-فصل چهارم: نقد و بررسی اشعار دو شاعر با رویکرد مکتب رمانتیسم، ادبیات تطبیقی و نقد تطبیقی، وجوه شباهت و تفاوت اصول رمانتیک در اشعار دو شاعر.
-فصل پنجم: نتیجه پژوهش و پیشنهادات و محدودیتِهای پژوهش را در برمیِگیرد.
۲-۱٫ مطالعات نظری:
گفتار اول: رمانتیسم و سیر آن در اروپا
مقدمه
در میان مکاتب ادبی جهان هیچ کدام به اندازه رمانتیسم پر دامنه، پیچیده، مرموز، معمایی حل ناشدنی و دارای بن بست هزار لایه نبوده است. همین امر موجب شده است هر کسی بر حسب ظن ّّّخود، تعریفی از آن ارائه دهد بیِآن که، آن تعریف، تعریفی جامع و مانع بوده باشد. به نظر میِرسد این پیچیدگیِها از ماهیتّّ بسیار متضاد آن نشأت گرفته است؛ چرا که رمانتسیم محل ّّّّتلاقی تضادهاست. «رمانتیسم در عین حال(یا به تناوب) انقلابی و ضد انقلابی، جهانی و ملی، واقع گرا و خیال پرور، بازگشت گرا و یوتوپیایی (آرمان گرا)، دموکراتیک و اشرافی، جمهوری خواه و سلطنت طلب، سرخ و سفید، عرفانی و حسی است. این تضادها نه فقط در بطن هنر رمانتیک به طور کلی نهفته است، بلکه اغلب در زندگی و آثار یک نویسنده و حتی یک متن نیز وجود دارد» (اباذری، ۱۲۱:۱۳۸۶).
سادهِترین برداشتی که از کلمه رمانتیسم به ذهن خطور میِکند و در واقع شالودهِی آن را بنا میِنهد، عبارت است از بحران. یعنی انسان رمانتیک یا به عبارت بهتر، هنرمند رمانتیک کسی است که در میان فضای بحرانی در حال تعلیق و دست و پا زدن است. بحرانی که سرخوردگی از وعدهِهای برآورده نشده آن را به بار آورده است. بالطبع چنین فردی به گذشتهِها، سرزمینِهای دور دست، رویا، تخیل، فردیت، حزن و ناامیدی، مرگ، وحشت و کابوس پناه میِبرد و ارزشِهای والای انسانی و آرمانی را که به سبب تحولات اجتماعی بیگانه شدهِاند، در چنین دنیاهایی میِجوید. «در این تردیدی نیست که جنبش رمانتیسم در آلمان آغاز شد و خاستگاه واقعی آن آلمان بود. اما از مرزهای آلمان فراتر رفت و در هر کشوری که نوعی نارضایتی اجتماعی وجود داشت رخنه کرد، خاصه کشورهایی که زیر چکمه ی مشتی برگزیدگان خشن و سرکوبگر یا مردانی بیِکفایت بودند، به خصوص در شرق اروپا. پرشورترین جلوه های رمانتیسم را شاید در انگلستان بیابیم، یعنی کشوری که در آن «لرد بایرون» رهبر کل جنبش رمانتیسم شد و در اوایل قرن نوزدهم اصطلاح «بایرونیسم» کم و بیش مترادف با رمانتیسم بود . (برلین، ۱۳۸۵: ۲۱۱).
ظهور واقعی مکتب رمانتیسم در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم بوده است، و فاصلهِی بین سالِهای ۱۷۹۸ م. تا ۱۸۳۲م. یا ۱۸۳۴م. را دورهِی رمانتیک نامیدهِاند. با در نظر گرفتن این برههِی تاریخی معلوم میِِگردد که رمانتیسم در یک دورهِی بسیار پرتلاطم و انقلابی که در آن مبانی فکری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سبز فایل در حال شکل گرفتن است، به وجود میِآید. در این دوران شاهد گسترش تحولات عظیمی است که همهِی عرصهِهای زندگی انسان را در برگرفته است. از میان انبوه این تحولات میِتوان به انواع اختراعات و اکتشافات صنعتی، انقلاب صنعتی، استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه اشاره کرد.
