رویکرد
چگونگی بررسی فشار و فرسودگی
سنتی
فشار و فرسودگی تنها به عنوان موضوعی که بهرهوری کارگر را کاهش میدهد نگریسته می شود. شرایط کاری سازمانهای سنتی، احتمالا باعث فرسودگی میشوند اما یک کارمند دچار فرسودگی در اولین فرصت با فردی دیگر جایگزین خواهد شد.
روابط انسانی
فشار و فرسودگی عامل نگرانی سازمان برای سلامت و رفاه کارکنان می شود. با حمایت عاطفی یا سایر روشها سعی بر ارتقای عزت نفس کارکنان خواهد شد.
سیستمها
فشار و فرسودگی به عنوان نتیجه عملیات منظم سازمان مطالعه می شود. در این رویکرد به تاثیر مشارکت در شبکه ارتباطی سازمان بر فشار و مدلهای سایبرنتیک کنترل سنتی در محل کار توجه می شود.
فرهنگ
فشار و فرسودگی به عنوان یکی از جوانب ارزشها و مفروضههای مورد انتظار اعضای سازمانی تلقی می شود. شرایطی که موجب فشار و فرسودگی میشوند، از طریق تعامل افراد سازمان از نظر اجتماعی ایجاد می شود.
انتقادی
فشار و فرسودگی شغلی به عنوان یکی از شاخص های تنش در روابط بین کارکنان و کارفرمام در بافت سازمانی تلقی می شود. هدف پژوهشگر انتقادی آموزش دادن کارگران برای عدم قبول شرایطی است که موجب فشار و فرسودگی میشوند.
۲-۴- افراد در معرض خطر
کسانی که فاقد تعادل بین کار و زندگی شخصی خود هستند و کسانی که کارشان یکنواخت است و کسانی که نسبت به کارشان راضی نبوده و آشکارا با مردم حصومت میورزند، کسانی که درگیر تصمیم گیری درباره زندگی و مرگ افراد هستند (مثل پزشکان)، مدیران، گروه رهبران، کسانی که تحت شرایط دشوار و سخت کار می کنند، کسانی که کارشان به توجه دقیق نیاز دارد، کسانی که کارشان تکراری است و کسانی که سر و کارشان با مردم است بیشتر از همه در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند. به ویژه اگر احساس کنند تلاشهایشان به اهداف مطلوبی منجر نمی شود. کسی که از فرسودگی شغلی ایمن نیست. افراد در هر حرفهای و در هر سطحی میتوانند در معرض فرسودگی شغلی قرار گیرند (مازلاچ، ۲۰۰۴)..
۲-۵- علائم و نشانه های فرسودگی شغلی
در دورههایی از زندگی احساس ناامیدی، عصبانیت، افسردگی، نارضایتی و اضطراب عادی به نظر میرسد. اما افراد در حالت فرسودگی شغلی این هیجانات منفی را بیشتر از حد معمول تجربه می کنند. در بدترین حالت افراد از نوعی خستگی یا نقصان عاطفی شکایت دارند. فرسودگی شغلی با کاهش در شور و شوق و درخشندگی شغلی مشخص میگردد. به دنبال فرسودگی شغلی عوارضی بروز پیدا می کند که اولین عوارض آن فرسودگی جسمی است. در کل میتوان علائم و نشانه های فرسودگی شغلی را چنین برشمرد:
۱- بی تفاوتی نسبت به کار
۲- احساس کسالت و سستی و عدم تمایل به ادامه کار
۳- کاهش ظرفیت و قابلیت انجام کار
۴- اختلال در کار طبیعی دستگاههای بدن مانند جریان خون، تنفس، سیستم عصبی و …
۵- کاهش کمی و کیفی کار به علت کاهش قدرت و دقت
۶- افزایش ساعات غیبت از کار
۷- افزایش حوادث ناشی از کار
۸- تشدید و ازدیاد اختلافها و برخوردها در محیط کار و زندگی (تنش و پرخاشگری در محیط کار و خانواده)
۹- بروز عوارض عصبی و روانی و کاهش توانایی انجام کارهای روزمره زندگی در خارج از محیط کار
۱۰- اختلال در روابط اجتماعی، عدم توجه به وظایف اجتماعی و تمایل به معاشرت با دیگران
۱۱- پیری زودرس و کوتاهی عمر و مبتلا شدن به برخی بیماریها
۱۲- مشکلات بین فردی و کنارهگیری
۱۳- کاهش نیروی ذخیره شده در بدن
علاوه بر موارد فوق احساس ذهنی فروپاشی عاطفی و محرومیت و شکست، اغلب علائم جسمی از قبیل آشفتگی خواب، دردهای مزمن پشت، تغییرات فیزیولوژیکی (مثل اختلال در فشار خون)، سردرد و کاهش مقاومت در برابر عفونت نیز شایع هستند. این علائم فیزیکی با کاهش عملکرد، کنارهگیری، مشکلات بین فردی، سوء استفاده از مواد، غیبت از کار و بیماری همراه هستند (هاتسون و ایوانسویچ، ۲۰۱۰).
