش قرار داده شده گوش می سپرد و به صدایی و را به سوی خدا می کشاند گوش می کند؛ انسان باید بداند هیچ حقی از آن خود ندارد؛ هرگاه او تکالیفی را که بر اساس میثاق پیش گفته با خداوند بر عهده دارد، ادا نمایید خداوند حقوقی به وی عطا خواهد کرد. بنابراین میثاق ، به انسان نیروی بالفعل و بالقوه و امکاناتی عطا شده که در وضع بشر مشهود است، اما تکالیفی که به ازای این عنایت در قبال خداوند دارد نیز در این میثاق مشخص است. این تکلیف اولا شامل اقرار به وحدانیت الهی، انجام اعمال عبادی و عملکردن به مسئولیتهای خلیفهالهی بر روی زمین است.[۴۵۸]
شناخت و آگاهی از اسرار خداوندی «از طریق تعلیمات دینی امکان پذیر است، ..و محال است وجود حق تعالی توسط غیر او شناخته شود پس او خود دلیل و راهنمای وجود خویش است، یعنی خدا را باید از طریق آموزشهای دینی شناخت»[۴۵۹] و سرانجام دین کاملکننده دنیا و آخرت او خواهد بود.
۲) عبادت و پرستش
بیگمان در مقابل نعمت های بی شمار آن خالق کمترین کاری که از بنده برمیآید عبادت است و عبادت و پرستش خداوند است و بر دو چیز استوار است
الف- پرستش به خاطر شکرگزاری از نعمت های فراوان که به ما ارزانی داشته است همانگونه که رسول خدا در اعتراض کسی که به وی گفته بود شما را با آن همه جلالت مقام دیگر نیازی به عبادت نیست؛ فرمود« الا اکون عبدا شکورا»[۴۶۰]
ب- عبودیت به خاطر این که ذات مقدسش شایسته و مستحق پرستش است . چنان که امیرالمومنین میفرماید : الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»[۴۶۱] به عبارت دیگر یکی از اهداف وحی، آموزش کیفیت پرستش است، تا از نوع پرستش که شایسته مقام ربوبی نیست جلوگیری به عمل آورد، لذا در تمام شرایعع سخن از نماز و روزه و حج و…آمده است و با اختلافی که در اجرا و شرایط آن است به آن دعوت شده اند[۴۶۲]
در دیدگاه یک مسلمان عبادت الهی مقدمهای است برای توجه حضرت باری به او؛ پس با عبادت و ستایش الهی مسلمان سایه لطف خداوندی را بر سر خودش میگستراند.
۲- در قبال خود
مسئولیت اخلاقیی ویژه ای که در ادیان الهی بر خود انسان نسبت به خودش گذاشته شده بسیار قابل توجه است. از نظر قرآن انسان در برابر خود مسئول است. مسئولیت هدایت و گمراهی هر انسانی در وهله نخست به خود او بر میگردد.[۴۶۳] هر یک از اعضا و جوارح ظاهری و باطنی انسان، بازخواست خواهند شد[۴۶۴] در روز قیامت اعضا و جوارح انسان بر عملکرد آدمی شهادت خواهند داد.[۴۶۵]
۲) اصلاح نفس
اگر انسان بخواهد به سوی کمال نهایی و هدف غایی دست یابد، و زندگی سالم داشته باشد و احساس غربت نکند، باید هدف زندگی خویش را بشناسد و مجموعهی زندگی یا بخش قابل توجه آن را در راستای آن هدف قرار دهد. در غیر این صورت انسان زندگی سالم نداشته و موجودی میشود غرق در خودخواهی که هیچوقت از آن منافع فردی خارج نمیشود و یا به صورت موجودی مردد و سرگردان که حتی تکلیف خویش را در زندگی آن هم در مسایل اجتماعی و فردی نمیداند و گاهی به این سو و ان سو کشیده میشود؛ و موجودی میشود ناهماهنگ.[۴۶۶] اما اگر انسان در راستای هدف واقعی زندگی قرار بگیرد، دین به یاری او شتافته و در جهت داشتن یک جهان بینی الهی و جامع نگر و سعادت بخش به انسان کمک میکند[۴۶۷]
اهیمت خودسازی به درجهای است که اگر همه مردم به ضلالت بیفتند، هر انسانی باید به اصلاح خود بپرازد. چون انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است و به کمال نهایی نمیرسد جز از طریق اصلاح نفس«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلىَ اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُون[۴۶۸] اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خود پردازید. اگر شما هدایت یافتهاید، آنان که گمراه ماندهاند به شما زیانى نرسانند. بازگشت همه شما نزد خداست، تا شما را به آن کارها که مىکردهاید آگاه گرداند.
