در اصول اولیه توسعه پایدار گردشگری و همچنین از مفاهیم پایه ای اکوتوریسم آمده است که توسعه باید به گونه ای باشد که کمترین آسیب را به منابع موجود وارد کند. در بحث اکوتوریسم و فعالیتهای طبیعت مدار نیز حداقل تاثیر بروی طبیعت و فرهنگ موجود در منطقه مدنظر است. در نتیجه برای برآوردن این اهداف خانههای اکولوژیک ساخته شده که به شکل و یا اکولوژها احداث می شوند. امروزه دستورالعملها ومعیارهای کاملی برای ساخت اکوکمپها توسط سازمانهای معتبر فعال نوشته شده و در این رابطه گواهینامههایی به سازندگان و مالکین اکوکمپهای استاندارد اعطا می شود. اکوکمپها در مسیر تحولات خود هنوز در حال تغییر هستند تا بتوانند بیشتر به توسعه پایدار نزدیک شوند. نمونههایی از گواهینامهها و یا راهنماهای بین المللی که در آنها به اکوکمپها اشاره شده است:
۲-۹-۳ گواهینامه سیستم مدیریت محیط زیست ISO–۱۴۰۰۱
این گواهینامه از طرف سازمان بین المللی استاندارد و بنا بر رعایت اصول مدیریتی هم راستا با حفاظت از منابع زیستی به خدمات گردشگری مانند اکوکمپها ارائه می شود. هر مرکز و یا محصولی که بخواهد این گواهینامه را دریافت کند باید کلیه شراط لازم مربوط به سیستم مدیریت محیط زیست را در خود ایجاد کند. این گواهینامه به مراکز گردشگری نیز ارائه میگردد.
راهنمای ارزیابی پیامدهای توسعه بر محیط زیست (دستورالعمل ارزیابی طرحهای توسعه بخشی، انرژی و صنعت) : این راهنما در کتابی با همین عنوان به چاپ رسیده و کتاب مرجع بانک جهانی به حساب می آید.
چک لیست ساخت و مدیریت پایدار اکوکمپها راهنمای ساخت پایدار اقامتگاه در طبیعت با توجه به حفظ محیط زیست، رشد و بهره مندی جوامع محلی، که در سال ۲۰۰۶ توسط کارشناسان مجمع اکولوژی کشور ژاپن تهیه شده و هر ساله با توجه به تعاریف و مفاهیم جدید اکوتوریسم به روز می شود. این چک لیست از مجموعه ای از رهنمودها و معیارهایی تشکیل شده، که امروزه اغلب کشورهای فعال در امر اکوتوریسم جهت ساخت هرگونه اقامتگاه طبیعی آنها را مدنظر قرار می دهند.هدف تهیه این چک لیست نزدیک تر شدن اقامتگاههای طبیعی به استانداردهای محیط زیستی و گردشگریست. این چک لیست شامل ۱۱۲ سوال در ۶ گروه مختلف است. مسولین اقامتگاه با پاسخ دادن به هر سوال امتیازی معادل ۰٫۵ یا ۱ و یا ۲ دریافت می کنند. در نهایت با ارسال پاسخ سوالات، به مجمع اکوتوریسم ژاپن می توانند از درجه پایداری اقامتگاه خود و خدمات ارائه شده در آن اطلاع یابند ودر صورت کسب حداقل امتیاز مربوطه، گواهینامه بین المللی پایداری اکوکمپها را دریافت نمایند. مشخص است که هر چه امتیاز بالاتر باشد بیانگر توجه بیشتر مدیریت اکوکمپ به اصول اصلی اکوتوریسم و سازگاری نوع و شکل خدمات با طبیعت است، بنابراین در جذب گردشگران بیشتر موفق تر خواهد بود. نکته قابل توجه این است که بعضی از سوالات چک لیست باید توسط کارشناسان گردشگری هر کشورتغییراتی یابد تا با شرایط جغرافیایی و فرهنگی آن کشورسازگارتر شده و تطابق یابد. به جهت اهمیت، به روز بودن و البته کاربردی بودن این چک لیست ترجمه آن در ادامه تحقیق گنجانده می گردد. بدیهی است که موضوعی که در هر سوال پرسیده شده است، یکی از فاکتورهای مورد نظر در ساخت اقامتگاههای طبیعت مدار از جمله اکوکمپها می باشد.به طورکلی این چک لیست شامل مجموعه ای از رهنمودهای ضروری جهت ساخت اقامتگاه برای ارائه خدمات به تورهای طبیعت محور، و هدف آنچک لیست توسعه مدیریت محیطی در اقامتگاههای واقع در طبیعت است.
