گروه دو شاخصهای سبک زندگی عبارتاند از فعالیتهایی که افراد در زمان فراغت انجام میدهند. انتخاب فعالیت فراغتی در زمان فراغت، نشانهای از ارزشهای فرهنگی و قریحه است؛اما هر فعالیت فراغتی مصرف فرهنگی نیست و مصرف فرهنگی نیز همواره در اوقات فراغت انجام نمیشود. بر اساس نظر لامونت، برخی از فعالیتهای فراغت که به منزلۀ شاخص سبک زندگی از آنها استفادهشده عبارتاند از استراحت کردن، ورزش و بازی، فعالیتهای دینی و بر اساس نظر کاتز و گیرو، گردش و تفریح در فضاهای بیرون از خانه، سفر کردنو بر اساس عقیدۀ گانزیبون، رفتوآمد با دوستانو مشارکت در اعمال داوطلبانه اجتماعی نظیر خیریهها و بر اساس نظر مارسدن و رید، تماشای رخدادهای ورزشیو بازدید از نمایشگاهها (ص۱۲۷).
ج) شاخصهای پراکنده
در زمینۀ مصرف فرهنگی و فعالیتهای فراغت به منزله شاخص سبک زندگی، ادبیات گستردهای وجود دارد؛اما در مجموع به صورت جسته و گریخته به فعالیتهای دیگری نیز اشارهشده کهنمیتوان همۀ آنها را ذیل عنوانی واحد گرد آورد. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود.
۱٫مدیریت بدن: چاوشیان به سه دسته شاخص اشاره میکند که از میان آنها رفتارهای مرتبط با مدیریت بدن جالبتوجه هستند. انواع عادات در لباس پوشیدن، آرایش موی سر و استفاده از پیرایههاو همچنین شیوه مدیریت بهداشت و سلامت بدن در زمره این شاخصهاست (چاوشیان، ۱۳۸۱؛ نقل از فاضلی، ۱۳۸۲، ص۱۲۸).
۲٫٫الگوهای خرید: شیوۀ خرید کردن و نوع کالاهایی که خریداری میشود، شاخصی برای سبک زندگی است. البته این شاخص زمانی کارآمد است که در خصوص کالاهایی بهکاربرده شود که انواع مختلف آنها وجود دارد و به لحاظ قیمت برای بخش عمدۀ جامعه در دسترس است (فاضلی،۱۳۸۲،ص۱۲۸).
۳٫نامگذاری کودکان: لیبرسون با مطالعۀتفاوت در قریحه و تأثیر آن بر نامگذاری کودکان، این عمل را شاخصی برای قریحه و سبک زندگی خانوادهها میداند. اتفاقاً از آنجا که افراد در نامگذاری، هیچ محدودۀ ساختاری مادی خاصی ندارند، با این عمل میتوانند حداکثر انتخاب گر بودن خود را نشان دهند و به همین لحاظ یکی از بهترین شاخصها برای مطالعۀ سبک زندگی است.
۴٫رفتار خانوادگی: زابلکیو کانتر جزء اولین کسانی هستند که رفتار افراد در خانواده را به منزلۀ شاخص سبک زندگی معرفی کردهاند. در شرایط اجتماعی کشورینظیر آمریکا، پذیرش ازدواج یا زندگی کردن به شیوۀ هم خانگی (بدون ازدواج رسمی) یک رفتار سبک زندگی است. فرد برای پذیرش هر دو امکان ساختاری دارد؛اما در شرایط کشوری مثل ایران، تقسیم کار در منزلو نوع الگوی تصمیمگیری موجود در خانه میتواند شاخصی برای سبک زندگی باشد.
۱٫الگوی مصرف غذا: ماریلین واکر در گزارشی دربارۀ الگوی مصرف غذا در تایلند، این مصرف را شاخصی برای سبک زندگی دانسته و حتی آن را ابزاری برای بررسی تغییر اجتماعی میداند. همگان غذا میخورند اما برای انتخاب نوع غذا، تشریفات خوردنو محل غذا خوردن حق گزینش دارند. به همین دلیل، فرایند غذا خوردن میتواند شاخصی برای سبک زندگی باشد.
شیوۀ آرایش منزل، نوع تلفظ کردن لغات و سخن گفتن، مقصد مسافرتهای افراد به هنگام تعطیلات، داشتن حیوانات خانگیو عادت به نوشیدن الکل و مصرف سیگار نیز جزء شاخصهای سبک زندگی دانسته شده است. اعمال مذهبی نیز بخشی از رفتار و مصرف فرهنگی به حساب میآیند (همان).
اما در نهایت با توجه به هدف پژوهش پیش رو از میان شاخصهای مختلف زندگی، دو شاخص اوقات فراغت و روابط انسانی در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد.
با توجه به همۀ توضیحاتی که در مورد سبک زندگی و شاخصهای آن داده شد، باید به بحث مهم ریشههایسبکهای زندگی متفاوت در جوامع و زندگی انسانها نیز پرداخت. ریشههایی که گاه نشأتگرفته از ارزشها و اصولی است که مکاتب فکری مختلف به انسانها عرضه داشتهاند. مکاتبی که با داشتن نظام فکری خاص دیدگاهها و نگرشهایی را در همۀ عرصههای زندگی همسو با جهانبینی خود به جوامع تجویز کردهاند و در طی سالهای متمادی بانفوذی آرام و بیصدا سبکهای زندگی انسانها را از یکدیگر متمایز نمودهاند. ازجمله تغییراتی که میتوان در این زمینهها نام بردتغییراتی است که در شیوۀ نگرش به جهان اجتماعی و مفروضات آن میباشد. تغییراتی در مورد تعریف انسان به عنوان عنصر سازندۀ اجتماع، ارزشهایش، نگاه او به جهان و زندگی، ارتباطش با سایر انسانها و حتی با طبیعت اطرافش.
یکی از مکاتبی که امروزه در جوامع نفوذ بسیاری داشته لیبرالیسم است. این مکتب با نظام فکری خاص خود مروّج ارزشها و اصولی است که موجب تغییراتی در زمینههای مختلف زندگی در جوامع بوده است و دگرگونیهایی را در زمینۀ شاخصهای زندگی به وجود آورده است. برای شناخت این شاخصها و ریشههای آن در لیبرالیسم باید هر چه بیشتر آن را مورد بررسی قرارداد؛بنابراین در این فصل به معرفی کلی در مورد مفهوم، تاریخچه و مبانی فکری که این مکتب ارائه میدهد به صورت اجمالی میپردازیم و در فصل چهار به صورت مفصل در این زمینه که این مکتب چه تأثیراتی را بر سه شاخص اوقات فراغت، روابط انسانی و پوشش خواهد داشت، به بحث خواهیم پرداخت.
ب-لیبرالیسم
۲-۲-۲- مفهوم شناسی لیبرالیسم
از نظر گریوس (pp.1-8,1985) واژۀ لیبرالیسم از واژۀ لاتین «لیبر» به معنای آزاد (مستقل، مختار) اخذ شده است. به اعتقاد بوردیو (ترجمۀ پرچمی، ۱۳۸۹،ص۱۴۹) نیز واژۀ لیبرال از قرن ۱۴ میلادی کاربرد داشته و بعد معانی متنوعی یافته است. واژۀ لاتین «لیبر» اشاره به طبقهای از آزادمردان داشت، مردانی که نه برده بودند و نه سِرف (رعیت وابسته به زمین). در زبان انگلیسی نیز لغت «لیبرت» به معنای آزادی است. واژۀ «فری دام» نیز به همین معنا به کار می رود. البته از واژۀ یک غالباً در زمینههای اجتماعی و ازواژۀ دو در حوزۀ فلسفی استفاده میشود و معادل با اختیار است. از این واژه برای توصیف اندیشهها، عملکردها، جنبشها و احزاب فراوان و پراکنده در جوامع و دورههای مختلف تاریخی استفاده شده است. نبویان (۱۳۸۷، ص۶۰؛ نقل از پرچمی، ۱۳۸۹، ص۲۰) معتقد است لیبرال در حالت وضعی، معانی تمایل به رفتار و عقیدۀ مخالف و اهل مدارا بودن، بخشیدن چیزی از روی سخاوت و جوانمردی، غیر دقیق، آزاد از تعصب و پیشداوری و غیر خشن را دارد. درمعنای قدیمی خود به معنای بسیارآزاد یا ناشایسته و دور از ادب رفتار کردن و یا شهوتران است. در حالت اسمی خود معانی اعتقادات و اصول لیبرال و جنبشی در پروتستانیسم مدرن را دارد که بر آزادی فکر، لیبرال بودن و نظریهای در اقتصاد که با تاکید بر آزادی فردی از قیود، مبتنی بر رقابت آزاد و تنظیم شخصی بازار است؛ فلسفه سیاسی مبتنی بر باور به پیشرفت و خیر اساسی نژاد انسانی و خود آیینی افراد و نیز مدافع آزادیهای فردی است؛اما در تعریف لیبرالیسم باید گفت که بیان دقیق و جامع لیبرالیسم به عنوان یک مکتب فکری و سیاسی بسیار دشوار است، به طوریکه تعاریف مختلفی از آن بیان گردیده است. از جمله اینکه لیبرالیسم اعتقاد به ارزش آزادی فردی است (آربلاستر، ترجمۀ مخبر، ۱۳۷۷،ص۳۵) و یا به اعتقاد آشوری (شرفی، ۱۳۸۹، ص۴۸) مجموعۀ روشها و سیاستها و ایدئولوژیهایی است که هدفشان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر فرد است. در این راستا نیز شاپیرو (ترجمۀ کاشانی، ۱۳۸۸،ص۵۷) معتقد است، لیبرالیسم اسپانیایی و از نام حزبی سیاسی گرفتهشده که از استقرار حکومت مشروطه در اسپانیا طرفداری میکرد. بعدها اصطلاحلیبرال در دیگر کشورهای اروپایی رایج شد و برای نامیدن حکومت، حزب، سیاستیاعقیدهای به کار رفت که طرفدار آزادی و مخالف با آمریت بود. معتقدند لیبرالیسم یک دکترین است که به طور کامل به رفتار و سلوک انسان در جهان معطوف میباشد. از نظر گریوس (pp.1-8,1985)گوهر لیبرالیسم را عقل مداری و خردگرایی در حوزۀ خطیمشی اجتماعی میدانند. همچنین ریآردون (p.9,1968). لیبرالیسم را مکتبی معرفی می کند که تأکید بسیار زیادی بر عقلگرایی دارد و معتقد است عمل انسان باید معقول باشد. شاپیرو نیز (ترجمۀ کاشانی، ۱۳۸۸، ص۳).
