تَــرکِــیب پِـی چَـه کِـردِ وَلَام اَلِفْلَا[۷]
۱) ترجمه بیت: مفردات دگرگون شدند اما آنچه مرکب بود باقی ماند، چرا الفبا را با حروف ترکیب کردند؟ الف که خود مفرد بود با لام ترکیب کرد تا حروف ایجاد گردید.
۲) نکات بلاغی: جا با الفلا(الفبا): کلمه قافیه است، مفردات با مرکب: تضاد، واج آرایی(ر، الف) ترکیب با مرکب: اشقاق است.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: مفرد و مرکب : فرد جدا، در این جا منظور از مفرد لفظ الف است که منبع ذات حدیت است، خود ظاهریکی است که از نفس انسان خارج و به تبع آن دیگر حروف ایجاد می شود. سپس همین حروف مفرد با هم ترکیب و از زوجیت آنها کلمات ایجادمی شود، این سیر امتداد الف از مبدأ معین مد (الف) با وجود لبها گسترش یافته و از حرکت آن دو باعث کثرات عددی حروف میگردد. و زوجیت الف بعد از فردیت به وجود می آید، در این صورت قاعدهی اضداد ایجاد میگردد. متنبی در این مورد
میگوید: «اَلْاَشیَاءُ تَتَمَایَزُ بِالْاَضْدَادِ» اشیاء به وسیله ی ضدهایشان شناخته می شوند، که از این بیان این نکته اثبات می گردد که واحدیت و فردانیت الف و زوجیت بر دیده مستبصران ظاهر می شود، (الف)که دال است مدلول آن ذات احدیت است. (ر.ک، سلیمانی،۱۳۹۰:۳۵و۴۸)، از طرفی خاصیت الف بسیط بودن است شروع در بیان کلمات مفرده می کند که دیباچه عنوان هایی است، که با عنوان الف نموده شدهاند. و این نشانه هایی برای اهل رمز و اشاره است، که حروف در اصطلاحات عرفانی هرکدام رمزی از رموز حق محسوب می شوند. در این مثنوی سروده شده عارف لک لرستانی مرحوم اسفندیار غضنفری امرایی گفته: ملا پیرو فرقه حروفیه است و به حروفیه بودن او اشاره کرده است. که بحث رمزی بودن حروف و مفرد و مرکب بودن حروف او را دچار اشتباه نموده است، می توان گفت حروفیه نیست دلیل آن هم آیات وحی می باشد، که در ابتدای بعضی از سوره ها ی قرآن بر سرور کاینات، مفخر موجودات حضرت ختمی مرتبت نازل شده است، استناد کرد که ابتدا بعضی از سورها حروف مقطع آورده شده است، که نماد و رمز ارتباط خداوند با حضرت رسول الله بوده است. پس نمیشود ملا را حروفیه نامید و این اتهام فرقه گرایی وحروفیه بودن را به شاعر شهیر لرستانی(دلفان) وارد نیست، و احتمالاً همین ابیات افرادی که دیوان ملا را مطالعه کرده است به اشتباه انداخته تا او را به حروفیه متهم کند.
لام قلــب الــف – الــف قــلب لام
اگــردریــافت قــابلــی الهـــام
۱) ترجمه بیت: حرف لام دگرگونی یافته است به الف و الف هم به لام بدل شده است، اگرمعنی این تبدیل را درک کردی آن گاه بر وجود توحق الهام شده است. یعنی آن گاه می تواند معنی آیات و فیوضات حق را بردلش درک کند.
