بایگانی پیشینه پروژه
آموزش مدیریت پروژه
هرچند دفتر مدیریت پروژه کارکردهای متنوعی دارد ولی براساس نتایج آزمون رتبهبندی فریدمن محرز گردید که نقش اصلی آن در این سازمانها ایجاد روشها و استانداردهای مدیریت پروژه و پس از آن تعهد وظایف اداری پروژه بوده است. این موضوع با یافتهی اربابی (۱۳۸۶) که از ۹ سازمان عضو انجمن صنفی مهندسی و پیمانکاری صنایع نفت و نیرو انجام گرفت، مبنی بر بیشینه بودن موجودیت کارکرد ایجاد متدلوژی استاندارد مدیریت پروژه مطابقت دارد؛ یافتهی متینکوشا (۱۳۹۱) نیز نشانگر آن است که کارکردهای کنترل و نظارت بر پروژهها و پس از آن توسعه متدلوژی مدیریت پروژه بیشترین نقش را در ۳۳ سازمان نمونه در سازمانهای پروژهمحور صنعت ساخت دارا میباشند؛ اما براساس نتایج نوری (۱۳۸۸) در ۱۲ سازمان پروژهمحور نمونه مطالعه شده، کارکردِ همکاری در بکارگیری تیم پروژه دارای بالاترین میانگین و پس از آن متدها و استانداردهای مدیریت پروژه و تعهد وظایف اداری پروژه قرار دارند که اندکی با نتایج این تحقیق تفاوت دارد.
۵-۲-۲-۲-۲- پاسخ به سؤال فرعی دوم
عنوان سؤال) بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش تا چه میزان در این دسته از سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت وجود دارند؟
در خصوص نتایج بررسی موجودیت بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور نمونه که در بخش ۴-۲-۳ مشاهده گردید، از نظر افراد نمونه آماری مؤلفههای فرهنگ سازمانی و نیروی انسانی درگیر در پروژهها با میانگین ۳٫۰۶ و مؤلفهی مدیریت با میانگین ۳٫۰۴، بالاترین میزان را کسب نمودهاند. پس از این سه مؤلفه، زیرساختهای مادی با ۲٫۸۳، محیط صنعتی با ۲٫۷۹، فرایندها و رویهها با ۲٫۷ و اهداف و استراتژی با ۲٫۶۸ در ردههای بعدی قرار گرفتند. مؤلفهی ساختار هم با میانگین ۲٫۵۲ کمترین میزان را دارا بوده است. میانگین کلی بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش برابر با ۲٫۸ به دست آمده است. لازم به ذکر است که اولویت ذکر شده برای مؤلفههای مربوط به بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش با نتایج اولویتبندی حاصله از انجام آزمون رتبهبندی فریدمن یکسان بوده است. در این آزمون تفاوت معناداری بین رتبهبندی این مؤلفهها از حیث میزان موجودیت در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت مشاهده شد.
۵-۲-۲-۲-۳- پاسخ به سؤال فرعی سوم
عنوان سؤال) همبستگی میان موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه، با میزان وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت چه میزان است؟
ضریب همبستگی بین وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت با وجود کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمان به میزان ۰٫۸۲۲ به دست آمده است که از نظر آماری معنیدار میباشد. بنابراین میتوان عنوان نمود بین این دو متغیر ارتباط مثبتی برقرار میباشد؛ یعنی با افزایش میزان وجود کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمان، میزان وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت، نیز افزایش مییابد.
۵-۳- پیشنهادها
پیشنهادهای محقق به دو قسمت تقسیم میشود که در قسمت اول با توجه به نتایج تحقیق و تجزیه و تحلیل صورت گرفته در فصل چهارم، پیشنهادهایی برای سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت ارائه میشود و در قسمت دوم پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی ارائه میگردد.
۵-۳-۱- پیشنهادهایی برای سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت
پیشنهادهای کاربردی پایاننامه با توجه به اهداف تحقیق در سه قسمت فرعی ارائه میگردند. در بخش ۴-۲-۴ از فصل چهارم، پیشنهادها و راهکارهایی حول متغیر مستقل تحقیق یعنی موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه ارائه گردید. در این قسمت پیشنهادها حول دو قسمت فرعی دیگر ارائه میگردند که عبارتند از:
پیشنهادهای بخش موجودیت بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش؛
پیشنهادهای بخش تأثیر موجودیت دفتر مدیریت پروژه در ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش.