۲-۲-۲-۱- تاریخچۀ لیبرالیسم
با مطالعه سیر تاریخی قرون وسطی، در مییابیم در قرون ۴م تا ۶م تمایز چشمگیری میان کلیسا و حکومت وجود داشت. به گونهای که میتوان گفت در این قرون دین از سیاست جدا بود؛ اما نظام فئودالیته برای توجیه اعمال خود نیازمند به مرجعی رسمی بود و این مرجع جایی نبود جز کلیسا؛ بنابراین دولت سعی در نزدیک کردن رابطهاش با کلیسا کرد و این نزدیکی تا جایی پیشرفت که کلیسا دستگاه توجیهکنندهای شد برای اعمال و رفتار نظام فئودال. در این میان مردم چارهای جز قبول و تعظیم در برابر این اعمال نداشتند چرا که کلیسا توجیه محکمی برای این اعمال بود. قرابت نظام فئودالیته با کلیسا تا جایی پیش رفت که کلیسا داعیۀ تسلط بر همۀ امور و نهادهای حکومتی، سیاسی و اجتماعی را پیدا کرد و دیگر جدایی بین کلیسا و سیاست جود نداشت؛ اما دیری نپایید که این تسلط و در واقع استبداد کلیسا توسط جنبشهای اجتماعی و سیاسی مختلف مورد انتقاد قرار گرفت و این انتقادات زمینههای ظهور نهضتهای فکری و علمی شد و در نهایت دورۀ جدید، رنسانس یا نوزایی در قرن ۱۵م جوانه زد، در قرن ۱۶ م رشد و گسترش یافت و در قرن ۱۷ به اوج رسید. از ویژگیهای رنسانس در گسترش بیسابقۀ یک جهانبینی و گسترش دانش دنیوی است. دانشی که نه در انحصار کشیشان بود و نه منحصراً به مواردی میپرداخت که کلیسا تصویب میکرد. در این قرن مشغولیتهای ذهنی انسانی در محور قرار گرفت بدون آنکه ترسی از آلوده شدن به امور دنیوی وجود داشته باشد. انسان غربی در این دوره کلیسا محوری و تفسیر و تبیین آن از انسان و جهان را کنار گذاشت و انسانمحوری را در ارتباط با دین و هنر و ادبیات و سایر معارف مدنظر خود قرارداد. حتی اگر اغلب قریب به اتفاق پروتستانها با انسانگرایی مخالفت ورزیدند اما با قرار دادن انسان گناهکار در مرکز اندیشۀ خود و رد کلیسا محوری به عنوان وسیله و مظهر نجات، انسانمحوری را به نوعی پذیرفتند. همچنین به دلیل سرکوب افراطگرایانۀ امیال و غرایز انسانی توسط کلیسای کاتولیک، با شروع عصر نوزایی، در تقابل با کاتولیک، انسان و امیال او نقشی محوری یافت.
اولین اقدام جریان اصلاحطلبی دینی که پروتستان نام گرفت تحمیل رویکرد دنیوی به دین بود؛ به عبارت دیگر پیرو تلقی و قرائت جدید از دین، رهبران این جریان به خصوص لوتر تغییر این نگرش را آغاز کرد و با تغییر و تفسیر مفهوم تکلیف به معنی حرفه که به فعالیت دنیوی روزانه معطوف بود، اولین جرقۀ دنیوی کردن دین را ایجاد کرد. دیگر اقدام لوتر این بود که تقسیمبندی متون اخلاقی که در کاتولیک دارای دو بخش موعظهها و احکام بود را از اعتبار انداخت و نتیجۀ این عمل، ایجاد این نگرش بود که بر خلاف کلیسای کاتولیک که فکر میکردند اعمال و رفتار انسان موجب رستگاری است، تنها عقیدۀ قلبی برای رستگاری انسانها کافی خواهد بود؛ و تفسیر این اصل منجر به این عقیده میشد که بسیاری از رفتارهایی که در دین مسیح مورد سرزنش قرار میگرفت مثل خودخواهی و خودپسندی و توجه به امیال شخصی، دیگر مورد نکوهش قرار نگیرد چرا که مهم عقیدۀ قلبی بود نه عمل خودخواهانه. نتیجۀ دیگر توجه به عقیدۀ قلبی منهای عمل، ایجاد نگرش شخصی بودن دین بود. به عقیدۀ ماکس وبر(ترجمۀ انصاری، ۱۳۷۱، صص۷۴-۸۰ ) لوتر با تفسیر و تحلیل مفهوم تکلیف آن را به عنوان یک ارزش در دنیای مسیحیت رواج داد. تکلیف به عنوان حرفه در واقع مروج زندگی دنیوی و ترک زندگی راهبانه بود. لوتر زندگی راهبانه را در واقع رفع تعهدات دنیوی میدانست. بر اساس اصول بنیادین پروتستان اخلاق فردگرایانۀ دنیوی رواج پیدا کرد و راه و بستر را برای طبقۀ جدید سرمایهدار نسبت به فعالیتهای آزادانۀ اقتصادی که موجب خروج قیود و محدودیتهای اخلاقی کلیسا بود هموار کرد. مذهب پروتستان نه تنها این طبقه را از قید و بند سرزنشهای اخلاقی رهانید بلکه انگیزههای خودپسندی، خودخواهی، مالاندوزی را که کلیسای قرون وسطی به شدت مردود میدانست به تدریج به فضائلی مبدل ساخت. بدینسان لوتر با تفکیک میانقلمرو خدا و قلمرو جهان خاکى بر این باور بود که اصول اخلاقى مسیحى نمیتوانراهنمایى براى اعمال قدرت دنیوى باشد به عبارت خود وى «با تسبیح نمى توان بر جهانحکومت کرد» به هر حال حرکت اصلاحطلبی لوتر و کالون خواه ناخواه منتهى به اصوللیبرالى شد که در آن دین به کنارهگیری از زندگى اجتماعى و سیاسى ملزم گشت وباورهاى دینى به حوزه اعتقاد قلبى رانده شد. آربلاستر (ترجمۀ مخبر، ۱۳۷۷، ص۱۶۳)، در مورد رابطۀ پروتستانیسم با لیبرالیسم میگوید: «هر چند با نگاهاولیه در تعالیم پروتستان مطلبى که بتواند پیوند آن اصول را با لیبرالیسم موجب گرددیافت نمى شود با این وجود به نحو تناقض آمیزى گرایش هاى این جهانى را شتاب بخشید،گرایش هایى که جنبش اصلاح مذهبىقصد اعتراض علیه آنها را داشت». همچنین بر اساس نظر وی(همان) تکامل لیبرالیسم نوین، از عصر رنسانس آغاز میشود، چراکه تنها از این دوره به بعد است که نگرش به انسان و جهان در ابعادی قابل ملاحظه شکل میگیرد؛نگرشی که جوهرۀ فلسفی و اساسی لیبرالیسم را تشکیل میدهد. این جوهر، همان فردگرایی است و درک بیسابقه از انسان به مثابۀ فرد، یکی از ویژگیهای بارز رنسانس است. ویژگی دیگری که در تحول بعدی لیبرالیسم به همین اندازه برجسته و بااهمیت است، انسانگرایی عصر رنسانس است که منظور از آن نه بازگشت به ادبیات کلاسیک، بلکه انسانگرایی به مفهوم وسیعتر و متعارفتر آن است؛ یعنی ایمان به نوع بشر و پذیرش مفهومی از عظمت و تواناییهای او. همچنین آربلاستر معتقد است، لیبرالیسم را نباید در قالب عباراتی مجرد و ثابت و همچون مجموعۀ تغییرناپذیری از ارزشهای سیاسی و اخلاقی مشاهده کرد، بلکه لیبرالیسم حرکت تاریخی مشخصی از اندیشهها در سبز فایل است که با جریان رنسانس و اصلاحگری آغاز میشود.