طبقه بندی موضوعات چک لیست
موضوعات مورد بررسی در ۶ طبقه تقسیم می شوند
الف : پایداری محیط زیستی
ب : غذا و نوشیدنی
ج: کاهش زباله و بازیاقت
د: کاهش مصرف و ذخیره انرژی و آب
ذ: تولید و فروش محصولات سبز
ر: توجه و حفاظت از محیط زیست به عنوان خانه طبیعی و اصلی جوامع بشری
۲-۱۰ کدهای اخلاقی در صنعت گردشگری
دامنه صنعت گردشگری تنها به عرضه کنندگان خدمات و مشتریان محدود نیست بلکه در بر گیرنده همه مردمی است که در مقصد گردشگری زندگی می کنند. بنابراین لازم است که جامعه ی میزبان و جامعه میهمان، ضمن آگاهی از وظایف اخلاقی خویش در مقوله گردشگری، نسبت به بروز رفتارهای صحیح یا مورد انتظار، اهتمام ورزند. متأسفانه علی رغم نیاز به تنظیم ضوابط اخلاقی گردشگری به صورت مکتوب که می تواند به فراخور نیاز هر کشور متفاوت باشد، بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، نسبت به این امر مهم کوتاهی نموده اند. (تاج زاده نمین، ۱۳۸۳:۵). شناخت کدهای اخلاقی برای گردشگری می تواند چارچوب مرجعی را برای مسؤلین توسعه پایدار گردشگری در هزاره جدید تعیین کند. اعضای سازمان جهانی جهانگردی بر این باورند که ضوابط مذکور جهت کمک به حداقل رساندن اثرات منفی گردشگری بر محیط زیست و فرهنگ منطقه و نیز به حداکثر رساندن مزایا برای افراد مقیم در مقصدهای گردشگری، مورد نیاز است. افزودن موضوع اخلاق به مباحث پایداری به این دلیل ضرورت دارد که نسلهای آینده حق دارند میراثی را دریافت کند که از طریق آن حداقل به رفاهی دست یابند که نسل فعلی از آن برخوردار است. از این رو، نیاز به نوعی قرارداد اجتماعی و اخلاقی بین نسلهای فعلی و آتی وجود دارد. در این جاست که موضوع عدالت بین نسلی مطرح می شود؛ این عدالت هنگامی امکان پذیر خواهد بود که سرمایههای اصلی انسانی یعنی منابع طبیعی، با دیدگاه آینده نگرانه، مورد استفاده قرار گیرند (رنجبران و زاهدی، :۱۳۸۵:۱۲۲). در بعضی از متون مربوط به توریسم برخی از نویسندگان به مسئله اخلاق محیط زیستی اشاره کرده اند. آنها معتقدند که تصمیمات مربوط به مسائل محیط زیست، در قالب سیستم اقتصادی و با هدف رشد و توسعه اقتصادی اتخاذ می شود، در صورتی که باید یک چارچوب اخلاقی در نظر گرفته شود و سیستم اقتصادی در درون آن فعالیت کند (Hiltz & fitzgibbon , 1989:19). به گفته رئیس انجمن تور اوپراتورهای مستقل اروپا، زمان آن رسیده است که از محصولاتی که تجارت ما به آن وابسته است مراقبت کنیم. اگر همه دست به دست هم ندهیم و چاره ای نیاندیشیم، برای مناطقی که مشتریان ما برای دیدن آنها بی قرارند، ممکن است ظرف ۵ سال آینده دیگر هیچ مشتری نداشته باشیم مسلماً آن مناطق رویایی تخریب خواهند شد (Stark, 2002: 106) در رابطه با کدهای اخلاقی مشارکت ذی نفعان صنعت توریسم در موارد زیر ضروری است:
شناسایی و احترام به باورها، اعتقادات مذهبی، پوشش و سنتهای جامعه ی میزبان
شناسایی و احترام به شیوه زندگی، ذائقه، رفتار، پوشش و انتظارات گردشگران (میهمانان)