«پژوهشگران دلایل گوناگونی را برای تبیین و رشد جنبش رمانتیک ذکر کردهِاند: بعضی از آنِها جنبش رمانتیک را تلاشی در سوی حرمت نهادن به احساس، عاطفه و خیال دانستهِاند. عدهِای اوج گیری جنبش رمانتیک را واکنشی میِدانند در برابر ناامنیِها و نابرابریِها و نابسامانیِهای دامنِ گستر، ناشی از انقلاب و سرانجام بسیاری از محققان این جنبش را واکنشی در برابر انقلاب فرانسه به حساب میِآورند؛ زیرا انقلاب وعدهِی آزادی و برابری و اصلاح امور را داده بود. اما خشونتِها و انتقام جوییِهای دوران انقلاب، خودکامگیِهای دیوان سالاری، جنگِهای ناپلئونی و زیر و رو شدن بسیاری از هنجارها و سنتِها نابسامانیِهای فراوان در پیِآورد و سرخوردگی و بدگمانی، جای شور و شوق نخستین را گرفت»
(مرتضویان، ۱۳۸۶: ۱۷۶-۱۷۵).
۲-۱-۱٫تعاریف و کاربرد واژه ی رمانتیسم
«کسی که در صدد ارائهِی تعریفی از رمانتیسم برآید به کاری مخاطره آمیز دست زده که بسیاری کسان را ناکام گذارده است». این هشدار به موقعی است که ای .بی. بورگام در سال(۱۹۴۱م.) در مجلهِی کنیون ریو ریو درباب رمانتیسم به ما میِدهد. اما این هشدارها منتقدان را از کوششِهای مدام خود برای رسیدن به نوعی تعریف از این اصطلاح باز نداشته است.
موریس بوروا، منتقد بزرگ انگلیسی در کتاب تصاویر رمانتیک میِگوید:«کلمهِی رمانتیک آن چنان گسترده و وسیع و برای اغراض گوناگون به کار رفته است که منحصر کردن آن به یک معنای منفرد غیرممکن به نظر میِرسد و هرگونه تلاش برای ارائه تعریف تازهِای از آن همین حکم را دارد».
جی–بارزون در فصل دهم کتاب کلاسیک، رمانتیک، مدرن.نمونهِهایی ذکر کرده که واژه رمانتیک در عصر حاضر مترادف با صفتِهای متنوع به کار رفته است: «جذاب، از خود گذشته، پرشور، آراسته،غیر واقعی، واقع بینانه، نامعقول، ماده گرایانه، عبث، قهرمانانه، اسرار آمیز و پراحساس، عمیق و غمگین، برجسته، محافظه کارانه انقلابی، رنگارنگ و آشفته، احساساتی، وهم آلود و خیالاتی، احمقانه و مربوط به شمال اروپا»
(همان: ۱۲).