نصری (۱۳۷۷، صص۶۴-۶۵) نیز در مورد تاریخچۀ لیبرالیسم معتقد است:
این مکتب در قرن ۱۷ همزمان با پیدایش سرمایهداری شکل گرفت. پیروان آن طرفدار حق انباشت سرمایه و اموال شخصی بودند. نخستین متفکران لیبرال بر این اعتقاد بودند که عموم مردم میتوانند راه سعادت و خوشبختی را خود انتخاب کنند و نیازی به وجود سلسله مراتبی از روحانیان و غیرروحانیان نیست تا برای مردم تکلیف تعیین کنند. لیبرالیسم در طول تاریخ، همواره با موانع آزادیهای فردی نظیر نفی فردیت، تعصبات مذهبی، قدرت مطلقه و محرومیت افراد از حق رأی مبارزه کرده است. از نظر این مکتب انسانها مساوی خلقشدهاند و در وجود آنها حقوقی خاص به ودیعه نهاده شده که از آن جمله است: حق حیات، حق آزادی، حق انتخاب راه زندگی.
به نظر بشیریه (شرفی، ۱۳۸۹،ص۵۵) لیبرالیسم یکی از شایعترین و کهنترین مکتبها و آموزههای فلسفی، سیاسی واخلاقی دوران مدرن است. این مکتب را بایستی یکی از وجوه و مؤلفههای مدرنیسم و به تعبیری جوهره و ایدئولوژی مدرنیته به حساب آورد. در واقع عمدۀ ویژگیها و مؤلفههای فکری حاکم بر تمدن مدرن را میتوان در لیبرالیسم خلاصه کرد.
علاوه بر این، شاپیرو (ترجمۀ کاشانی،۱۳۸۸،صص۱۳-۱۴)در رابطه با افراد تأثیرگذار در این جریان فکری معتقد است در این دوره متفکران مشهوری پا به صحنه گذاشتند که بانفوذشان اندیشهها و نگرشهای عصر خودشان را عمیقاً تغییر دادند. برجستهترین آنان عبارت بودند از: ولتر، روسو، دیدرو و منتسکیو در فرانسه؛ لاک، هیومو آدام اسمیت در بریتانیا؛ گوته و کانت درآلمان؛ ویکو و بکاریا در ایتالیا؛ و جفرسون، فرانکلین و پین در آمریکا. آراء آنان شامل نظامی از فلسفه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بود که در قرن ۱۹ نام «لیبرالیسم» یافت. زرشناس(۱۳۷۳، ص۱۴) نیز در رابطه با افراد برجستۀ لیبرالیسم میگوید: «از منظر فلسفی، لیبرالیسم محصول تفکر و آراء افرادی همچون ماکیاولی، تامس هابز، جان لاک، منتسکیو و ولتر می باشد». همچنین وی (همان) اعتقاد دارد لیبرالیسم محصول رنسانس میباشد و دارای عناصر متعددی است از جمله اعتقاد به فردگرایی هستی شناختی و اخلاقی، اعتقاد به تجربهگراییروششناختی، اعتقاد به جدایی «بایدها» از «هستها» اعتقاد به نسبیتگرایی اخلاقی، ارزشی و معرفتشناختی و اعتقاد به یوتیلیتاریانیسم (منفعتگرایی) اخلاقی.
اکنون با توضیحی که در مورد تغییرات صورت گرفته از قرون وسطی تا جنبش اصلاح دینی و شکلگیری لیبرالیسم، داده شد میتوانیم با ذهنی روشنتر به مطالعه و بررسی مبانی فلسفی لیبرالیسم پرداخت.
۲-۲-۲-۲- مبانی فلسفی لیبرالیسم
۲-۲-۲-۲-۱- جهان شناسی
جهان شناسی در هر مکتب از این روی پر اهمیت و مهم میباشد که به تبیین چیستی جهان و جایگاه عناصر موجود در جهان میپردازد. با تبیینی که جهان شناسی هر یک از مکاتب به دست میدهد، میتوان دانست که جهان چیست، چگونه به وجود آمده، آیا ایجادش تصادفی بوده یا کسی آن را آفریده، آیا این جهان واقعیت است یا تصویری است از خیالیا حس آدمی. علاوه بر این با شناخت جهان شناسی مکاتب میتوان رویکرد و پاسخ آنها را نسبت به سؤالهایی از قبیل اینکه انسان چیست، وجودش از چه ابعادی تشکیلشده، آیا او هویتی از پیش تعیینشده دارد یا خود باید به ساختن هویت خویش بپردازد، انسان چه شأنیتی در جهان دارد، فانی است یا جاوید، آیا زندگانی او با مرگ پایان میپذیرد یا پس از مرگ زندگی او ادامه دارد، آیا انسان میتواند به شناسایی جهان اطرافش بپردازد، اگر میتواند از چه راهی باید به این شناخت برسد، آیا ارزشهایی بیرون از انسان وجود دارد یا انسان خود باید به ارزش آفرینی بپردازد و به عبارت دیگر آیا ارزشها با واقعیات بیگانگی دارند یا با یکدیگر ارتباط دارند؟ و صدها سؤال دیگر که به واسطۀ پاسخ مکاتب مختلف به آنها جریان زندگی انسانها متفاوت خواهد بود.
لیبرالیسم نیز به عنوان یک مکتب، با توجه به دیدگاهی که در مورد جهان دارد، پاسخهای خاصی به سؤالات مختلف در زمینههای انسانشناسی، معرفتشناسی و ارزش شناسی میدهد؛ بنابراین برای رسیدن به فهمی دقیق و درست از این مبانی، به بررسی مبنای جهان شناسی این مکتب میپردازیم.
نگارنده در مطالعۀ منابع متعدد مربوط به لیبرالیسم، تعریفی منسجم و دقیق از جهانبینی این مکتب نیافت؛ اما با مطالعۀ همین مطالب نیز میتوان به تفسیری در این مورد رسید. با بررسی منابع مرتبط این نتیجه به دست آمد که جهانبینی لیبرالیسم در شمار جهانبینیهای «مادی» قرار میگیرد، به گونهای که این مکتب قائل به وجود امور مجرد نیست و امور را به دو دستۀ مجرد و مادی منقسم نمیداند. بلکه اعتقاد بر این است که امور مادی وجود دارند و واقعی میباشند. بر این اساس امور ماوراء طبیعی همچون فرشتگان، وحی، روح و غیره بیمعنی و غیر واقعی هستند. از نظر این مکتب، زندگی انسان محدود به فاصلۀ تولد تا مرگ است و جهانی دیگری وجود ندارد که زندگی در آنجا جاری و ساری باشد. بر اساس جهانبینی مادی، وجود خداوند نیز معنی خاص خود را مییابد. خداوند در جهانبینی لیبرالیسم محور هستی نیست و تلاشهایی که برای اثبات خدا انجام میگیرد، غیرمعقول، غیرقابل تصدیق و حتی بیمعنی است. لیبرالیسم معتقد است که نمیتوان وجود خدا را اثبات کرد، چرا که از نظر این مکتب هر معرفتی قابل شک کردن است و معرفت یقینی وجود ندارد. در واقع در جهانبینی مادی، بر اساس این اعتقاد که امور مجرد وجود ندارند، خداوند نیز پدیدهای این دنیایی، غیر مجرد و طبیعی است؛ به عبارت دیگر، در این جهانبینی، خدا یک واژۀ توصیفی نیست بلکه صرفاً دارای نقشهای ظریف روانشناسانه، اخلاقی، اجتماعی و وجودی در تجربۀ انسانی است. در جهانبینی لیبرالیسم رابطۀ طبیعت و خداوند چنین است که خداوند طبیعت را آفرید تا خود را از طریق آن در نظر انسانها متجلی سازد. در نتیجه شناخت قانونهای طبیعی همان راهی است که به کشف ارادۀ الهی می انجامد؛ یعنی افراد به جای تلاش در جهت فهم متون مقدس یا از راه تأمل در گفتههای پیامبران، بر این بودندتا با بررسی مستقیم جهان، قانونهای طبیعی را بفهمند (بوردو، ترجمۀ احمدی، ۱۳۷۸،ص ۲۵).
بر این اساس، انسانی که از دریچۀ لیبرالیسم به جهان مینگرد، ارزشها و مجرای کسب معرفتش تحت تأثیر جهانبینی مادی خواهد بود. برای فهم دقیق این تأثیر و مبانی متأثر از جهانبینی لیبرالیسم به بررسی مبانی انسانشناسی، ارزش شناسی و معرفتشناسی این مکتب میپردازیم.
