شهید صدر مى فرماید: اگر غیر مسلمانان و یا تسلیم نشدگان، اساس توحید و بنیان هاى دینى را آشکار کنند و علیه مؤمنان و نقشه هاى خرابکارانه بکشند، جاى شگفتى نیست؛ چرا که همان گونه که تاریخ گواه است، مؤمنان، همواره، در تمامى تاریخ، شاهد سخت ترین شکنجه ها و آزارها از سوى چنین کسانى بوده و هستند (نعمانی، ۱۳۷۹: ۶۳۸)
-
- فلسفه غیبت از نظر شیخ طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی هم، سرآمد متکلمان و متفکران شیعی قرن هفتم، اشاره ای به این موضوع کرده است.
او، می نویسد: «غیبت نمی تواند ناشی از اراده خدا، یا اراده امام زمان باشد، بلکه باید سبب غیبت امام را در اعمال مکلفان، که سبب ترس و پیروی نکردن است، جست و ظهور وقتی واجب خواهد شد که سبب غیبت از بین برود»(طوسی، ۱۴۰۵: ۴۳۳)
شیخ طوسی، مردم را به دلیل مهیا نکردن خود برای دیدار مهدی، نکوهش می کند (طوسی، ۱۴۰۵: ۹۵) و عمل آنان را مانع اصلی در بهره گیری از لطف می داند:
«وجود امام، لطف است و تصرف او در امور، لطف دیگر. خدا با ایجاد امام به لطف خود جامعه عمل پوشید و فردی را که برای اداره جامعه لازم است آفرید و حجت را بر مردم تمام کرد، تا اگر شایسته بودند، از وجودش بهره ببرند و بسط ید امام لطف دیگری است که به کوشش ما مربوط می شود. تقویت قدرت امام در مواردی، در توان ماست. بنابراین، ما مکلّف به آن هستیم و قدرت نداشتن امام را باید از چشم خود ببینیم»(نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۱)
او، سه مرحله را برای بسط ید امام لازم می داند:
-
- ایجاد امام از سوی خدا.
-
- قیام امام برای امامت و رهبری جامعه.
-
- عزم مردمان بر تقویت او.
و نتیجه می گیرد که انجام مرحله سوم از مراحل بسط ید امام، بر عهده ماست. ما باید زمینه اقتدار او را فراهم سازیم(نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۲و ۱۳)، چون خدا خواسته، تا تقویت او، به وسیله بشر صورت گیرد، نه فرشتگان(نعمانی، ۱۳۷۹: ۹۲)
در نتیجه می توان گفت که مسأله مهدویت و غیبت امام دوازدهم، بر خلاف پیشینه ای که در اسلام داشته، بیشتر در دامن شیعه پرورش یافت و حکمت الهی اهل سنت، اجازه نداده است چنین عقیده ای رسمیت بیابد. هر چند کم نیستند معاریف و مشاهیر سنّی که آن را بخشی از عقیده خود قرار داده. و کتابهایی در این باب، نوشته اند.
به عقیده شیعیان، غیبت امام، مانع از آن نیست که وی قائد حقیقی جهان باشد. چون او در غیبت نیز، مددکار مومنان است و با حضور خود در جامعه، سبب قوت دل ارباب معرفت می شود و آنان برای این که گامی به سوی ظهور مهدی برداشته باشند، خود را به انجام کارهای نیک موظف می دانند و همین پروسه عمل است که شیعیان مؤمن را برای درک حقیقت عمل صالح و دسترسی به جامعه آرمانی آماده می کند و به آنان امید ماندن و حرکت می بخشد. در واقع، فلسفه سیاسی شیعه را در فلسفه غیبت مهدی می توان، جست.
گفتار سوم: رمزگشایی از فلسفه غیبت و آرمان مهدویت
پس از بررسی نقطه نظرات علما و اندیشمندان بزرگ شیعه در خصوص موضوع مهدویت و فلسفه غیبت، اینک با مراجعه به روایات متعدد و همچنین بهره گیری از اصول عقلیه بر مبنای آنچه تا کنون در فرایند رساله بدان رسیدیم تحلیلی کلی برای رسیدن به نظر نهایی در مورد فلسفه غیبت و آرمان مهدویت ارائه خواهیم داد.
