حکیما! چو کس نیست ، گفتن چه سود ؟ از این پس ، بگو کافرینش چه بود
تویی کرده ی کردگار جهان ندانی همی آشکار و نهان
به دانش ز دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و به هرکس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن
ج۱ب۳۳-۲۵
آفرینش خرد چنانکه در حدیث آمده است « اول ما خلق الله العقل » نقطه ی آغاز آفرینش و سرفصل همه ی بحثهای دینی به شمار می رود . اما در این جا خرد آغاز و انجام این آموزه هاست . خرد آفریدگار جهان و فرمانروای آن است . همه ی کمالات اخلاقی ، تنها جنبه ای از خرد به شمار می آیند و بالاتر از همه اینکه عالی ترین ستایش و در واقع گونه ای پرستش درباره ی خرد به جای آورده می شود . (کویاجی ،۱۳۷۱ :۹-۶ )
منظور فردوسی این بوده است که خرد را مبنای اساسی و کارگزار تام فرآیندهای آفرینش قرار دهد . پس استدلال می کند که « خرد » در حقیقت سرچشمه ی هستی است و نخستین آفریده به شمار می رود .
او خرد را نمی تواند ستایش کند و به این عجز خود معترف است چرا که می توان خرد را مبنای همه ی صفات نیکی دانست که فردوسی در تمام شاهنامه مورد ستایش قرار می دهد و می توان همراه با ناصر خسرو او را « شاعر خرد » نامید . عظمت خرد در نزد او به اندازه ای است که وصف آن از سوی حکیمی چون خود وی صعب و مشکل است و اگر او خرد را ستایش کند کسانی که بتوانند آن را دریابند انگشت شمار هستند .
ستایش های فردوسی از جوهر خرد با آن چه نویسنده در مینوگ خرد ( مینوی خرد ) نوشته است سخت همانندی دارد .
در مینوگ خرد آمده است : « برای ستایش فرشته ی خرد « جوهر عقل » انسان باید کوشش فراوان کند و میزان نیازش وی را از دیگر فرشتگان بیشتر سازد . در این صورت است که بشر خواهد توانست حق این فرشته ی بزرگ را به جای آورد و کم کم جوهر عقل در نهاد خود وی نیز بالنده خواهد شد و فرشته ی خرد که همان وهومن ( بهمن ) است با وی سخن آغاز خواهد کرد و به او خواهد گفت : ای دوست مهربان که به بزرگداشت و پرستش من پرداخته ای از من که جوهر عقلم یاری بخواه تا یار و یاورت باشم و تو را به سوی پاکیزگان و نیکوکاران جهان برین رهنمون کنم و از جسمت در این جهان و روانت در آن جهان پاسداری کنم . » (ستوده،۱۳۷۴ : ۵۳۷ )
در شکند گمانیک ویچار ( گزارش گمان شکن ) آمده است : « روان آدمی با پنج موهبت معنوی آمیختگی دارد که یکی از آن ها خرد است . همان گونه که در جسم آدمی نیز پنج وسیله ی درک و شناخت تعبیه شده است ، چشم و گوش و بینی و دهان و پوست » (همان، ۵۳۸ )
از دیدگاه حکیمی چون فردوسی واژه ی خرد بسیار گسترده است . می توان خرد را سرچشمه ی مظاهر اخلاقی و صفاتی چون پرهیز از شتاب ، بردباری ، پرهیز از کبر و غرور ، بی توجهی به زرق و برق زندگی ، ملاطفت ، معاشرت با دانایان و بسیاری از صفات دیگر دانست که فردوسی در کتاب گران قدر خود به آن ها اشاره می کند .
خرد شاهنامه فردوسی را می توان به نام فضایلی چون راستی ، زیرکی ، بردباری ، رازداری و مهر خواند . زیرا خرد تاج همه ی این فضایل و نیکی مطلق است و هیچ کدام از فضایل نسبت به خرد برتر نیست و خرد رازهایِ نهانِ جهان را که از دیده ها پنهان است میداند و به خردمند آشکار می کند .