۲) نکات بلاغی: لام با الهام: کلمه قافیه است، قلب: ایهام، «در مصرع اوّل آرایه طرد و عکس هست» (شمیسا، ۱۳۸۱: ۸۶).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: الهام: وارد غیبی که در دل افتد، در اصطلاح عرفانی: «اعلام مطلق است و شرعاً عبارت از القاء معنی خاص درقلب است و به طریق فیض بدون اکتساب و فکر، و استفاضه. بلکه وارد غیبی است که وارد بر قلب شود و القاء خیر در قلوب را گویند». (ر.ک، سجادی جعفر، ۱۳۸۹: ۱۲۵)، لام: حرفی از حروف الفباست و کنایه تواصل بین عالم کثیف و شریف میباشد. و تلمیح به اسم لطیف خداوند است و همچنین دراسم مقدس الله جامع جمیع صفات جلالیه خداوند است، و در لفظ (ل) لام تلفظ میگردد. که این خود دلیل بر بیان لفظ {(الم) است که (الالف الله)و (اللام جبرییل) و (میم محمّد (ص)} است نتیجه این میشود؛ که لام واصل بین مبدا ومقصد است، و رابط بین ازل و ابد میباشد. (ر. ک، سلیمانی،۱۳۹۰: ۲۳۰)، ازحرف لام دگرگون شده به حرف الف تبدیل شده و الف هم به لام تبدیل شد، اگر این معنا را پیدا کردی قابلیت عارف شدن ودرک الهامات حق را داری. حقیقت تکیه برمعرفت قلبی و ذوقی، صوفیه و اعتقاد به کشف و الهام فردی کرده است، و از این رو آنها غالباً معتقد بودهاند، که ورای شریعت وحتی تعالیم انبیاء طریقی نیز هست که انسان را بیواسطه وی را به حق متصل میکند. و اولیایی که به اعتقاد صوفیه صاحب این طریقت شمارند، از این رو چندان با انبیاء تفاوت ندارند، و همین باعث جدایی آنها از طریق سایر مسلمانان شده است. آنها مجاهدتهای فردی و انواع ریاضتهای دشوار را برای نیل به مقصد که طریقت خویش دارند به کار میبرند، و این امور را وسیله نجات خویش شمارند، و در وصول به حق بر ذوق و قلب بیش ازعقل و بحث میکنند. و همچنین ریاضتهای خاص وآداب مخصوص است که به اعتقاد آنها سبب تصفیه باطن وتزکیه قلب می شود. (ر.ک. زرین کوب، ۱۳۸۰: ۳۳ - ۳۴)، مولوی گوید:
قلـب مـیزد لافِ اَشــواقِ مِحَــکّ
تـــامــریـدان را درانــدازد بــه شَـکّ
(مثنوی۴/۳۸۵۰)
بِینَــــه اَلــِف نَــامِ عَلــیَّن
ژَلَـامْ دُومُشْتــَق نَــامِ نَبیّـــَن
۱) ترجمه بیت: توجه کن که از حرف الف اولین حرف (ا) نام الأعلی و آن علی و یا معنی دوم الف علی یکی از نام های خداوند به معنی اشرف وبزرگ است، که بعد از حرف دوم الف (ل) است که درلفظ لام که حرف (م) اوّل اسم محمود خداوند است. اسم حضرت محمّد (ص) از نام خدا اشتقاق یافته است.
۲) نکات بلاغی: عَلیَّن با نَبّین: کلمه قافیه است، تلمیح : «دارد به حدیث قدسی که خداوند می فرماید: «یا مُحَمَّدُ، اِنّی اَطَّلْعَتُ اِلِی الأَرْضِ أِطِلاعهً فَاخْتَرُتَک مِنْها، فَشَقَقْتُ لَکَ اَسْماءَ مِنْ أَسمایِی، فَلا اُذْکُرُ فِی مَوضِعِ اِلّاذُکْرتَ مَعِی، فَاَنَا الْمَحمُودُ وَ اَنْتَ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اَطِّلْعَتُ الْثّانِیهَ فَاخْتَرْ تُ عَلِیّاً وَ شًقَقْتُ لَهُ اِسماً مِنْ اَسمَایِی فَانَا أَلاعلی وَ هُوَ عَلِیٌ»، ای محمّد اسم تو را از اسم خودم محمود گرفته واسم او که شوهر دخترت وپدر فرزندانت است از نام خود مشتق نمودم. الأعلی علی در این بیت شاعر لک ابتدا بر اساس حرف الفبا اسم حضرت علی را آورده سپس به اسم پیامبر معظم اشاره کرده است. اشاره به آیه(۲۵۵)سوره مبارک البقره: ( وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ) و آیه(۶۱)سوره مبارک الحج: ( وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ)».(کلیّات حدیث قدسی، ۱۳۸۴: ۵۶)
اَلِــفِ اُلـُوْهِــیَت لِیشَــان کِـردِ مَـرفُوع
تـاگَـه خُـود مَعنَـاش پَـریت بُومَطْبُوع
۱) ترجمه بیت: حضرت باری تعالی حرف الف کلمه اُلُوهیت را رفیع گردانید تا به این خاطر معنی خوشایند ودلپذیری داشته باشد.
۲) نکات بلاغی و دستوری: مرفوع با مطبوع: کلمه قافیه است، پَریت: به خاطر.
دُرّه الْبِیْضَـــاء آیِیِــــن وَ قِلَـــم