۵-۳-۱-۱- پیشنهادهای بخش موجودیت بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش
پیشنهادهای این بخش حول هشت مؤلفهی متغیر وابستهی تحقیق و به ترتیب کمترین میزان موجودیت تا بیشترین ارائه میگردد:
ساختار) در هر سازمانی که قصد پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش را داشته باشد، لاجرم باید به مؤلفهی ساختار اهمیت دهد. این مؤلفه با کسب میانگین ۲٫۵۲ در بین سایر مؤلفهها کمترین امتیاز را بدست آورده است و این میتواند به دلیل نوع ساختار و تعریف سطوح فرماندهی و اختیارات در سازمانها باشد. محقق به سازمانها پیشنهاد می کند تا برای رسیدن به انعطاف بیشتر در ساختار، کانالهای ارتباطی درون گروهی و میان گروهی در داخل سازمان تقویت شود. این کانالها منجر به تسهیم بیشتر دانش و تجربیات میگردد. ضمناً ساختار سازمانها باید سیستم پاداش را در راستای تقویت تسهیم و به اشتراکگذاری دانش و تجربیات سطوح مختلف کارکنان فراهم آورد و این افراد مستقیماً در مقابل تسهیم دانش خود با دیگران و ارائه ایدههای خلاقانه پاداش دریافت نمایند. بایستی توجه نمود که ایجاد و گسترش شبکههای رسمی و غیر رسمی ارتباطی یکی از ابزارهای به جوش آمدن خلاقیتهای فردی و گروهی میباشد. لذا پیشنهاد میگردد سازمانها به سمت ساختارهای دانشبنیان حرکت نمایند تا انعطافپذیری و چابکی لازم را برای به جریان درآوردن دانش و تجربیات فراهم نماید.
اهداف و استراتژی سازمانی) این مؤلفه دارای میانگین امتیاز ۲٫۶۸ بوده است و از میان هشت مؤلفه، رتبهی هفتم را به خود اختصاص داده است که بیانگر وضعیت نامناسب آن در سازمانهای نمونه میباشد. لذا اکیداً به مدیران عالی و سیاستگذاران سازمانها توصیه میگردد تا در بهبود هرچه بیشتر این مؤلفه کوشا باشند. مهمترین شاخص این مؤلفه دارا بودن چشمانداز، مأموریت و اهداف بلندمدت برای آینده مدیریت دانش سازمانها میباشد که این برنامهها بتوانند از طریق استراتژیهای عملیاتی به منصه ظهور بپیوندند. لذا تدوین اهداف بلندمدت و پیگیری گام به گام نتایج حاصل از اجرای این برنامهها میتواند به ارتقاء وضعیت این مؤلفه کمک نماید. بدین منظور میتوان از مشاوران استراتژیک بیرونی متبحر راهنمایی گرفت و همچنین استفاده از تجربیات سازمانها و مراکز مشابه و بهگزینی[۲۲۹] نیز میتواند کمک قابل ملاحظهای به گروه تدوینکننده استراتژیک نماید.
فرایندها و رویهها) این مؤلفه میانگین امتیاز ۲٫۷ را در سازمانهای مورد مطالعه به دست آورده است که امتیاز پایینی محسوب میگردد. همانگونه که در فصل دوم عنوان گردید یکی از سه محور اصلی مدیریت دانش، فرایندها میباشد. مدیریت دانش تلاش میکند با بهره گرفتن از فرایندهای مناسب و ایجاد زیرساختهای مبتنی بر تکنولوژی و با محوریت انسان و آمادهسازی او به عنوان افراد دانشی، با کسب، تولید و کاربرد صحیح دانش به اهداف سازمانی دست یابد. لایههای دانش در سازمانهای پروژهمحور را میتوان در سه لایه طراحی نمود که مدیریت دانش لایه فرآیندها با بهره گرفتن از لایههای زیرین یعنی فرهنگ و نوع رهبری و تکنولوژی و همینطور دانش محیط انجام خواهد شد. این موضوع اهمیت این مؤلفه و لزوم تقویت آن را در سازمانهای تحت مطالعه نشان میدهد. بایستی توجه نمود که فرایندهای پیادهسازی مدیریت دانش در محیط سازمانها با محیط پروژهها دارای تفاوتهایی میباشند؛ چرا که محیط سازمانها با محیط پروژهها دارای تفاوتهای اساسی میباشند. همین تغییر منجر به تغییر در ماهیت فرایندهای مدیریت دانش پروژهها میشود.