۲-۲-۲-۲-۲- انسانشناسی
در انسانشناسی لیبرالیسم دو مفهوم بسیار مهم وجود دارد که برای روشن شدن تعریف انسان و جایگاه او در اندیشۀ لیبرالیسم باید به صورت دقیق بررسی شوند؛ نخست فردگرایی و دو انسانگرایی. البته باید به این نکتۀ مهم توجه کرد که فردگرایی مفهومی است که انسانگرایی در آن ریشه دارد و برای واکاوی آن باید ابتدا فردگرایی را بررسی نمود. علاوه بر این، اهمیت مفهومی چون فردگرایی تا بدان جاست که ردپای آن را حتی در یکایک ارزشهای لیبرالیسم به شکل پر رنگی میتوان دید؛ بنابراین در ادامه به بحث در مورد فردگرایی میپردازیم.
الف_ فردگرایی
نظریهپردازان زیادی در رابطه با فردگرایی نظر دادهاند که برای روشنتر شدن این موضوع به مروری بر نظرات آنها خواهیم داشت.
به اعتقاد «بوردو» (ترجمۀ احمدی، ۱۳۸۷، ص ۴۵) فردباوری لیبرالی ارزش مطلق هستی فردی را مطرح میکند. از نظر وی فردگرایی اعتقادی است که جریانهای فکری بسیار گوناگونی به آن پیوستند و همگی در روند تحولی طولانی در استوار گرداندنش سهیم شدند؛ جریان مسیحی که با بنیاد نهادن دین بر رستگاری جانهای فردی، والاترین ارزش را ناگزیر در خود انسان مشاهده میکند، جریان اصلاح دینی که علیرغم خوار شمردن انسان در آگاهی به حقارت خویش، با برقراری رابطۀ بی میانجی میان خلق و مخلوق، انسان را در موضع - هر چند نابرابر- هم سخنی با الوهیت قرار میدهد، جریان انسانگرایی که با دنبال کردن فلسفۀ یونانی انسان را میزان هر چیز میداند، جریان خرد باوری که فرد را به مشارکت در به کمال رساندن عقل در خود نهفتهاشفرامیخواندو سرانجام جریان طبیعتگرا که به یاری روسو و کانت هم اصول هر گونه اخلاق را در آزادی درونی جای میدهد و هم ارزش مطلق آزادی را با فرد یگانه میسازد، فردی که درعینحال تکیهگاه و غایت آزادی نیز به شمار میآید. این فردباوری، خودمختاری فردی را بر گوهر انسان بنیاد مینهد نه بر هستیاش، آن هم به گونهای که خودمختاری نسبت به وضعیتهای عینی که فرد در آن قرار میگیرد بیاعتنا باشد؛ اما دربارۀ جامعه، تقدم فرد همانا به درک جامعه به مثابۀ دستاورد ارادههای فردی است. از هنگامی که فرد بریده از ریشۀ مسیحی خویش دیگر نتواند جامعه را شکلی از مشیّت الاهی بیانگارد، قرارداد اجتماعی به ضرورت در چشماندازفردباورانه هویدا میگردد.
آربلاستر (ترجمۀ مخبر، ۱۳۷۹،صص ۱۹-۲۰) به عنوان یکی از نظریهپردازان لیبرالیسم، معتقد است که فردگرایی هستۀ متافیزیکی لیبرالیسم را شکل میدهد. او در کتاب لیبرالیسم غرب؛ سقوط و ظهور، میگوید:
هستۀ متافیزیکی و هستی شناختی لیبرالیسم، فردگرایی است. تعهدات آشنای لیبرالی نسبت به آزادی، مدارا و حقوق فردی از همین مقدمه ناشی میشود. فردگرایی واژهای است که یک معنی ندارد بلکه چندین معنی دارد و البته این معانی با یکدیگر مربوطاند و درهم تداخل میکنند. فردگرایی لیبرال هم هستی شناختی و هم اخلاقی است. این مفهوم، فرد را ((واقعی)) مقدم بر جامعۀ بشری و نهادها و ساختارهای آن تلقی میکند. همچنین در مقابل جامعه یا هر گروه جمعی دیگر، برای فرد ارزش اخلاقی والاتری قائل است. در این شیوۀ تفکر، فرد از هر لحاظ مقدم بر جامعه قرار میگیرد. فرد واقعیتر از جامعه است. در نظریههای نیمه تاریخی قرارداد اجتماعی که توسط هابز، لاک، پین و سایرین بسط یافته است، فرد به لحاظ زمانی نیز قبل از جامعه وجود داشته است. در نهایت، حقوق و خواستهای او به لحاظ اخلاقی مقدم بر حقوق و خواستهای جامعه قرار میگیرد و فردگرایی هستیشناختی مبنای فلسفی لازم برای فردگرایی اخلاقی و سیاسی را به وجود میآورد.
«هابز»(ترجمۀتوحیدفام، ۱۳۹۰ ص۴۰) به عنوان یک لیبرالیسم اعتقاد دارد که فرد اصالت دارد و این اعتقاد مبنای این نظریه قرار میگیرد که فرد بر جامعه مقدم استودر واقعفرد پایه و واحد اصلی جامعه است و جامعه نیز چیزی فراتر از افراد نیست و مصالح جمع نیز نمیتواند چیزی بیشتر از مصالح فرد باشد.
از نظر «توحیدفام «(۱۳۹۰، ص۵۰) فردگرایی به نوعی توانایی فرد در اشراف داشتن به امیال خود است. فردگرایی در اندیشۀ لیبرالیسم تا بدانجا مهم است که اعتقاد به» اصالت فرد در مقابل اصالت جمع» را میتوان در همۀ عرصههای زندگی از جمله خانواده و به طریق اولی در گروههای بزرگتر مانند جامعه یا ملّت، مشاهده کرد. چنین زمینۀ فکری گاهی به نام فردگرایی و گاهی به نام فردگرایی متافیزیک خوانده میشود. در واقع متفکرین لیبرال به آن چیزی که در قرون وسطای مسیحیت غیرممکن به نظر میرسید، دست یافتند و از خودخواهی فضیلتی ساختند. از زمان هابز و لاک به بعد تعقیب یا دنبال نمودن منافع شخصی به عنوان انگیزۀ شایسته و مناسب انسان مورد قبول واقعمیگردد.
«محمدی» (۱۳۷۹، ص۲۲) نیز در این رابطه میگوید: «اصل بنیادین هستی شناختی در لیبرالیسم، فردگرایی است به این معنی که فرد بر جامعه مقدم است و جامعه نهادی است که افراد جهت تأمین مقاصد خود به وجود آورده اند»؛و در جایی دیگر میگوید: «لیبرالیسم یک اعتقاد فردگرایانه است که در قرنهای ۱۷ و ۱۸ توسعه یافت و نوعی عکس العمل فلسفی را در برابر جزمگرایی کاتولیک و علیه حکومتها و سلطنتهای مطلقه و نا محدود اروپایی به شمار میرفت» (همان). همچنین وی (ص۲۱) درتوضیح بیشتر در این رابطه اعتقاد دارد، برای لیبرالها مفهومی کلی به نام «مردم» وجود ندارد بلکه مردم مجموعهای از افراد و شهروندانند. از نگاه لیبرالها مفاهیم کلی و انتزاعی «فاعل» جامعه و تاریخ نیستند بلکه «فرد» چنین نقشی دارد و در واقع این فرد است که فاعل است نه جمع؛به عبارت دیگر لیبرالیسم ایدئولوژی است که مبدأ خود را فرد قرار میدهد و نه سنتها و ارزشهای اسطورهای جامعه.
نراقی (۱۳۸۶،ص۱۶) معتقد است، فردگرایی اخلاقی دیدگاهی است که مطابق آن فرد انسان یک وظیفۀ اخلاقی بیش ندارد و آن این است که همواره در پی تأمین منافع شخصی خود باشد و بکوشد بیشترین منافع ممکن را نصیب خویشتن کند.
«نصری» (۱۳۷۷، ص۷۰) در مورد فردگرایی میگوید: «فرد در این مکتب اصالت دارد و هر فرد جدای از دیگر انسانها و جامعه لحاظ می شود و حتی بر جدایی انسان از جهان نیز تأکید میشود».
همچنین وی (همان) در جای دیگری دراینباره، میگوید:
فردگرایی از دو منظر قابل ملاحظه است: از یک منظر، در مقابل «جامعه گرایی»،سوسیالیسم و اصالت جمعقرار دارد که «اصالت فرد» یا ایندیویژوآلسیم نامیده میشود. از منظر دیگر، در مقابل اصالت و بیهمتایی خداوند در مقام ربوبیت و جریان اراده و مشیت او در مطلق هستی، یا خدامحوری، قرار دارد که در اینجا به «انسان مداری» یا «انسان محوری»شهرت دارد. با همین تلقی است که انسان همهکارۀ این عالم است و همه چیز بر مدار و گرد وجود او میچرخد. تا آنجا که میگویند خدا را بردارید و به جای او انسان را قرار دهید. وقتی چنین انسانی در لیبرالیسم محوریت پیدا میکند، در قدم اول «خویشتن مداری»از آنجا که «خویشتن انسان»، نزدیکترین و محبوبترین انسان برای هر شخص است، شکل میگیرد. در قدم بعدی است که ممکن است ارزشمندی دیگر انسانها و توجه به حقوق آنها، معنا پیدا کند. در هر صورت تقدم حقوق و منافع فردی بر منافع و حقوق دیگران در جوهرۀ این تفکر قرار دارد.