با افزونی گرفتن هرچه بیشتر تعاریف ناهمگون، عدم ارائه یک تعریف دقیق از رمانتیسم مسلمِتر میِشود. به نقل از رمانتیسم لیلیان فورست: «ای برنباوم در کتاب راهنمای جنبش رمانتیک»، گستردگی این تعاریف را جمع آوری کرده که تعدادی از آنِِها را نقل میِکنیم:
رمانتیسیم بیماری است، کلاسیسیم سلامتی است. (گوته)
جنبشی که هر آنِچه را کلاسیسیم مردود و بی ارج شمرده ارج میِنهد. کلاسیسیم نظم و انضباطی مبنی بر ذوق سلیم است، کمالی مبنی بر اعتدال. اما رمانتیسم بیِنظمی و آشفتگی در تخیل است. جوش و خروش و خطا و نادرستی و یک موج کور خود محوری ادبی است. (برونتیر)
هنر کلاسیک، محدود و متناهی را تصویر میِکند، هنر رمانتیک نامحدود لایتناهی را نیز در نظر دارد و از آن خبر میِدهد. (هاینه)
احیا و بر انگیختن دوباره زندگی و اندیشه قرون وسطی. (هاینه)
اشتیاق و آرزوی دست یافتن به لایتناهی به درون متناهی، اشتیاق و آرزوی پدید آوردن ترکیبی از واقعیت و تخیل. در هنر آن چیزی را بیان کردن که در الهیات آن را اشتیاق وحدت وجودی میِنامند. (فیرچیلد)
بازگشت به طبیعت (روسو)
در مقابل کلاسیسم قرار ندارد، بلکه در مقابل رئالیسم جای دارد، از تجربه بیرونی کناره میِگیرد تا خود را بر تجربهِی درونی متمرکز کند. (آبروکرمبی)
آزادی خواهی در ادبیات درآمیختن گروتسک با تراژدی و هنر والا که در مکتب کلاسیسم منع شده بود … حقیقت کامل زندگی. (ویکتور هوگو)
کوشش برای فرار از واقعیت. (واتر هاوس)
آزاد سازی سطوح ناخود آگاه ذهن، یک رٶیای مستی بخش، در حالی که کلاسیسم عبارت است از سلطهِی ذهن خودآگاه. (لوکاس)
شیوهِی افسانهِای و جادویی نوشتن. (کار)
مالیخولیای احساساتی. (فلپس)
تخیلی در تقابل با عقل و واقعیت. (نیلسون)
نوزایی و تجدد حیات اعجاب و حیرت. (واتس – دانتون)
رمانتیسم در هر زمانی هنر روز است و کلاسیسم هنر روز قبل است. (استاندال)
به گفته فورست، علاوه بر این تعاریف میِتوان هر ساله تعاریف جدید دیگری نیز بر این فهرست افزود، این آشفتگی تعاریف تا حدی گسترش یافته که تقسیم بندی دقیقِتری را سبب شده است. از جمله گروهی میان رمانتیک و کلاسیک تمایز قایل شدهِاند و عده ِای «رمانتیسم» را مقابل «رئالیسم» قرار دادند. ولی این تقسیم بندیِها نیز به دلیل کلی و جامع بودن افراطی و یا محدود بودن افراطی، از آشفتگی آن نکاست.
(فورست، ۱۳۷۵: ۱۴ – ۱۳).
ریشه این آشفتگی و نابسامانیِها به نوعی در بطن ماهیت رمانتیک نهفته است و هر چه این تعاریف بیشتر شوند همان طور که گفته شد، ارائه تعریف دقیق و کامل از رمانتیسم را دشوار کرده و به هشدار ای . بی . بورگام در سال (۱۹۴۱ م.) در مجله کنیون ریویو صحه میِگذارد و دشواریِهای رمانتیسمِها در قرن هیجدهم و منتقدان بعد از دوره رمانتیسم تا به امروز را بیان میِکند. با وجود چنین مشکلاتی، بهترین راه حل، روش پیشنهادی خانم لیلیان فورست با عنوان «شباهت خانوادگی» است.
۲-۱-۲٫ مکتب کلاسیسم
کلاسیک در زبان لاتین به معنای طبقه و گروه است. «این واژه در معنای وسیع خود به آثاری اطلاق میشود که نمونه ادبیات کشوری شمرده شود و مایه افتخار آن کشور باشد. (سید حسینی،۸۱:۱۳۸۴).
«در واقع کارهای ادبی کلاسیک به آن دسته از آثار ادبی گفته میشود که نوع اعلای خود باشد و بدین وسیله تبدیل شود به عنصری معیار، که مورد تقلید قرار میگیرد (ثروت، ۱۳۸۵: ۴۷ (.