احترام به حقوق بشر و عدالت ماورای جنسیت، کودکان، سالخوردگان، اقلیتهای قومی و غیره
کمک به ترویج اقسام سودمند گردشگری از جمله فرهنگی، اکوتوریسم، روستایی و غیره
کاهش فشارهای حاصل از گردشگری بر محیط طبیعی بر اساس اصول توریسم پایدار
به رسمیت شناختن اکوتوریسم و تلاش برای اجرایی شدن آن به صورت صحیح و بر اساس اصول و ضوابط آن
متعهد بودن در قبال حفظ و احیای میراث فرهنگی
((www.world.tourism.org/projects/ethicts/principles
اصول مهمی که مفهوم اکوتوریسم باید بر آنها مبنتی باشد :
نسبت به مسائل زیست محیطی حساس باشند و باعث کاهندگی منابع طبیعی نشوند
به تجربههای دست اول، فعال و روشنگر منجر شود
با آموزش کلیه طرفهای دخیل از جمله جوامع محلی، دولت، تشکلهای غیر دولتی، صنعت و گردشگران (در پیش از سفر، حین اجرا و پس از آن) توأم باشد
بایستی محدودیتهای منابع طبیعی که مستلزم مدیریت عرصه منابع طبیعی است مورد پذیرش قرار گیرد
باید درک و تفاهم بین بازیگران متعدد، یعنی کارگزاران دولتی، تشکلهای غیر دولتی، متخصصان و صاحبنظران صنعت و مردم و جامعه ی میزبان را ارتقاء دهد
بایستی بر اخلاقیات تأکید داشته باشد و رفتارهای اخلاقی را تعمیم دهد
می بایست برای منابع طبیعی، جامعه محلی و صنعت، منافع بلند مدت در برداشته باشد
.(Gunn & Var, 2002: 89)
اکوتوریستها باید توجه داشته باشند که در مناطق گردشگری چه رفتارهایی پسندیده و چه رفتارهایی ناپسند به شمار می روند ؛ همچنین بدانند که کیفیت فعالیتهای تفرجی آنها تا حدود زیادی به پذیرش و اجرای معیارها و اصول خاص منطقه بستگی دارد. کدهای اخلاقی مربوط به گردشگران، جهت ارتقاء قدرشناسی افراد نسبت به طبیعت و حفظ و احترام به آن تدوین می شود. در این جا به نمونههایی از کدهای اخلاقی گردشگران طبیعت اشاره می کنیم :
به جز رد پا در طبیعت چیزی از خود به جای نگذارید
در طبیعت از مسیرهای پاکوب حرکت کنید و مراقب باشید هنگام راه رفتن به گیاهان، حشرات و یا آشیانه پرندگان آسیب نرسانید
محیط طبیعی مورد بازدید خود را تمیزتر از زمان آغاز بازدید تحویل دهید
آرامش حیات وحش را به هم نزنید
از قوانین و مقررات مناطق مورد بازدید پیروی کنید
از محصولاتی که از حیوانات و گیاهان در خطر انقراض تهیه می شود، خریداری نکنید
از برنامههای حفاظتی که به حفظ محیط زیست منطقه کمک می کند، حمایت کنید
از خدماتی که حداقل اتلاف انرژی را دارد، استفاده کنید
با خرید محصولات محلی، به اقتصاد بومی کمک کنید
در مورد باورها و اعتقادات مردم منطقه آگاه باشید و با احترام به آن، از بروز ناهنجاری و مشکلاتی که از عدم توجه و یا حتی بی احترامی به آن بروز می کند، جلوگیری کنید. با رعایت احترام به سنتهای محلی باعث حفظ فرهنگ بومی و غرور ملی در جامعه ی میزبان شوید
در طبیعت، ترجیحاً آتش روشن نکنید و در صورت نیاز به آتش، ازحداقل میزان چوب استفاده کنید
آب را آلوده نکنید.