محیط صنعتی و رقابتی) میانگین امتیاز این مؤلفه در سازمانهای نمونه ۲٫۷۹ به دست آمده است که به نسبت سایر مؤلفهها در ردهی متوسط قرار میگیرد. بایستی توجه کرد که اکثر سازمانهای مطالعه شده -علیالخصوص سازمانهای خصوصی و پس از آن سازمانهای نیمهخصوصی- به جهت رقابت تنگاتنگی که با سایر سازمانها دارند، همواره ملزم و مجبورند در مرزهای دانشی حرکت نمایند و این الزام باعث میگردد تا پایشهای محیطی همواره مورد توجه این سازمانها قرار گیرد و تعامل با سایر سازمانهای دانشبنیان بهتر و سریعتر این هدف را میسر می کند. لذا سازمانها میتوانند با تقویت این مؤلفه توسط پیادهسازی سیستمهای باز اطلاعاتی این رصد و پایش و تعامل را تا حد بسیاری میسر نمایند.
زیرساختهای مادی) هنگامی که سازمانها مصمم به پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش باشند، مؤلفهی زیرساختهای مادی نقش قابل توجهی پیدا خواهد کرد. این مؤلفه میانگین امتیاز ۲٫۸۳ را در سازمانهای مورد مطالعه به دست آورده است که درمیان سایر مؤلفهها در ردهی متوسط قرار میگیرد. از جمله شاخصهای این مؤلفه میتوان به منابع مالی جهت تهیهی نیازمندیهای اجرای فرایندهای مدیریت دانش اشاره کرد که عموماً از سوی مدیران عالی این سازمانها تأمین میگردد. همچنین دیگر شاخص این مؤلفه، فناوریهای سختافزاری و نرمافزاری مورد نیاز جهت تسهیل فرایندهای دانشی و تسهیم اطلاعات میباشد. بهبود وضعیت این مؤلفه جهت پیادهسازی موفق مدیریت دانش و استقرار سیستمهای دانشی میبایست ادامه پیدا کند و محقق بهروز رسانی هرچه بیشتر فناوریهای نرمافزاری و سختافزاری را یادآور میشود. همچنین ایجاد پایگاههای اطلاعاتی که سطوح مختلف سازمانها بتوانند در آن اطلاعات و دانش و تجربیات خود را با دیگر افراد سازمان تسهیم کنند و به اشتراک گذارند ضروری به نظر میرسد.
مدیریت) یک اصل ضروری برای موفقیت در برنامههای مدیریت دانش، توجه مستمر به مدیریت دانش توسط مدیران سطح بالا و ارشد سازمان است و مدیریت، در عرصه مدیریت دانش باید نشاندهنده ویژگیهای خاصی باشد که به مدیریت دانش منجر میشود؛ این ویژگیها شامل توانایی ایجاد محیطی برای بحثها و گفتگوهای مخصوص که درباره موضوعاتی مربوط به از بین بردن موانع ساختارهای سنتی که توسط زنجیرههای فرماندهی و سلسله مراتب درون سازمان ساخته شده است، میباشد. مؤلفهی مدیریت با امتیاز میانگین ۳٫۰۴ از میان هشت مؤلفهی مورد پژوهش، جزو بالاترین امتیازات تلقی میگردد. با این وجود براساس طیف لیکرت ۱-۵، بیانگر امتیاز متوسط میباشد؛ لذا نیاز به سرمایهگذاری و توجه بیشتر را نباید نادیده گرفت.
نیروی انسانی درگیر در پروژهها) این مؤلفه به همراه مؤلفهی فرهنگ سازمانی با اخذ میانگین امتیاز ۳٫۰۶ بالاترین میزان موجودیت را در سازمانهای مورد مطالعه داشتهاند. لذا نیروی انسانی سازمانها جهت پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش از لحاظ شاخصهای گوناگونی نظیر باانگیزه بودن، تعهد و توانمندی به نسبت سایر مؤلفهها در وضعیت مناسبتری قرار دارد اما براساس طیف لیکرت امتیاز متوسط را به خود اختصاص داده است. پیشنهاد میشود در درجهی اول جهت حفظ وضعیت این مؤلفه، مدیران عالی سازمانها به برنامههای حفظ و نگهداشت کارکنان دانشمحور خود به شدت اهمیت دهند و مقدمات حضور بلندمدت آنها را در سازمان فراهم نمایند و سپس به منظور بهبود وضعیت آن جهت جذب نیروی دانشمحور جدید در راستای برنامهی استراتژیک سازمان اقدام نمایند.