«کلاسیسم به مکتبی ادبی اطلاق میشود که در قرنهای ۱۶ تا ۱۸ میلادی در اروپا رواج داشت. این مکتب در پی شکوفایی فرهنگی (رنسانس) در اروپا به وجود آمد. رنسانس که یکی از بزرگِترین وقایع تاریخ دنیا محسوب میشود، در قرن ۱۴ میلادی در ایتالیا و اسپانیا آغاز شد و با تأخیری ۱۵۰ ساله به کشور فرانسه راه یافت. از آن پس، فرانسه بزرگِترین مدعی ادبیات کلاسیک جهان به شمار آمد.شاید مهمترین دستاوردی که رنسانس در پی داشت “نهضت اومانیسم” یا “انسان مداری” بود؛ این نهضت که تأثیر مستقیمی در شکلگیری مکتب کلاسیسم داشت، بر وجود انسان به عنوان موجودی ارزشمند تأکید میِکرد. پیش از آن و در قرون وسطی یعنی حاکمیت مطلق کلیسا بر اروپا، انسان موجودی گناهکار تلقی میشد که آمدنش به این دنیا تنها برای تزکیه نفس و ریاضت بود؛ اما نهضت اومانیسم، اصالت فرد را احیا کرد و تصویر تازهای از انسان ترسیم نمود. از آن پس، فرد به عنوان موجودی با ارزش و دارای عقل و شعور، راه تفکر را در پیش گرفت و نیروی بالقوه خود را برای تولیدات علمی و فرهنگی به کار بست و از روشهای تجربی برای کشف حقایق جهان بهره برد (سید حسینی، ۱۳۸۴ :۸۳).
«انسانمداری رایج در این زمان، بار دیگر هنر یونان باستان را زنده کرد؛ چرا که در یونان و رم باستان نیز به دور از تعصبات مذهبی به انسان به عنوان موجودی متفکر نگریسته میشد. از این رو، هنرمندان سده شانزده هنر کلاسیک در واقع بازگشت به آثار کهن یونان و رم باستان و کشف و استخراج قواعد و اصول هنری آن بود؛ چرا که به نظر معتقدان این مکتب، دوران طلایی هنر در همان آثار به پایان رسیده و قابل تکرار نیست. پس برای هنرمند چارهای جز این نمیماند که از اصول و قواعد این آثار پیروی و تقلید نماید. البته این پیروی، تقلیدی صرف نبود، بلکه به معنای به کار گیری این اصول در آثار نویسندگان و شاعران به کار میرفت. (انوشه،۱۱۴۸:۱۳۸۱).
۲-۱-۲-۱٫اصول و قواعد مکتب کلاسیسم
۱٫تقلید از طبیعت؛ ۲٫ تقلید از قدما؛ ۳٫ اصالت عقل؛ ۴٫ وضوح وایجاز؛ ۵٫ آموزندگی و خوشایندی؛ ۶٫ حقیقت نمایی؛ ۷٫ نزاکت ادبی؛ ۸٫ وحدتهای سه گانه زمان، مکان و موضوع.
«چونکه مکتب کلاسیسم همزمان با استقرار حکومتهای سلطنتی در اروپا شکل گرفت و در آن هنگام ادبیات ابزاری در دست اشراف بود. و نیز به سبب آن که نویسندگان و شاعران خود را مقید به اجرای قواعد خاصی میکردند، این ادبیات از سطح عوام بالاتر رفت و مخاطبان خاصی برای خود یافت. هدف این آثار، تفریح وسرگرمی نبود بلکه رواج اصول اخلاقی در جامعه بود. از میان انواع ادبی، حماسه و تراژدی بیشتر از بقیه مورد توجه کلاسیکها قرار گرفت. نویسندگان و شاعران فراوانی به این مکتب گرویدند که از بین آنِها میتوان به این افراد اشاره کرد: ولتر( Voltaire)، ژان ژاک روسو( (Jean Jacques Roussea، پیر کورن (Pierre Corneri ) ، راسینRacine)) از فرانسه؛ میلتون (Milltoun)، درایدن (Drydon) و بیکن از انگلستان و گلدونی) (Goldoniاز ایتالیا» (سیدحسینی،۹۸:۱۳۸۴).