۲) خویشتن شناسی
در آموزههای اسلامی، لزوم شناسایی خویشتن مقدمهای است برای رسیدن به سعادت و شناخت پروردگار، علامه طباطبایی در این زمینه میفرماید: « وظیفه انسان در ارتباط باب خود این است که خود را بشناسد، تا بدین وسیله سعادت و خوشبختی خود را درک نموده، و یا وسایل که در دست دارد به رفع نیازمندیهای خود بکوشد، و عمر گران مایه را که تنها سرمایه اوست رایگان از دست ندهد»[۴۶۹].
تاکید به خود شناسی در آموزه های اسلامی به این دلیل است که، از دید معارف اسلامی شناخت خود ، انسان را به مرتبه بالای شناخت خداوند میرساند؛ چنانکه علی(ع) می فرماید:« من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۴۷۰] هر کس خود را بشناسد خدای خود خود را شناخته است.شهید مطهری در راستای همین مفهوم میگوید:« هر کس معرفت به خود پیدا کندخدا را هم شناخته است ، اگر خدا را فراموش کند اثرش این است که خودش را فراموش میکند..».[۴۷۱]
۳) حفظ سلامت و بهداشت جسم و روان
یکی دیگر از وظایف مسلمان در ارتباط با خود، حفظ سلامت و بهاشت برای نیل به مقاصد و اهدافی است که به سلامتی و توان بدنی نیازمند است. در همین زمینه، علامه طباطبایی میفرماید« وظیفه انسان است که در حفظ صحت و استقامت تن و روان خود بکوشد، طوری که در آیین مقدس اسلام به هر دو بخش دستورهای دقیق و کاقی داده شده است. و در بهداشت تن و روان خود بکوشد. »[۴۷۲]
دین اسلام نه تنها به نظافت ظاهر اهمیت داده بلکه در سلامت خوراکیهای مورد استفاده هم او را توصیه به تعادل کرده امام رضا میفرماید:« خداوند هیچ خوردنی و آشامیدنی را حلال نکرده مگر اینکه نفع و صلاح بشر در آن بوده، هیچ یک را حرام نکرده مگر آن که مایه زیان و مرگ و فساد است»[۴۷۳]
در اسلام تمام عبادتها مبنی بر نظافت قرار داده شده؛ بر همین اساس هیچ کدام از عبادت ها نیستند که بدون وضو و ظهارت مایه تقرب الهی واقع شوند و و حتی در موارد جزیی هم به توصیههای چون گرفتن ناخن و مزمزه و …سفارش شده است.
همچنین در مورد بهداشت روان و آرامش روح از توصیه های بهداشتی آن غافل نشده ونه تنها در روزگار سلامت روحی برنامه دارد بلکه در بیماری رح نیز برنامههای مختلف دارد، مثلا در توبه برای کسی که روی به گناه آلوده باز گذاشته شده تا نکند از ترس ناپاکی اش، به چاه بیفتند» قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (۵۳ زمر)
۳- در قبال دیگران
اسلام دینی است که فقط به، با خود بودن و سیر آفاق و انفسی توجه ندارد؛ بلکه تاکیدات فراوانی در خصوص زندگی اجتماعی و طرز رفتارها بادیگران برای ساختن اجتماع دارد.