۲-۶- علل فرسودگی شغلی
فهم علل فرسودگی شغلی به فهم انگیزه آن کمک می کند. چرا باید افراد دست اندر کار خدمات انسانی از قبیل پرستاران و پزشکان و معلمین که سالها کارشان را با فداکاری دنبال کرده اند ناگهان از پای درآیند؟ نوعاً این افراد تا رسیدن به نقطه فروپاشی از چند مرحله میگذرند. مرحله اولیه با شور و هیجان، امیدواری زیاد و حتی احساس رسالت مشخص می شود. افراد مستعد فرسودگی شغلی اکثراً فرصتهای استراحت را از یاد میبرند و تعطیلات را به خاطر احساس ضرورت وافر لغو مینمایند. واقعیت به تدریج توقعات غیرواقعی آنها را ناکام میسازد و آنها شروع به تردید در مورد اهداف، شیوه ها و ارزشهای خود مینمایند. رفته رفته بیشتر عصبانی شده و شکوه می کنند و احساس بیارزشی کرده و افسرده میگردند. آنگاه بیعلاقگی فرا میرسد. بنابراین افرادی که ممکن است با بیشترین شور و شوق وارد کارشان شوند، اغلب بیشترین دلسردی را تجربه مینمایند. فرسودگی شغلی هم منشا بیرونی دارد و هم منشا درونی. منابع بیرونی شامل فعالیتهای اداری، احساس ناتوانی همراه با بار سنگین کارها، مراجعین مشکلدار، بیماران صعبالعلاج و وظایف و کارهای تکراری است. منابع درونی فرسودگی شغلی شامل انتظارات غیرواقعی و دلزدگی است.تا کنون در رابطه با فرسودگی شغلی، رویکردهای گوناگون ارائه شده است که مهمترین آن عبارتند از: رویکرد بالینی، رویکرد روانشناختی – اجتماعی، رویکرد تعامل چرنیس و مدل کاپنر (نیری، ۱۳۷۹). در رویکرد بالینی نشانگان فرسودگی شغلی به صورت علائم مختلف ظاهر می شود. این علائم و شدت آنها از یک فرد به فرد دیگر تفاوت دارد، این عوارض یکسال پس از شروع به کار در فرد ظاهر میشود و کارکنان فداکار و متعهد به سازمان، افرادی که سازمان را جایگزین زندگی اجتماعی خود می کنند، آنانی که دارای شخصیت سلطه طلب هستند و بالاخره مدیران، بیشتر گرفتار عارضه فرسودگی شغلی میشوند.
در رویکر روانشناختی – اجتماعی، فرسودگی شغلی یک ساختار چند بعدی است که از سه مولفه مرتبط با هم، یعنی تحلیل یا خستگی عاطفی، مسخ شخصیت، پایین بود احساس موفقیت فردی تشکیل شده است.