-
- علل غیبت در روایات
در نگاهی به مجموع روایاتی که در باب علل غیبت وارد شده پنج دلیل عمده را می توان در این مورد استخراج کرد:
الف) خوف از قتل
ب) آزمایش انسانها
ج) تشکیل حکومت عدل جهانی
د) ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان[۳۶]
ه) رفع بیعت تحمیلی حکومت های جائر بر حضرتش[۳۷]
که از میان آنها «خوف از قتل» شمار زیادی از روایات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا که طبق آن چه مرحوم مجلسی در «بحار الانوار» (مجلسی، ۱۳۷۹، ج ۵۲: ۹۸ـ۹۰) روایت کرده این مطلب در ده روایت، به عنوان علت غیبت حضرت مهدی(عج) معرفی شده است. همچنین احادیث مربوط به اینکه حضرت مهدی، آخرین حجت خدا و مأمور تشکیل حکومت عدل جهانی است، درحد تواتر است و از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است.
مسئله ابتلا و آزمایش نیز در پارهای از روایات به عنوان فلسفه غیبت امام زمان مطرح گردیده است، چنانکه امام صادق ـ علیه السلام ـ خطاب به جمعی از اصحاب خود که درباره حکومت بر حق «اهل بیت» گفتوگو میکردند، فرمود: «به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستید، واقع نخواهد شد تا آن که آزمایش و غربال شوید. به خدا سوگند! این امر تحقق نخواهد یافت، مگر پس از یأس و پس از آن که اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازیابند»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۱: ۱۳۲)
-
- تحلیل و بررسی دلایل غیبت
با قدری تامل در دلایلی که برای غیبت ذکر شد این نکته به خوبی روشن می شود که موضوع و مبنای تمام دلایل مذکور، مستقیم و غیر مستقیم بر پایه مردم تکیه دارد. به این ترتیب که در دو مورد، با صراحت به مردم و انسان ها اشاره شده است که در یک مورد تاکید بر «آزمایش انسان ها» مبنی بر ثبات قدم آنها در طی طریق کمال و سعادت و یا پیمودن راه شقاوت تاکید شده است و در مورد دیگر علت غیبت ظلم و جور و اسرافی است که مردم بر خودشان روا می دارند.[۳۸]
در همین راستا دو مورد «رفع بیعت تحمیلی حکومت های جائر» و «ترس از قتل» نیز با موضوعیت مردم مطرح شده است یعنی از یک طرف دستگاه حاکمیت حکومت های جائر خود متشکل از قشری از مردم است و از طرف دیگر نا آگاهی توده مردم نسبت به شان ولایت و جایگاه امام معصوم علیه السلام مانعی بزرگ برای احقاق حق ولی خدا می باشد که این احقاق حق دو پایه دارد اولی اسقاط حکومت های جور و دومی اعطای حق امامت و ولایت به ذی حق و این دو محقق نمی شود جز به اظهار کلیت دین در نفوس مسلمین و آگاهی تام آنها از تمامیت معارف شریعت اسلام.
در خصوص «تشکیل حکومت عدل جهانی» نیز اگر چه تصریحی بر نقش مردم نیست لکن تاملی در کنه آن این واقعیت را به خوبی روشن می کند که تشکیل حکومت جهانی آن هم با محوریت عدل الهی نیازمند بستری است از آگاهی های بالنده توده مردم و نقش آفرینی های فزاینده توده مسلمانان و خصوصا شیعیان حضرات معصومین علیهم السلام. در توضیح این مورد باید گفت هر انقلاب و نهضتی که برای هدف معینی به وجود می آید، در صورتی پبروز است که زمینه های آن از هر جهت فراهم باشد، در غیر این صورت انقلاب با شکست روبرو خواهد شد و قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی می تواند پیروز شود که شرایط آن فراهم گردد. (امینی، دادگستر جهان: ۲۹۴)
تنبه و توجهی که تذکر آن در اینجا لازم به نظر می رسد اینکه قیام و انقلاب جهانی مهدی موعود ارواحنا فداه به هیچ وجه مبتنی بر اعجازهای الهی نخواهد بود که ما برای اثبات این ادعا به سه دلیل اشاره می کنیم:
الف) اگر هدایت جوامع بشری بر اساس اعجازهای الهی سزاوار بود خداوند متعال در طول تاریخ به قوه اعجاز انبیا و اولیای خود موجبات هدایت ابناء بشر را فراهم می کرد این در حالی است که به شهادت تاریخ، معاندان توحید و ابناء دنیا با قوه اعجاز هم هدایت نشده اند.
ب) اگرچه اراده الهی مبتنی بر حاکمیت صالحان در زمین است لکن در طول ۲۵۰ سال حیات اهل بیت نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهم اجمعین که سرآمد همه صالحان بودند اوج فشار و خفقان بر آنها چیره بود و در هیچ موردی امداد غیبی و اعجاز الهی موجب هدایت امت نبوده است.