۲-۱-۳٫ مقایسه دو مکتب کلاسیسم و رمانتیسم
«۱-کلاسیکِها بیشتر ایده آلیست هستند، یعنی میِخواهند فقط زیبایی و خوبی را شرح و بیان کنند. و حال آن که رمانتیکِها میِکوشند گذشته از بیان زیبایی، زشتی و بدی را هم نشان دهند.
۲-کلاسیکِها عقل را اساس شعر کلاسیک میِدانند. «عقل گرا» و حال آن که رمانتیکِها بیشتر پای بند احساس و خیال پردازی هستند.
۳- کلاسیکِها تیپ و الهام آثار خویش را از هنرمندان یونان و روم قدیم میِگیرند و حال آنِکه رمانتیکِها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانهِهای ملی کشورهای خویش الهام میِگیرند. و هم چنین از ادبیات معاصر ملل دیگر تقلید میِکنند.
۴-کلاسیکِها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیت هستند و رمانتیکِها به رنگ و جلال و منظره اهمیت میِدهند. آنِها ترجیح میِدهند که به جای سرودن اشعار منظم و یکنواخت به اشعاری بپردازند که بیشتر شبیه نثر (چه از لحاظ آهنگ و چه از لحاظ مضمون)، تصویری و متنوع باشد.
۵-برنامهِی رمانتیکِها، برنامهِی مبارزه است و روش آنِها به کلی منفی است. به عقیدهِی آنِها دستورالعمل_ هایی که در ادبیات رواج یافته، مانع آزادی فکر و بیان شده است. از این رو رمانتیکِها همهِی قواعد و دستورهای کلاسیک را درهم شکسته و دور انداختهِاند؛ یعنی رمانتیسم همان طوری که ” ویکتور هوگو"میِگوید، عبارت است از آزادی خواهی در هنر» (همان: ۱۷۸)
۲-۱-۴٫ پیدایش رمانتیسم و خاستگاه اولیه آن
ریشهِهای پیدایش نهضت رمانتیسم به عنوان یک نهضت جهانی و کاملا انقلابی در قرن هیجدهم نهفته شده است ولی با یک نگاه کلی میِتوان گفت رمانتیسم در همه دورهِها وجود داشته، هست و خواهد بود.
چه، گاهی اوقات با آثاری مواجه میِشویم که متعلق به دوران قبل از قرن هیجدهم است ولی رگهِهایی از رمانتیسم نیز در آن نمایان است اما همه این موارد به صورت پراکنده و غیر منسجم است.لیکن به شکل جامع و منظم در فرم و ساختار ادبی، در قرن هیجدهم و با حضور پیشگامانی چون ژان ژاک روسو(J.J.Russeau) و برناردن دو سنت پیر( (B.D.Pierre، ظاهر میِشود.
«دیرینگی رمانتیسم، اوایل قرون وسطی را شامل میِشود. در اوایل قرون وسطی رمانس به زبانِهای جدید بومی که در مکتبِها به جای زبان لاتین آموخته میِشد و از دیگر زبانِها متمایز بود، دلالت میِکرد! ابتدا به صورت رمانس، رمانز و رمان به کار میِرفت که سرانجام با رمان درهم آمیخت و یادآور رمان گردید. چون رمانس، داستانِهای عامه پسند و نثرهایی با مضمون ماجراجویی، عشق، … مبالغه را شامل میِشد»
مطالب درباره : نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم در اشعار فریدون مشیری و تاگور هندی۹۱- فایل ۴