در طبیعت سر و صدا ایجاد نکنید (چون حیات وحش را دچار استرس خواهید کرد)
از نوشتن یادگاری بر آثار تاریخی و طبیعی خودداری کنید و دیگران را نیز از این عمل منع کنید
ترجیحاً از چیدن گل در طبیعت خودداری کنید و در عوض، با عکاسی از آن لذت ببرید
هرگز بدون اجازه از مکانهای خصوصی مانند منازل افراد عکس برداری نکنید
به اماکن مقدس احترام بگذارید
توجه داشته باشید که شما با پول دادن به افراد و به ویژه کودکان، آنها را به تکدی گری عادت می دهید (ولی هرگاه از جامعه ی بومی خدماتی دریافت کردید، حتماً درصدد جبران آن برآیید)
پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده هنر و معماری اردکان
گروه فرش( مواد اولیه و رنگرزی )
عنوان:
تأثیر مشخصات ساختمانی فرش دستباف( نوع گره، جنس نخ چله وتعداد لای نخ پرز )در تعیین خواص عملکردی آن
استاد راهنما:
دکتر سید محمود طباطبایی
تحقیق و نگارش:
سلماز احمدی
مهر ۱۳۹۳
تقدیم به:
پدر و مادر مهربانم
سپاسگزاری
با سپاس فراوان از اساتید بزرگوارم جناب آقای دکتر سید محمود طباطبایی که در تمام مراحل این پروژه راهنمایی و حمایتم کردند.
همچنین از پدر و مادر مهربانم که در تمام مراحل زندگی و تحصیل همراه و پشتیبانم بودند سپاسگزارم.
چکیده:
فرش دستباف در طول مدت زمان استفاده از آن ممکن است تحت تأثیر عوامل و شرایط محیطی مختلفی مانند انواع نیروهای فشاری، کششی و خمشی، رطوبت، حرارت و غیره دچار تغییراتی گشته که بر کیفیت و عملکرد نهایی آن اثر بگذارد. خواص عملکردی فرش بر اساس ویژگیهای ساختاری و خواص و مشخصات مواد اولیه مصرفی در آن به خصوص نخ های پرز از نظر جنس الیاف، نمره نخ تک لا و چند لا، تعداد لا و غیره تعیین میگردد. رسیدن به حد مطلوبی از دوام و حفظ ساختار فرش از عوامل مهمی است که موجب ایجاد نوعی اعتماد و اطمینان در مصرف کنندگان آن می شود و در پیشرفت بازارهای فروش آن امری تأثیر گذار است.
در این پژوهش به بررسی تأثیر برخی مشخصات ساختمانی فرش دستباف و خواص و ویژگی های مواد اولیه مصرفی آن بر خواص عملکردی فرش پرداخته شده است. به این منظور ۳ عامل نوع گره، جنس نخ تار و تعداد لای نخ پرز به عنوان عوامل متغیر در نظر گرفته شد و ۱۲ نمونه فرش دستباف با دو نوع نخ چله ی پشمی و پنبه ای و گره فارسی و ترکی و نخ های پرز ۲، ۴ و ۸ لا، تحت شرایط یکسان بافته شدند. بر روی نمونه فرش های بافته شده، ۳ آزمایش بارگذاری استاتیکی، سنجش استحکام گره و ثبات ابعادی انجام شد. برای بیان کمی خواص عملکردی فرش، ۴ شاخص درصد فشردگی، درصد افت ضخامت، درصد جمع شدگی و نیروی بیرون کشیدن پرز از فرش تعریف و محاسبه گردیدو نتایج مربوط به شاخصه های مذکور با بهره گرفتن از نرم افزار آماری minitab مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایج حاصل از آزمون ANOVA و آزمون Tukey نشان میدهد که در میان عامل متغیر نوع گره، بهترین نتایج در تعیین شاخص های درصد افت ضخامت و درصد فشردگی مربوط به نمونه های بافته شده با گره فارسی و مطلوب ترین نتایج در تعیین شاخص های ثبات ابعادی و استحکام گره، مربوط به نمونه های بافته شده با گره ترکی بود. در مورد متغیرهای تعداد لای نخ پرز و جنس نخ چله، نخ پرز ۸ لا و چله پشمی در تعیین تمام شاخصه های مورد مطالعه، نتایج بهتری داشته اند.