ج) در صورت اعتقاد به اعجاز غیبی و در هم کوبیدن هیمنه ظالمین به طور دفعی و ناگهانی، ناگزیر باید پذیرفت که آگاهی، بلوغ فکری و نقش آفرینی توده مردم در تحقق وعده الهی جایگاهی نداشته و صرف اذن خدا و اراده الهی در آن دخیل بوده است در این صورت شائبه جبر پدید می آید و ارج و قربی برای انسان ها در عدل گستری جهانی متصور نخواهد بود.
تنبیهات فوق از آن جهت ذکر شد که تاکیدی باشد بر نقش آفرینی جمعی انسان ها در تحقق وعده الهی و در این خصوص احادیث فراوانی دلالت بر آن دارد که گروهی در زمان های مختلف با حرکت های اصلاح گرانه در جوامع بشری، زمینه ساز ظهور حجت خواهند بود ـ این احادیث در برخی از کتاب ها گرد آمده است[۳۹] ـ از جمله این احادیث را صاحب کشف الغمه از پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود: «یخرج اناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه» یعنی «مردمی از مشرق خروج می کنند و شرایط را برای سلطنت و حاکمیت حضرت مهدی تمهید می کنند».[۴۰]
اما اینکه این زمینه سازی چیست و به چه نحو انجام می شود نیازمند بررسی و تحلیل است که در ادامه به آن اشاره می کنیم.
-
- ارگانیسم اصلاح و تمهید شرایط
پیش از این در باب ارگانیسم انسانیت و الهیت و حقیقت تقوا سخن گفتیم و عرض کردیم که پرواپیشگی خدامدار آنچنان که شایسته ذات اقدسش باشد برابری می کند با حقیقت اسلام؛ و در حد اجمال و متناسب با ظرفیت رساله به مراتب هشت گانه تقوا که اهل معرفت برشمرده بودند اشاره کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ذوات مقدس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در نهایت مراتب تقوا بوده و تجسم عینی اسلام و مظهر حضور تکوینی حضرت حق در زمین هستند همچنانکه اسلام مظهر حضور تشریعی حضرت حق برای بشریت است.
و نیز در باب حقیقت ولایت الهی سخن گفتیم و تصریح کردیم که مقام ولی اللهی کسانی را سزد که ضمن حفظ توازن فطری خود با منشا لایزال هستی و ذات مقدس ربوبی پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی برقرار کرده و مستحیل در ولایت الله تبارک و تعالی شده اند و در نهایت مظهری تام برای تجلی اسماء و صفات جمالیه و جلالیه الهی به بشریت عرضه کرده و بنی آدم را به سلوک در راه الهی شدن فراخوانده اند.
از سوی دیگر این حقیقت را متذکر شدیم که انسان در دو جهت «یلی النفس» و «یلی الرب» قابلیت سیر بی حد دارد؛ نتیجه اینکه مقتضیات هر یک از این دو جهت تضاد و تعارضی آشکار با یک دیگر داشته و متمایل شدن به هر یک از این جهات به معنای واماندن و بی رغبت شدن و بلکه معاند شدن نسبت به جهت دیگر است. این بدان معنا است که هر قدر انسان متمایل به ولایت الهی باشد به همان میزان معاند است با ولایت طواغیت و بالعکس هر قدر انسان متمایل به ولایت طواغیت باشد رویگردان، معاند و متخاصم خواهد شد با ولایت الهی و اولیای الهی؛ و حقیقتی که تاریخ صریح و بی پرده بدان گواهی می دهد این است که جنبه یلی النفس انسان ها که موجب سوق آنها است به سمت التذاذات نفسانی و دنیاگرایی و مادیت، همواره به جهت ملموس بودن و آنی بودن لذایذ آن، بر جنبه یلی الرب غلبه داشته و این غلبه از آن روست که لازمه حرکت در جهت یلی الرب، ایمان به مغیبات عالم است که در این مورد باید گفت دل های واله دنیا که سر سپرده جهات نفسانی هستند به نور ایمان به غیب روشن نمی شوند و از طرفی درک لذایذ ایمانی علاوه بر اینکه غیر آنی است، مستلزم زیر پا نهادن لذایذ آنی نفس و بلکه ریاضت های عقلی و شرعی نفس است. (طی مراتب تقوا)
از این روست که ابناء دنیا در طول تاریخ همواره پیامبران و اولیای الهی را متهم به جنون می کردند و هم امروز نیز این نگاه نسبت به راسخان طریق الهیت وجود دارد و راز تخاصم جناحینی (کفر و ایمان) را در همین حقیقت باید جستجو کرد.