نکتۀ دیگری که در نظرات صاحبنظران به چشم میخورد این است که تقریباً همۀ آنها به گونهای بر تأثیر فردگرایی لیبرالیستی در حوزههای مختلف اشارهکردهاند. در واقع میتوان نتیجه گرفت که فردگرایی پدیدهای است که در حوزههای مختلفی اثرگذار بوده از جمله:
الف) در حوزۀ علم و فلسفه: در این حوزه شناخت شناسی و فلسفه بر اندیشۀ فردی و شناخت شخصی استوار میگردد و بنابراین پایۀ معرفت بر شناخت فردی گزارده میشود. بر این اساس، این تجربه و اندیشۀ فرد است که معیار معرفت و ارزشگذاری علوم میشود. از این روی، گزارههای علمی و فلسفی ارزش شخصی مییابند و کلیت و عمومیت خود را از دست میدهند (آربلاستر، ترجمۀ مخبر، ۱۳۷۷، ص۲۲). چنین نگرشی راه را برای نسبیگرایی و شکاکیت فلسفی باز میکند چرا که فرد در محور معرفت و فلسفه قرار میگیرد (سربخشی، ۱۳۸۹، ص۱۶).
ب) فردگرایی در حوزۀ دین و مذهب:به اعتقاد بیات و دیگران (همان)، جنبش «اصلاح دینی» خاستگاه فردگرایی در حوزۀ دین بوده است. با شروع این جنبش، گرایشهای فردگرایانه در تعیین معیار تشخیص خوب و بد و نیز تفسیر متون مذهبی اشاعه یافت و مسئلۀ ارتباط انسان باخدا به مثابۀ امری فردی و امکانپذیر برای تکتک افراد مطرحو واسطه بودن کلیسا و ارباب کلیسا بین انسان و خدا نفی شد. فردگرایی در این حوزه سرانجام به پدیدۀ اصلاح دینی منجر شد و در ایجاد فرقۀ پروتستانیسم نقش ایفا کرد.
سطح زندگی
میزان ودرجه استفاده از کالا ، خدمات وامکانات زندگی در یک جامعه ویا یک طبقه از مردم متناسب با نیازهای زندگی وآسایش ورفاه در زندگی روزمره است.
تورم
شرایطی است که در یک جامعه میزان نقد ینگی ویا پول در جریان بدون تناسب با رشد تولیدات داخلی افزایش می یابد .
-
- نظریه های حقوق ودستمزد
-
- نظریه عرضه وتقاضا
-
- سندیکاها ، اتحادیه ها وکنفدراسیونها
-
- نظریه قدرت پرداخت
-
- نظریه کارایی (بهره وری )
-
- قوانین ومقررات دولتی
-
- نظریه هزینه زندگی
-
- نظریه های فرهنگی وارزشی
نظریه عرضه وتقاضا
بر اساس این نظریه حقوق ودستمزد عاملان کار بر اساس قوانین عرضه وتقاضا محاسبه وتعیین می گردد. در استفاده از این نظریه برای حاصل کارعاملان کار قیمتی تعیین می گردد واین قیمت بستگی به میزان عرضه وتقاضای آن کالا ویا خدمات خاص به بازار دارد.
سندیکاها، اتحادیه ها وکنفدراسیونها
آنها از طریق کنترل عرضه نیروی کار به بازار وتقلیل آن در اوقات حساس در واقع وبا استفاده از قانون عرضه وتقاضای نیروی کار از طریق اعتصابات، کارفرمایان را مجبور به پرداخت حقوق ودستمزد بیشتری می نمایند.
نظریه قدرت پرداخت
سندیکاها واتحادیه های کارگری اغلب نظریه قدرت پرداخت سازمانها را به منظور تحصیل حقوق ودستمزد بیشتری ملاک مذاکرات خود قرار داده واز کارفرمایان تقاضای حقوق ودستمزد بیشتر را برای عاملان کار درخواست می نمایند.
کارآیی
بر اساس این نظریه ، میزان حقوق ودستمزد عاملان کار ،به نسبت افزایش کارایی وبازدهی آنان افزایش می یابد .ین نظریه در واقع یک اقدام مقطعی برا ی مقابله با آثارمنفی تورم به کارگرفته می شود
قوانین ومقررات دولتی
در سیستمهای اقتصادی ارشادی معمولا دولتها به وسیله تصویب قوانین ومقررات دولتی ، در تامین حقوق ودستمزد عادلانه برای عاملان کار اقدامات وسیعی را به مرحله اجرا در می آورند.
هزینه زندگی
بر اساس این نظریه بین حقوق ودستمزد پرداختی به کارکنان وهزینه ها ی زندگی آنان رابطه نزدیکی وجود دارد وهمه ساله مبلغی متناسب با میزان تورم به حقوق ودستمزد کارکنان افزوده می گردد.
نظریه های فرهنگی وارزشی
در هر فرهنگی مسلما ارزشهایی وجود دارد که به طور مستقیم ویا غیر مستقیم می تواند در مسئله حقوق ودستمزد موثر باشد در فرهنگ غنی وپرمحتوای اسلامی هم نکاتی بسیار دقیق وظریف در مورد محاسبه وتعیین حقوق ودستمزد وجود دارد که عبارتند از:
عوامل کار
مربوط می شود به ماهیت کار که نیاز به مهارت ، مسئولیت مساعی فکری وجسمی خاصی داشته ودر محیط وشرایط خاص خود انجام می پذیرد.
مهارت
عبارت است از تسلط عملی وشناخت لازم برای انجام یک شغل ، خود به عوامل فرعی تحصیلات ، تجربه و دوره های آموزشی لازم برای انجام موفقیت آمیز یک شغل تقسیم می گردند.
مسئولیت
که عبارت است از جوابگویی برای عوامل مختلف از قبیل افراد، اموال ،ابزار آلات ، ماشین آلات ، رویدادها وغیره به هریک به نوعی درجه بندی شده ودر محاسبه حقوق ودستمزد موثرند.
مساعی
عبارت است از میزان تلاش وکوشش فکری وجسمی لازم برای انجام موفقیت آمیز یک شغل ومنطبق با استاندارد وهمچنین شرایط محیط کار که همه در تعیین میزان حقوق ودستمزد اثرات مستقیمی را به جای خواهند گذاشت.
عوامل شخصی
عواملی هستند که مربوط به صفات ،خصوصیات وویژگیهای شاغلین بوده ، ولی در کیفیت وکمیت انجام کار بطور مستقیم وغیر مستقیم موثرند .
عوامل جنبی
عبارت است ازمزایای جنبی که در مشاغل مختلف وجود دارد وتعداد آنها بسیار زیاد است ومعمولا شامل کلیه مزایا میگردد.
اجزای تشکیل دهنده حقوق ودستمزد
مهمترین اجزای تشکیل دهنده حقوق ودستمزدعبارتنداز:
الف- ارزش کار برحسب نیاز جامعه
ب- عوامل کار
تاریخ و محل تولد :۱۳۳۳- لنگرود
میزان تحصیلات : کارشناسی زمین شناسی
مشاغل قبل از نمایندگی : دبیر و رئیس اداره آموزش و پرورش (عضو کمیسیون کشاورزی ،آب و منابع طبیعی )دوره هشتم (۷ خرداد ۱۳۸۷) (همان :۱۷۹۹)
دوره هشتم (۷ خرداد۱۳۸۷)
مهرداد بائوج لاهوتی
تاریخ و محل تولد : ۱۳۴۰- لنگرود
تحصیلات : لیسانس مدیریت
مشاغل قبل از نمایندگی : شهردار ،مدیر کل استاندار[۳۲].
۳-۷- توسعه اقتصادی :
فرایند رشد اقتصادی و ارتقاء فنی و سازمانی در عرصه تولید و تخصیص منابع مادی و انسانی ؛ همراه با عدالت توزیعی و کاهش نابرابری “. بر این اساس ، ” توسعه اقتصادی ” مفهومی فراتر از ” رشد اقتصادی ” است
و علاوه بر اهتمام به شاخصهای کمی مانند تولید ناخالص ملی و داخلی ، به بررسی تغییرات ساختاری در زمینه کیفیت انجام تولید و تخصیص منابع می پردازد و در عین حال ، با تکیه بر تأمین اهداف اجتماعی ، تداوم رشد اقتصادی را تضمین می کند.
۳-۷-۱- وضیعت اقتصادی شهرستان لنگرود
شهرستان لنگرود ۱/۶ درصد جمیعت استان گیلان و ۹/۶ درصد جمیعت فعالان اقتصادی استان را دارا می باشد .به سبب محدود بودن وسعت اراضی کشاورزی ،نرخ بیکاری روستایی این شهرستان طی دهه ۱۳۶۵تا ۱۳۷۵ به میزان ۵/۳ درصد افزایش یافته و از تعداد شاغلین بخش ۴۱۰۶ نفر کاسته شده است. عملکرد بخش صنعت شهرستان لنگرود درجذب نیروی کار طی دوره مذکور مطلوب بوده است .
