اگرچه در شاهنامه سیمرغ به منزله ی موجودی مادی تصویر میشود، اما صفات و ویژگیهای کاملاً فراطبیعی دارد و ارتباط او با این جهان تنها از طریق زال است. به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان میماند که ارتباط گه گاهشان با این جهان، دلیل تعلق آنها با جهان مادی نیست.
«از خصوصیات بارز دیگری که سیمرغ در شاهنامه از آن برخوردار است، زاد و ولد و بچه دار شدن است. چنانکه در اولین نقش اساسی سیمرغ در شاهنامه که با بردن زال به آشیان خود در البرزکوه شروع می شود، فردوسی انگیزه ی سیمرغ را از این کار، سیر کردن شکم بچه های گرسنه اش می خواند و می گوید:
چو سیمرغ را بچه شد گرسنه ببردش دمان تا به البرز کوه سوی بچگان برد تا بشکرند |
به پرواز بر شد دمان از بنه که بودش بدانجا کنام و گروه بدان ناله ی زار او ننگرند (همان: ۶۸) |
علّت انصراف سیمرغ از خوردن زال، احساس ترحم او و بچگانش به زال عنوان شده است که دلیلی دیگر است بر وجود بچه های سیمرغ.
نگه کرد سیمرغ با بچگان شگفتی بر او بر فکندند مهر |
بر آن خرد خون از دو دیده چکان بماندند خیره بدان خوب چهر (همان: ۶۹) |
سیمرغ دیگر شاهنامه که در هفت خان اسفندیار کشته می شود نیز دارای بچه هایی است که با مرگ او پا به فرار می گذارند و از مهلکه می گریزند.» (دهقان و محمدی، ۱۳۹۱: ۵۶)
چو دیدند سیمرغ را بچگان چنان بردمیدند از آن جایگاه |
خروشان و خون از دو دیده چکان که از سهمشان دیده گم کرد راه (همان: ۷۲۲) |
اینها همه شواهدی بر ویژگی زاد و ولد سیمرغ در شاهنامه فردوسی است اما چنانکه جایگاه نمادین سیمرغ در آثار عرفانی ایجاب می کند، برای مثال منطق الطیر عطار و سایر آثار عرفانی (تا آنجا که نگارندگان اطّلاع دارند) اثری از ویژگی زاد و ولد و وجود فرزندی که منتَسب به سیمرغ باشد، نیست. در این آثار و مشخّصاً در منطق الطیر عطار، هرچه هست، سخن از وحدت و یگانگی سیمرغ است، زیرا پایه و اساس اغلب باورهای عرفان اسلامی، قرآن و عترت است و خداوند متعال نیز در قرآن کریم در توصیف ذات خویش فرموده است:
«لَم یلد و لم یولد»(اخلاص/۳).
«بدیهی است که ذات مبارک باری تعالی از زادن و زاده شدن مبرّاست؛ لذا سیمرغ نیز که نماد حضرت حق است، طبعاً باید دارای این ویژگی باشد تا بتواند این مفهوم لایتناهی و نامحدود را در آثار نمادین و تمثیلی عرفانی به نیکی نمایندگی کند.