فرهنگ سازمانی) همانگونه که بیان شد فرهنگ سازمانی در سازمانهای مطالعه شده امتیاز ۳٫۰۶ را به خود اختصاص داده است. اگرچه به نسبت سایر مؤلفهها این رقم مناسب میباشد باید کوشش هرچه بیشتری در جهت رشد آن صورت گیرد. با توجه به اینکه فرهنگ سازمانی مقولهای است که در بلند مدت دچار نوسان و تغییر میشود چندان جای نگرانی برای آینده این مؤلفه در این سازمانها نمیباشد؛ مگر آن که نیروی انسانی و تمامی سطوح مدیریتی سازمانها دستخوش تحول و تغییرات شدیدی شود. البته به دلیل این که وضعیت این مؤلفه در طبقه رو به بهبود قرار گرفته است، سازمانها میتوانند با برگزاری کارگاههای آموزشی و تعامل بیشتر در زمینههای دانشی تسهیم دانش را میان کارکنان و سطوح مدیریت افزایش دهند. در حقیقت جهت افزایش وضعیت فرهنگ میبایست شاخصهای مؤثر در این مؤلفه افزایش یابد که از جمله میتوان فرهنگ یادگیرندگی، همکاری، فرهنگ تبادل تجربیات، فرهنگ ایدهپروری و غیره را در این راستا مورد توجه قرار داد.
۵-۳-۱-۲- پیشنهادهای بخش تأثیر موجودیت دفتر مدیریت پروژه در ایجاد بسترهای مدیریت دانش
همانگونه که تشریح گردید جهت بررسی تأثیر مؤلفههای کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه بر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش، نتایج آزمون رگرسیون چند متغیری نشان داد که ۷۲٫۹ درصد از تغییرات متغیر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش توسط ترکیب خطی کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه تبیین میگردد. همچنین مقدار به دست آمدهی F (14.9) نشان داد که ترکیب خطی مؤلفههای کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه از قدرت تبیین بالایی برخوردار بوده و قادر هستند به خوبی میزان تغییرات و واریانس متغیر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش را به صورت معنادار توضیح دهند. با این وجود از بین مؤلفههای متغیر مستقل تحقیق، تنها دو کارکرد دفتر مدیریت پروژه در نمونههای آماری این تحقیق دارای همبستگی معنادار با ایجاد بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش بودهاند که به ترتیب نزولی عبارتند از:
روشها و استانداردهای مدیریت پروژه؛
ارشاد و مشاوره مدیریت پروژه.
در تجزیه و تحلیل توصیفی صورت گرفته در بخش ۴-۲-۴، پس از بررسی مشکلات و کمبودها در زمینهی موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت و تشریح همبستگی این کارکردها با موجودیت بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش، به ارائه راهکارها و پیشنهادهایی جهت غلبه بر این مشکلات پرداخته شد؛ لذا بر این اساس خلاصهای از پیشنهادهای مطرح شده در این قسمت ارائه میگردد. پیشنهادهای این بخش در قالب دو رویکرد بیان میگردند:
بهبود نقاط قوت دفتر مدیریت پروژه؛
اصلاح نقاط ضعف دفتر مدیریت پروژه.
بهبود نقاط قوت)
جهت بهبود و بالا بردن تأثیر این خدمات و وظایف به ترتیب پیشنهادهای ذیل ارائه میگردد:
افزایش تأثیر روشها و استانداردهای مدیریت پروژه:
آموزش مدیریت یکپارچگی پروژه؛
آموزش مدیریت ریسک پروژه؛
آموزش مدیریت محدوده پروژه؛
آموزش مدیریت هزینه پروژه؛
آموزش مدیریت زمان پروژه؛
آموزش مدیریت کیفیت پروژه.
افزایش تأثیر ارشاد و مشاوره مدیریت پروژه:
آموزش تکنیکهایی به منظور حل به موقع مشکلات با بهره گرفتن از منابع اطلاعاتی؛
استفاده از مدیران باتجربه، برای حل مشکلات مدیران کمتجربه.
اصلاح نقاط ضعف)
کارکردها و وظایفی که دارای همبستگی معنادار با ایجاد بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش نبودند، عبارتند از:
بایگانی پیشینه پروژه؛
آموزش مدیریت پروژه؛
تعهد وظایف اداری پروژه؛
مساعدت در استخدام و بکارگیری تیم پروژه؛
بررسی نقش دفتر مدیریت پروژه (PMO) در ایجاد بسترهای مناسب ...