شهرستان لنگرود جمعاًدارای ۷۸۱۲ کارگاه اقتصادی است ۱۴/۶ درصد کارگاهها استان را تشکیل می دهد .از این تعداد ۵۱۵۰ واحد در نقاط شهری و ۲۶۶۲ واحد در نقاط روستایی به فعالیت اشتغال دارند . دراین شهرستان ۷۲۳ خانوار به فعالیت اقتصادی خانوار اشتغال دارند که ۴۸۲ خانوار در نقاط شهری و ۲۴۱ خانوار در نقاط روستایی ساکن هستند .تعداد واحد های صنفی این شهرستان تا پایان سال ۱۳۸۵ شامل ۴۴۵۲ واحد بوده که از این تعداد ۳۲۲۶ واحد دارای پروانه کسب بوده اند .(گروه پژوهشگران ایران،۱۳۸۷: ۱۸۱۵)
۳-۷-۲- محصولات کشاورزی شهرستان لنگرود
محصولات این شهرستان عبارتند از چای و برنج و کنف و ابریشم و سیفی جات خربزه آن به علت شیرینی و خوبی جنس در سراسر شمال ایران مشهور است.دامپروری در روستاهای این شهرستان صورت می گیرد.رودخانه شلمان و چمخاله دارای اهمیت زیادی در زمینه ماهیگیری می باشد.علاوه بر محصولات فوق که گفته شد ، سوغات این شهر کلوچه ، نان برنجی و ماهی و … می باشد. روستاییان در دهات و قصبات اطراف با وسایل نقلیه مختلف من جمله قایق محصولات خود را به لنگرود میآورند. این قایقهای کوچک که اغلب آنها ارتفاعشان تا سطح آب از ۴۰ سانتیمتر تجاوز نمیکند به زبان محلی نو (Now) خوانده میشود. روستاییان پس از فروش فرآوردههای خود با خرید قند و شکر و قماش و سایر مایحتاج ضروری به روستاها باز میگردند.
۳-۸ - توسعه اجتماعی:
فرایند رشد جامعه در جهت رسیدگی به نیازمندان ، افزایش امنیت اجتماعی ،جبران خسارتها، پیشگیری از آسیبها ، محافظت از مردم در برابر حوادث و تضمین برخورداری همگان از مواهب اولیه زندگی". در سایه توسعه اجتماعی ، سلامت جسمی و روحی برای مردم فراهم می شودو شادابی و امید به آینده در سطح جامعه افزایش می یابد.
۳-۸-۱- وضیعت اجتماعی شهرستان لنگرود
آموزش و پرورش شهرستان لنگرود در گذشته
قبل از تأسیس مدارس جدید در لنگرود آموزش و تعلیم به دو صورت متفاوت و در دو حوزه مختلف انجام می شد : یکی مکتبخانه و دیگری حوزه علمیّه مخصوص طلاب علوم دینی .
تدریس علوم دینی و تشکیل حوزه علمیّه در لنگرود به زمان های بسیار دور مربوط می شود و شاید سابقه آن را باید در قرن دوم و یوم هجری ،زمان حضور علویان در شرق گیلان جستجو کرد.
در لنگرود چند حوزه علمیّه وجود داشت که مدرسه علمیّه آقا سیّد حسن کیا ،مدرسه علمیّه صاحب الزمان و مدرسه علمیّه محمودیه از آن جمله اند .
در سال ۱۳۰۰ خورشیدی اداره به نام «نمایندگی معارف و اوقاف لنگرود و رانکوه » تأسیس شد که مدارس لنگرود ،رودسر و املش را زیر نظر گرفت . در سال ۱۳۱۴ معارف و اوقاف رودسر و رانکوه از لنگرود جدا شده و به شهسوار پیوست و معارف ،یعنی آموزش و پرورش لنگرود به صورت تشکیلاتی جداگانه تابع لاهیجان شد .نخستین مدرسه جدید لنگرود مدرسه فتحیّه بود که به روایتی در سال ۱۲۹۸ تأسیس گردید .
شلمان محل تأسیس یکی از قدیمی ترین مدارس گیلان است .در این نقطه که منطقه نسبتاً آباد بود مالکان و اربابان و خوانین بزرگی در آن زندگی می کردنندبرای آموزش و پرورش اهمیت زیادی قائل بودند .نخستین مدرسه جدید شلمان در سال ۱۲۹۵خورشیدی به کوشش عبدالرحیم فرهنگی یکی از شخصیتهای روشنفکر و با مساعدت مردم تأسیس شد این مدرسه «دبستان دهقان» نام داشت در ساختمان اهدایی نصرالله زیاری فعالیت خود را آغاز کرد. (گروه پژوهشگران ایران ،۱۳۸۷: ۱۸۲۱)
۳-۹- توسعه فرهنگی :
فرایند بهینه سازی امکانات و شرایط مادی و معنوی جامعه در جهت شناخت هویت خویش ، ارتقاء سطح دانش ، شکوفا سازی استعدادها ، رشد اخلاق و ارزشهای الهی، بهبود روابط انسانی ، گسترش فرهنگ قانون پذیری ، مراعات احترام دیگران ، آزادمنشی ، بردباری ، خود اتکایی و نظم در امور". بزرگترین ثروت یک کشور، منابع انسانی آن است. در صورت شکوفایی و بالندگی این گنج بی پایان ، مکنتی جاودانه و عاملی فعال پدید می آید که سرمایه رارشد می دهد ، از منابع طبیعی استفاده پایدار و مناسب بعمل می آورد ، سازمانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را سامان می بخشد و موجب توسعه ملی در همه ابعاد آن می شود. با این بیان ، اهمیت توسعه فرهنگی که رسالت پرورش نیروی انسانی را بر دوش دارد ، روشن می گردد.
۳-۹-۱ وضعیت فرهنگی شهرستان لنگرود :
شهرستان لنگرود با دارا بودن:
- علما و دانشمندانی همچون ( آیت الله امینیان ، مرحوم آیت الله العظمی شیخ شعبان گیلانی دیوشلی ، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شمس لنگرودی ، مرحوم آیت الله محمد علی مرتضوی لنگرودی ، دکتر ابراهیم زاده معبد لنگرودی ، محمد جعفر جعفری لنگرودی ، رضا رضازاده لنگرودی ، مرحوم آیت الله عبدالحسین فقیهی ، مرحوم آیت الله صالحی مازندرانی دیوشلی) .
- شعرا ( محمد شمس ، فرامرز محمدی پور ، اسماعیل یکتایی ، زین العابدین آذر ارجمند ، پاینده لنگرودی ، مرحوم شهدی لنگرودی ، مرحوم جودی لنگرودی).
- نویسندگان ( نادر زکی پور و علی میرفطروس ) .
- ۶۱۸ شهید والامقام و ۶ شهید گمنام ( ۱۴ شهید روحانی ) و شهدایی همچون سردار شهید حسین املاکی قائم مقام فرماندهی لشکر قدس گیلان ، شهید دکتر عبدالکریمی نماینده دوره اول مردم در مجلس شورای اسلامی ، شهید مهندس نورانی معاون عمران استانداری گیلان ، شهید مهندس دهگان نماینده دوره پنجم مردم در مجلس شورای اسلامی .
- ۱۷۲۲ جانباز و ۱۵۷ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی نموده که نشان از قدمت ، فرهنگ و غیرت و اهمیت آن دارد.
- شهرستان لنگرود بعنوان شهر مذهبی در استان زبان زد عام و خاص می باشد که دارای بیش از ۱۳۰ روحانی و طلبه ، ۱۶۲ مسجد ، ۸۵ بقعه متبرکه می باشد .(روابط عمومی ،عمران و برنامه ریزی فرمانداری شهرستان لنگرود ،۹۴)
۳-۱۰- وضعیت تاریخی ، گردشگری وصنایع دستی شهرستان لنگرود:
۳-۱۰-۱- پیشینه تاریخی شهرستان لنگرود :
برابر کتب تاریخی ، نام لنگرود برای اولین بار در سال ۵۱۲ هجری قمری در سال مرگ سلطان محمد ملکشاه سلجوقی و آزاد شدن فرامرز بن مردانشاه لنگرودی از تهران در تاریخ ذکر شده و بدلیل اینکه رودی پرآب از وسط شهر گذشته وبه فاصله ۱۰ کیلومتر به دریا اتصال ودرآن کشتیرانی ولنگرگاه بوده آن را لنگرود نامیدند . مردم این شهرستان از نژاد آریایی وبه زبان فارسی با گویش گیلکی وگالشی سخن می گویند ولهجه کردی درروستای چمخاله رایج است .ساکنین لنگرود مردمانی سختکوش ، نوع دوست ، مهمان نواز ومتدین بوده وبه آداب و رسوم ملی و مذهب بشدت پایبند می باشند.(روابط عمومی ،عمران و برنامه ریزی فرمانداری شهرستان لنگرود ،۹۴)
۳-۲ – جدول شماره ۲ : جاذبه تاریخی شهرستان لنگرود
نام اثر | محل | اهمیت (قدمت ، معماری و… ) | میزان بازدید مردم و گردشگران |
پل خشتی | لنگرود بر روی رودخانه لنگرود | دوره ایلخانی |
-
-
- کسب حلال
-
متولی تأمین نفقه در خانه شوهر است. مقصود از نفقه، هزینههاى مورد نیاز خانواده براى غذا، لباس، مسکن، سفر [در صورتنیاز] و حتّى لباسهاى زینتى و تجمّلى (به اندازه شأن) است که زوج موظف است براى همسر و فرزندان هزینه کند و خانواده در این زمینه طلبکار، و شوهر بدهکار است. بر این اساس، به منظور برخوردارى از خانوادهاى سالم و آرام، باید، شوهر از عهده نفقه برآید و زن نیز وظایف اختصاصى خود را انجام دهد. تا تعادل و آرامش خانواده فراهم گردد. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در مورد حقوق زن بر مرد فرمود:
«یَکْسُوها مِنَ الْعُرى وَ یُطْعِمُها مِنَ الْجُوعِ وَ اذا اذْنَبَتْ غَفَرَ لَها»
مرد باید زن را بپوشاند و سیر کند و از لغزش او چشم بپوشد.