زندگی اجتماعی بار ارزش خود را از عوامل و انگیزه ها میگیرد که سبب اجتماعی زیست آن شده قرآن کریم زندگی اجتماعی را وسیلهای میداند برای تامین ارزشهای والاتر.[۴۷۴]
۱) روابط ایمانی
اسلام برای روابط و تعامل اجتماعی ، حدود و شرایط و اصول و ضوابطی را مشخص نموده است. و این رکن رفتاری، مهمترین بخش از تمام رفتارهای اسلامی را تشکیل میدهد که به نوعی باید این رفتار و نگاه ایمانی در سراسر رفتارهای مسلمان دیده شود و رنگ رفتارهایش همه بوی خدایی داشته باشد. همان طور که امام صادق (ع) میفرمایند: برای خدا با خلق معاشرت کن، نه برای بهره خود از دنیا و طلب جاه و از روی ریاکاری و شهرت طلبی.[۴۷۵] حال با توجه به این اصل مطرح شده ، به چند نگته میپردازیم:
۱. محبت
اسلام دینی مهرپرور است لذا بر محبت نسبت به همه موجودات تاکید زیادی دارد. چرا که هر گاه روح مودت بر جامعه اسلامی حاکم شود، آثار آن در روابط اجتماعی و در عرصه عمل، عطوفت و رحمت ظهور خواهد کرد؛ امام صادق میفرماید: شایسته است مسلمان در ایجاد رابطه و تعاون در عطوفت و مواسات با نیازمندان و ترحم بر یکدیگر بکوشند تا آنگونه شوند که خداوند در قران فرموده« رحماء بینهم»[۴۷۶]
در سجایای اخلاقی پیامبر که به عنوان آیینه تمام نمای الگوی رفتاری برای زندگی مسلمین و در راستای ایجاد مودت و محبت بیشتر، نوشتهاند که: هرگاه با یکی از مسلمانان دیدار می کرد، با مصافحه آغاز میکرد و قبل از آنکه طرف دست خود را بکشد، دست او را رها نمیساخت[۴۷۷]
برادری و رفتار با محبت با مومنین یکی دیگر از ویژگیهای جامعه ایمانی است که اخلاق اسلامی سعی در برآوردن این منظور دارد« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون[۴۷۸]
این نحوه محبت کردن نه تنها باید در زمان خوشی باشد که دامنهاش در همه مراحل زندگی خود و افراد مومن را در بردارد؛ در این جامعه ایمانی روابط چنان محکم باید باشد که پیامبر فرمود: اگر در شهری گرسنهای شب را به سر برد، خداوند در قیامت به اهل آن شهر نظر نخواهد کرد.[۴۷۹]
۳. مساوات و برادری
مسلمانان تا هنگامی که در مکه به سر میبردند، به دلیل شرایط خاص این شهر، در امر تأمین مایحتاج اولیه با مشکل روبرو بودند. . فضای کاسبکارانهی شهر مکه هم عاملی بود که مانع از رشد طبقات فرودست جامعه برای نیل به موقعیتهای شغلی بهتر میگردید، اما در پی مهاجرت به مدینه، مسلمانان با فضایی جدید و امکاناتی تازه روبرو شدند. در مدینه دیگر از آن تعصبات نژادی و نجابت ذاتی که مایهی تفاخر و تبختر بود، اثری نبود.؛ چرا که در مدینه دیگر از آن تعصبات نژادی و نجابت ذاتی که مایهی تبختر قبایل بود، اثری نبود. یک بردهی سفیدپوست ایرانی چون سلمان با همتای سیهچردهی حبشی خود بلال برابر بود. این برابری حتی تا بدان جا پیش رفت که یک عرب اصیل قریشی عار نمیدانست که با عرب صحراگردی، همچون ابوذر غفاری، عقد اخوت بندد.[۴۸۰]
دین اسلام به دلیل ویژگیهای الهی خود توانست مایهی تجانس عناصر نامتجانس نژادی و قومی در یک حوزهی تمدنی شود و زمینه را برای بروز و درخشش استعدادها فراهم آورد، و از همین معناست که دین اسلام تمدنی را شکل داد، که به رغم وجود عناصر نامتجانس از شرق و غرب آن روزگار، نه شرقی محسوب میشد و نه غربی، بلکه هویت و ویژگیاش اسلامی بود.[۴۸۱]
۳. امر به معروف و نهی از منکر
هر حرکت اجتماعى پس از رسیدن به قدرت، به طور طبیعى، براى تثبیت معیارها و ارزشهاى خود ، باید سیاستگزارى مناسبى داشته باشد; زیرا در واقع هدف اصلى از مبارزات و انقلابها تغییر و دگرگونى اساسى در فرهنگ حاکم و سیاستگزارى درجهت اجراى برنامه هاى لازم براى رسیدن به این هدف مى باشد.