« در تمام نظام های اخلاقی کهن تصور « نیکی مطلق » جای مهمی را اشغال می کند چرا که مراد از زندگی با فضیلت همین است . در نظام اخلاقی فردوسی این نیکی مطلق با به دست آوردن خرد مطابقت دارد نه تنها هدف اخلاق آدمی به شمار می آید بلکه ریشه و تنه ی درختی است که همه ی فضیلت های فردی تنها شاخه های بسیار آن است . » (پژوهش در شاهنامه ۲۳ )
خرد زیبنده ترین چیز برای سلاطین و حکام و ضامن دوام و پایداری حکومت هاست . در سایه خردمندی انگیزه ی خدمت به مردم ایجاد می شود و از ظلم و تعدی جلوگیری به عمل می آید .
فردوسی در داستان فریدون می گوید که انسان خردمند از جهان شاد نمی شود :
جهانا ! سراسر فسوسی و باد به تو نیست مرد خردمند شاد
ج۱،ب۲۴۲۶
در داستان کاوس آن زمان که کاوس به زال و رستم پیغام می دهد که رستم به کمکش رود فردوسی بعد از گریه ی رودابه برای فرزندش ، می گوید که :
زمانه بر این سان همی بگذرد پی اش مرد دانا همی بشمرد
هر آن روز کان بر تو بر برگذشت تنت از بد گیتی آزاد گشت
ج۲،ب۱۱۵۷-۱۱۵۶
فردوسی یکی از دلایل وقوع غمنامه ی سهراب را دور بودن خرد می داند :
جهانا شگفتا ! که کردار توست هم از تو شکسته هم از تو درست
از آن دو یکی را نجنبید مهر خرد دور بد مهر ننمود چهر
ج۲ب۲۲۹۶-۲۲۹۵
اگر یار باشد روان را خرد به نیک و به بد روز را نشمرد
ج۴ب۳۵۶۰
فردوسی باز هم در داستان فرود سیاوش می گوید :
اگر خود نزادی خردمند مرد ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد
بزاد و به کوریّ و ناکام زیست بر آن زیستن زار ، باید گریست
ج۴ب۸۴۰-۸۳۹
فردوسی در داستان دوازده رخ می گوید انسان خردمند از کار جهان شگفت زده می شود:
چنین است کردار این پرفریب چه مایه فراز است و چندی نشیب
خردمند را دل ز کردار اوی بماند همی خیره در کار اوی
ج۵ب۳۶۹۵-۳۶۹۴
خرد چون شود کهتر کام و رشک چنان دان که بیگانه خواند پزشک
ج۵ب۵۵۸۹
فردوسی در داستان کیخسرو می گوید که خرد نباید کهتر کام و رشک قرار گیرد :
بداند که گیتی بر او بگذرد نگردد به گرد در بیخرد
خرد چون شود کهتر کام ورشک چنان دان که دیوانه خواند پزشک
ج۵ب۵۵۸۹-۵۵۸۸
فردوسی بزرگ در پادشاهی لهراسب چنین می سراید که هر کس که خرد دارد نباید اندوهگین باشد :
نماند به کس روز سختی نه گنج نه آسانی و شادمانی نه رنج
بدونیک بر ما همی بگذرد نباشد دﮊم هرکه دارد خرد
ج۶ب۲۰۰-۱۹۹
در جای دیگری نیز می گوید که در این سرای سپنجی خرد راهنمای انسان است :
اگر مانم اندر سپنجی سرای روان و خرد باشدم رهنمای
سرآرم من این نامه ی باستان به گیتی بمانم یکی داستان
ج۶ب۴۹۳۳-۴۹۳۲
فردوسی در پادشاهی بهرام شاپور و بعد از مدح محمود به همه ی انسان ها به ویـﮊه محمود می گوید که عمر انسان که رو به پیری می نهد باید توبه کند و راه خرد را در پیش بگیرد :
ایا شصت و سه ساله مرد کهن تو از باد تا چند رانی سخن
همان روز تو ناگهان بگذرد در توبه بگزین و راه خرد
ج۷ب۴۴۲۲-۴۴۲۱
فردوسی در پایان پادشاهی قباد پیروز چنین داد سخن می دهد که اگر می خواهی بعد از مرگ تو را ستایش کنند باید خرد ترگ انسان باشد :
کنون کار زروان و مرد جهود سرآمد خرد را بباید ستود
فردوسی در شاهنامه- فایل ۹