رنج و تلاش مرد، براى تأمین مخارج خانواده، علاوه بر ساماندهى زندگى، داراى اجر معنوى و پاداش اخروى است. امام صادق علیه السلام فرمود:
«الْکادُّ عَلى عَیالِهِ کَالُمجاهِدِ فى سَبیلِ اللَّهِ»
مردى که براى خانوادهاش رنج ببرد، مانند کسى است که در راه خدا جهاد مىکند.
دین تلاش مرد برای راحتی خانواده اش را صدقه و کار خیر می داند. رسول خدا در این باره می فرماید:
« کل معروف صدقه، و ما انفق الرجل على نفسه و اهله کتب له صدقه، و ما وقى به الرجل عرضه فهو صدقه، و ما انفق الرجل من نفقه فعلى اللَّه خلفها، الا ما کان من نفقه فى بنیان او معصیه»
هر کار نیکى به هر صورت باشد صدقه و انفاق در راه خدا محسوب مىشود (و منحصر به انفاقهاى مالى نیست). و هر چه انسان براى حوائج زندگى خود و خانواده خود صرف مىکند صدقه نوشته مىشود. و آنچه را که انسان آبروى خود را با آن حفظ مىکند صدقه محسوب مىگردد. و آنچه را انسان در راه خدا انفاق مىکند عوض آن را به او خواهد داد مگر چیزى که صرف بنا شود (همچون بناى خانه!) یا در راه معصیت صرف گردد"(مستدرک الوسائل،ج۷،ص۲۳۹) و یا حتی فرمودند بهترین شما کسانی هستند که برای خانوادۀ خود بهترین باشند و من برای خانواده خود بهترین شما هستم و نیز فرمود: کسی که به بازار برود و تحفه ای بخرد و آن را برای خانواده خویش ببرد مانند کسی است که صدقه ای را به سوی نیازمندان می برد.( مفاتیح الحیوه،جوادی آملی،ص ۲۳۶)
اما همانقدر که برای گشایش در امور خانواده تأکید شده است از آن بیشتر به دست آوردن روزی حلال از اهمیت فوق العادهای برخوردار بوده و آثار بسیاری را به دنبال دارد، به گونهای که در کلمات گهربار رسول خدا آمده است که: «مَنْ بَاتَ کَالّاً مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ؛» کسی که شب را از خستگی طلب حلال بخوابد، آمورزیده خوابیده است.( کنز العمال، حسام الدین هندی، تحقیق صفوه السقا، الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ ق، ص ۷)
خداوند متعال چنین انسانی را که برای بهدست آوردن لقمه حلال زحمت میکشد، دوست دارد؛ چنانکه رسول خدا- میفرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ اَنْ یَرَی عَبْدَهُ تَعِباً فِی طَلَبِ الْحَلَالِ» خداوند دوست دارد بندهاش را در زحمت طلب حلال ببیند.( همان، ج ۴، ص ۴)
در سخنان معصومین آثار و فواید گوناگونی از روزی حلال ذکر شده است که استجابت دعا، و ثبات قدم در دین از جمله آن است. عمرو بن سیف ازدی از قول امام صادق نقل میکند که فرمود: «لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَاِنَّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلَی دِینِکَ؛» طلب روزی حلال را فرو مگذار، که روزی حلال تو را در دینداری کمک میکند.( امالی، شیخ طوسی، انتشارات دار الثقافه، قم، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۹۳)
به تجربه ثابت شده است که کسانی که به دنبال روزی حلال هستند و بر مخلوط نشدن مالشان با مال حرام اصرار میورزند، رغبت و توفیق بیشتری برای انجام کارهای خیر، مخصوصاً امور عبادی دارند. در مقابل، کسانی که شکمشان را با هر مال و لقمهای پر میکنند، از بسیاری از معنویات دورند و اگر عبادتی انجام دهند، کسالت و بیمیلی تمام وجودشان را فرا میگیرد.
در روایات مال حرام به معنی شریک نمودن شیطان در آن است عیاشی نقل می کند که امام باقر% فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ؛» هر چیزی که از مال حرام بهدست آید، شیطان در آن شریک است. (التفسیر، محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه، تهران، ۱۳۸۰ ق، ج ۲، ص ۲۹۹). و موجب عذاب الهی میشود، بر فرزندان و نسلهای بعد نیز تأثیر میگذارد. امام صادق درباره تأثیر لقمه حرام بر فرزندان میفرماید: «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ؛» آثار کسب حرام در نسلهای بعد آشکار میشود. (وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۷، ص ۸۲)
فصل سوم
- روش تحقیق
- روش تحقیق
هر تحقیقی دارای دو مرحله اجرایی است: مرحلۀ تتبع و گردآوری اطلاعات لازم در خصوص موضوع پژوهش و مرحلۀ تدبّر و اندیشه ورزی برروی آن اطلاعات؛ بنابراین روش های تحقیق دو نوع اند: کتابخانه ای و میدانی.
در روش کتابخانه ای کتاب ها، مقالات و پایان نامه ها و دیگر آثار مکتوب که معمولاَ در کتابخانه های عمومی یا تخصصی موجود است، مورد مراجعه و مطالعه قرار می گیرد و مطالبی که به ریز موضوعات پژوهش مربوط است، یادداشت برداری می شود.
در روش میدانی پدیده های عینی از طریق مشاهدۀ آنها یا مصاحبه با افراد مطلع یا توزیع پرسش نامه میان آنان و یا به نحو بالینی و هم زیستی با آنان مورد مطالعه قرار می گیرد و از رهگذر آن اطلاعات لازم در زمینۀ موضوعات پژوهش فراهم می شود.(روش تحقیق با تأکید برعلوم اسلامی،نکونام،ص۱۰۶)
با توجه به تعریف بالا از آنجا که بیشتر اطلاعات مورد نظر در این تحقیق، از کتاب ها، مقالات و پایان نامه ها جمع آوری شده است لذا روش تحقیق در این پایان نامه نیز کتابخانه ای و ابزار گرد آوری اطلاعات، فیش برداری از متون علمی و دینی است.
پس از گردآوری اطلاعات لازم باید به تدبر و تفکر بر روی آنها پرداخت. حسب مورد و مرحلۀ پژوهش به یکی از این شیوه ها بر روی اطلاعات گردآوری شده، تدبر و تفکر صورت می گیرد: تصحیح، ترجمه، شرح، تفسیر، استنباط، نقد، تعریف، تقسیم، مقایسه، تبیین علمی، استنتاج، تحلیل آماری.
اگر نوع تحقیق میدانی باشد، یعنی موضوعی مورد تحقیق باشد که در جامعه و عالم عینی، به خصوص به طور حی و حاضر وجود دارد، باید تحقیق دربارۀ آن به روش های میدانی مانند مشاهده، مصاحبه، پرسش نامه و مانند اینها باشد و توصیف آنها با روش های کمی و آماری صورت پذیرد؛ اما اگر نوع تحقیق کتابخانه ای باشد، یعنی موضوع تحقیق در عالم عینی وجود نداشته باشد و اطلاعات مربوط به آن تنها در اسناد و مدارک کتابخانه ای موجود باشد، باید تحقیق دربارۀ آن به روش کتابخانه ای و از طریق یادداشت برداری و از روی منابع کتابخانه ای صورت بگیرد.(همان،ص۱۰۷)
بنابراین روش پردازش اطلاعات در این پایان نامه به توجه به کتابخانه ای بودن و اسنادی بودن آن، استنباطی بوده و آنجا که از متون روایی و آیات قرآن مجید استفاده شده است رویکرد غالب در آن قسمت تفسیری است.
این پژوهش که به دنبال مؤلفه های اخلاقی سبک زندگی دینی است و با رویکرد مطالعه موردی سریال مادرانه شکل گرفته است در راستای مطالعه مؤلفه های دینی سبک زندگی در سریال مادرانه که یک سریال خانوادگی است به تعریف تعدادی از آداب دینی بکار گرفته در این سریال پرداخته و بدین ترتیب بدنبال بازشناسی مؤلفه های اخلاقی مثبت بکارگرفته شده در این سریال و سنجش استنتاجی با مؤلفه های منفی به کار رفته در همین سریال می باشد.