در بین آموزه های اسلامی امر به معروف و نهی از منکر، هم در سطح فرد ، اجتماع و…کار برد دارد و راهی در نظر گرفته شده برای جلوگیری از انحرافات جامعه. و هر یک از مسلمین در قبال سایرین موظف شهاند تا از کجی رویهایشان جلوگیری نمایند«الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه و امرو ا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»[۴۸۲]
و تا جایی مورد عنایت قرار گرفته است که، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین اسلام به شمار آمده. این آموزه از مهمترین آموزشهایی است که اسلام برای جلوگیری از انحرافات و تشویق برای انجام خوبیها ر نظر گرفته. فواید بیشماری در این امر وجود دارد که ما در اینجا به نمونه از فوایدی که در از اقولا سیالشهدا در قیامی که برای امر برای امر به معروف انجام دادند میآوریم تا نمونه ای باشد از خروار معرفتی این موزه باشد؛ امام حسین به قدر از این آموزه به نیکی یاد میکند که حتی مرگ را هم برای اجرای این امر الهی به جان می خرد میفرماید:«..چراگاه زندگی همچون مرتعی وحشت انگیز شده است. مگر نمیبینید که به حق رفتار نمیشود و از باطل جلوگیری به عمل نمیاید؟ با چنین اوضاعی و در چنین شرایطی افراد با ایمان حق دارند که آرزوی مرگ و ملاقات پروردگار خویشتن نمایندو مرگ را چیزی جز یک سعادت ندیده و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نبینند. امام حسین جانش را در کف اخلاص گذاشت برای اجرای «و ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی»[۴۸۳]
عملیشدن این اصل در جوامع اسلامی، ساز وکار بسیار نیرومندی برای کنترل کجرویهای اجتماعی به وجود میآورد. در واقع، دین اسلام با سفارش به امر به معروف ونهی از منکر، افراد دیندار را موظف میکند در برابر رفتار مجرمانه افراد احساس مسئولیت کنند و سکوت اختیار نکنند و با گفتار و رفتار مناسب پاسدار فضیلت ها و نیکی ها در جامعه باشند واز گسترش هر گونه هنجار شکنی و کجروی و جرم و بزه در اجتماع پیشگیری کنند.
۲) روابط انسانی
در جوهرۀ ادیان الهی محبت نسبت به انسانیت نهفته است و اساس تربیت اجتماعی اسلام انسان دوستی است. از ویژگیهای تربیت اسلامی آن است که انسان را از آن حیث که انسان است و در پرتو محبت الهی و بدون هیچ گونه خصوصیت دیگر ، هدف نیکی و هدایت و تربیت میداند و سعادت انسان ها را به نحو عموم ، در دستور کار خویش قرار داده است. بدین لحاظ می توان گفت تمام انسانها بدون استثنا به عنوا مخلوقی که خداوند آن ها را شایسته کرامت و امانت خود دانسته و برای سعادتشان پیامبران را فرستاده است تا در هدایتشان بکوشد، در پیشگاه خداوند یکسانند
رسول خدا در مدت کوتاهی با تحمل سختترین مرارتها توانست انقلاب عظیمی را در عصر جاهلیت بر پا کند. وی با نفی افکار، آیینها و ارزشهای ظالمانه جاهلی و قومی و قبیلهای، خونی و نژادی، مالی و طبقاتی، شرک و بتپرستی، و در هم شکستن ساختارها و مناسبات مبتنی بر آنها، اساس نظمی عادلانه و انقلابی را پی ریخت. نهضت او که یک انقلاب تمام عیار بود، به تغییرات عمیق و اساسی در ذهنیتها و عینتهای حاکم انجامید.[۴۸۴]
در طول تاریخ، توده مردم بیشتر مجذوب رفتار کریمانه و مهربانانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب و مسلمانان عامل به اخلاق کریمه، مسلمان شدند.«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.»[۴۸۵]
تاثیر آموزههای انسانی اسلام به حدی قابل توجه بودکه فتوحات مسلمانان پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و پذیرش وسیع اسلام از سوی مغلوبان نیز بیشتر مدیون این بعد از اسلام بوده است. مداراى مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامى با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصّبات، راه پیشرفت بشریت را باز کند.[۴۸۶]