مبنای کاری SVM دسته بندی خطی داده ها است، ودر تقسیم خطی داده ها سعی بر این دارد که خطی را به عنوان ابرصفحه[۱۳۰] انتخاب کند که حاشیه اطمینان بیشتری داشته باشد.جهت پیدا کردن خط بهینه با حداکثر حاشیه از روش برنامه ریزی درجه دو[۱۳۱](QP) که روش شناخته شده ای در حل مسائل محدودیت دار است، استفاده می شود.
قابلیت به کارگیری توابع کرنل یکی از نقاط قوت کلیدی ماشینهای بردار پشتیبان می باشد و باعث می شود که آنها انعطاف بالایی برای حل انواع مختلف مسائل با دشواریهای گوناگون داشته باشند. با اینکه ازSVM ها در زمینه طبقه بندیهای خطی استفاده می شود، بهره گیری آنها از لم کرنل به آنها این توانایی را میدهد که مسائل با روابط غیرخطی را نیز حل کنند. در واقع ماشین های بردار پشتیبان با نگاشتن داده ها به فضای ویژگی[۱۳۲] همانند یک مسئله خطی با مسئله برخود می کنند و در عین حال توانایی تفکیک مسائل خطی وغیرخطی را همزمان دارا می باشند. در واقع ماشین های یادگیری صرفاً به دنبال یافتن یک ابرصفحه بهینه در فضای ویژگی هستند خواه ابعاد داده ها کوچک وخواه بسیار بزرگ باشد.در رگرسیون نیز SVM ها پس ازنگاشت به فضای ویژگی،مسائل پیچیده را به صورت رگرسیون خطی حل مینمایند. در ماشین بردار پشتیبان ،ماشین یادگیری به گونه ای آموزش داده می شود که تعدادی از داده های تعیین کننده در مرز کلاس ها تشخیص داده شوند ومرزهای تفکیک را تشکیل دهند. تعداد این داده ها که [۱۳۳] بردار های پشتیبان نامیده می شوند همواره به کمترین مقدار تقلیل داده می شوند وبه همین دلیلSVM ها را ماشین های کرنل خلوت می نامند. واضح است که این بهینه سازی به این دلیل است که تنها بردارهای پشتیبان در فاز تست حاضر میشوند وتعداد بردارهای پشتیبان است که پیچیدگی الگوریتم را رقم می زند.
برخی از زمینه های کاربردی ماشین بردار پشتیبان :
پزشکی
دسته بندی انواع سلول ها، میکروبها ونمونههای آزمایشگاهی
بهبود کیفیت بیمارستان
بهینه سازی پیوند اعضا
بانکداری
تخمین ریسک وام
بازبینی امضا از چک ها
اکتشاف تقلب در کارت اعتباری
سیستم های پردازش وجه مشتری
حمل ونقل
کنترل هواپیمای بدون خلبان
شبیهسازی مسیر
هدایت جنگ افزارها
روشSVM یک روش آماری غیر پارامتریک نظارت شده است و بر اساس این فرض عمل می کند که هیچ گونه اطلاعی از چگونگی توزیع مجموعه داده ها وجود نداشته باشد .ویژگی اصلی این روش توانایی بالادر استفاده از نمونه های تعلیمی کمتر و رسیدن به دقت بالاتر در مقایسه با سایر روشهای طبقه بندی پیشین است.
۲-۱۵) ماشین بردار پشتیبان دوکلاسه :
ماشین بردار پشتیبان در واقع یک طبقه بندی باینری است که دو کلاس از داده ها را با بهره گرفتن از یک مرز خطی از هم جدا می کند و وابسته به خانواده طبقه بندی های خطی تعمیم یافته است. SVMدادهها را با عبور یک صفحه (مرز خطی) و با بهره گرفتن از تمامی باندها و به کارگیری یک الگوریتم بهینهسازی طبقه بندی می کند. بدین گونه که ابتدا نمونه هایی که مرز کلاس ها را تشکیل می دهند مشخص میشوند ، به عبارت دیگر تعدادی از نقاط آموزشی که کمترین فاصله تا مرز تصمیم گیری را دارند میتوانند به عنوان بردار پشتیبان در نظر گرفته شوند.در این روش با افزایش بعد داده ها نتیجه مطلوبتری حاصل می گردد. در واقع درصورتی که در فضای طیفی ، کلاس ها تداخل داشته باشند، داده ها به فضایی با ابعاد بیشتر برده می شوند، به گونه ای که تمایز آنها میسر گردد .[۳۶, ۵۱]
هدف اصلی این الگوریتم یافتن بیشترین فاصله بین دو کلاس و در نتیجه افزایش دقت طبقه بندی است در حالی که خطای تعمیم نیز تا حد امکان کاهش پیدا کند .
در شکل (۱) خطوط سعی در تفکیک وطبقهبندی دو کلاس از داده ها دارند. همانطور که دیده می شود دو خط به درستی این دو کلاس داده را از یکدیگر تفکیک کرده اند ولی این عمل را به درستی انجام نداده است، براساس مدل شبکه هایعصبیچندلایه خطوط به عنوان طبقه کننده های مناسب وتفکیک کننده های بهینه شناسایی می شوند، ولی ماشین بردار پشتیبان(SVM) شرایطی را برای بهینگی خطوط مد نظر قرار می دهد ، واین به خاطر انتخاب و شناساییطبقه بندی کننده هایی است که قابلیت تعمیم بیشتری داشته باشند.
شکل ۲-۶ ) طبقه بندی کلاس داده ها توسط ماشین بردار پشتیبان
درشکل (۲) طبقه بندی کلاس داده ها با همان سه خط صورت گرفته و براساس شکل متوجه میشویم که قدرت طبقه بندی وتفکیک خط جدا کننده پابرجا است و در این حالت توانایی تفکیک درست را ندارد و این شرایط توانایی ماشین بردار پشتیبان در تعیین توابع تصمیم وشناسایی خطوطی که قدرت طبقه بندی با دقت بالاتر را دارا هستند وازتعمیم پذیری بیشتری برخوردار هستند، را نشان می دهد .
شکل ۱-۷ ) طبقه بندی بهینه کلاس داده ها توسط ماشین بردار پشتیبان
۲-۱۶) ماشین بردار پشتیبان با حاشیه ثابت[۱۳۴]
این نوع svm بیانگر ساده ترین مدل است، وکاربرد آن در شرایطی است که داده های دو کلاس به صورت خطی قابل تفکبک باشد.L مرزتصمیمی است که داده های دو کلاس را از هم جدا می کو موازی با Lدر فاصله یکسانی از آن قرار دارند واز نزدیکترین نقاط بهL میگذرند که به این نقاط ، بردارهای پشتیبان می گویند. فاصله بین و نشان دهنده حاشیه مرز تصمیم است و به طور کلی ، هدف SVMیافتن مرز تصمیمی است که علاوه بر طبقه بندی داده های دو کلاس با حداقل خطا ، بیشترین حاشیه را نیز دارا باشد.[۵۷]
شکل ۲-۸) ماشین بردار پشتیبان با حاشیه ثابت
در صورتی که i=1,…,m و ها مجموعه داده های آموزش باشند و داده ها در فضای n بعدی قرار داشته باشند به طوری که باشد و ۱}و{-۱ϵ، نمایانگر کلاس هر داده باشد، در صورتی که داده ها به صورت خطی قابل تفکیک باشند، میتوان آنها را توسط یک فوق صفحه خطی از یکدیگر جدا نمود، که معادله این فوق صفحه به صورت زیر بیان می شود.
(۲-۲۷)
WX+ b = 0
Wتشکیل دهنده بردار وزن است ودرفضای n بعدی قرار دارد وb یک اسکالر است.WX بیانگر ضرب داخلی دو بردار است. بردار Wواسکالر b موقعیت فوق صفحه را مشخص می کنند وداده ها به صورت زیر از یکدیگر مجزا می شوند.
(۲-۲۸)
W+b > 0 if = 1
W+b < 0 if
فاصله هر داده نظیر تا فوق صفحه ،توسط معادله زیر به دست می آید .
(۲-۲۹)
SVM مقادیرWو b را به گونه ای تعیین می کند که فوق صفحه مذکور عریضترین حاشیه را در اطراف خود داشته باشد. به عبارت دیگر مرز تصمیم بهینه را می توان با حل مساله بهینه سازی زیر محاسبه نمود.
(۲-۳۰)
Maximize
Subject:
این مساله از طریق یافتن ضرایب لاگرانژ وتشکیل یک مسالهQP محدب ، قابل حل است . با تشکیل معادله لاگرانژ وثانویه مساله ، معادله زیر حاصل می شود .
(۲-۳۱)
MAX
Subject to :
ها ضرایب لاگرانژ هستند. پس از حل مساله بهینه سازی فوق،ضرایب لاگرانژ معین می گردند.این ضرایب برای نقاط بردار پشتیبان بزرگ تر از صفر وبرای بقیه نقاط صفر هستند.با مشخص شدن ضرایب بردار wمعین می شود .
(۲-۳۲)
پس از یافتن W مقدارb با بهره گرفتن از رابطه زیر به ازای هر یک از بردارهای پشتیبان ،محاسبه شده ومقدار b نهایی با میانگین گیری ازb های محاسبه شده به دست می آید .