کلمات کلیدی: فرش دستباف - خواص عملکردی - نوع گره - تعداد لا - جنس نخ تار
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول : کلیات تحقیق
۱-۱ مقدمه ۲
۱-۲ طرح تحقیق ۲
۱-۲-۱ بیان مسأله ۲
۱-۲-۲ اهداف ۳
۱-۳ ضرورت انجام تحقیق ۳
۱-۳-۱ پیشینه تحقیق ۳
۱-۳-۲ سؤالات پژوهشی ۳
۱-۳-۴ فرضیات ۴
۱-۴ روش تحقیق ۴
۱-۵ شرح خلاصه ای از پایان نامه ۴
فصل دوم:ادبیات تحقیق
۱-۲ مقدمه ۶
۲-۲ طبقه بندی الیاف در صنعت نساجی ۶
۲-۲-۱ الیاف طبیعی ۶
۲-۲-۲ الیاف بشر ساخت ۶
۲-۳ مواد اولیه مصرفی در تولید فرش دستباف ۷
۲-۳-۱ پنبه ۷
۲-۳-۱-۱ طبقه بندی پنبه از لحاظ کیفیت ۷
۲-۳-۱-۲ ترکیب شیمیایی ۸
۲-۳-۱-۳ ویژگی های فیزیکی پنبه ۸
۲-۳-۱-۴ جذب رطوبت ۸
۲-۳-۱-۵ خواص حرارتی ۸
۲-۳-۱-۶ ساختمان داخلی لیف پنبه ۸
۲-۳-۱-۷ موارد استفاده پنبه در تولید فرش دستباف ۸
۲-۳-۱-۸ روش شناسایی الیاف پنبه به کمک روش سوزاندن ۹
۲-۳-۲ پشم ۹
۲-۳-۲-۱ ساختمان داخلی لیف پشم ۹
۲-۳-۲-۲ ویژگی های فیزیکی پشم ۹
۲-۳-۲-۳ خواص شیمیایی پشم ۱۰
۲-۳-۲-۴ واکنش های پشم در مقابل مواد شیمیایی ۱۰
۲-۳-۲-۵ درجه مرغوبیت الیاف پشم مصرفی در فرش دستباف ۱۱
۲-۳-۲-۶ چگونگی شناسایی الیاف پشم ۱۱
۲-۳-۳ ابریشم ۱۱
۲-۳-۳-۱ انواع الیاف ابریشم مصرفی درقالی بافی: ۱۱
رابطه متقابل و برابر افراد خصوصی در حوزه عمومی زمانی از بین رفت که احزاب سیاسی با انجمنهای مبتنی بر منافع ویژه پیوند یافت و لذا مجبور شد به حمایت و بازنمایی منافع سازمانها و انجمنهایی بپردازد که از حوزه خصوصی به حوزه عمومی یورش آورده بودند(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۱۹).
خود پارلمان نیز دیگر نمیتواند مجمعی از مباحثهگران نقاد باشد؛ زیرا تصویب اتوماتیکوار تصمیمات پارلمانی در پشت درهای بسته از یکسو در خدمت خواستههای رسمی است و از دیگرسو بدین منظور است تا اتحاد و وفاق ظاهری حزب را به بیرونیان نشان دهد(هابرماس،۱۳۸۴: ۳۲۰).
در حوزه عمومی نیز مذاکره و مباحثه شکل یک نمایش ساختگی به خود گرفته است. کارکرد انتقادی عمومیت به نفع صحنه نمایش کنار رفته است و بحث و مباحثه را دیگر نمیتوان از طریق استدلال برتر پیش برد، بلکه تنها راه همسازی و همگامی است(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۲۲).
از نظر هابرماس تنها راه احیای حوزه عمومی همان بهبود و پیشرفت عقلانی شدن است که از طریق بحث عقلانی- انتقادی افراد خصوصی شکل میگیرد. در این صورت میتوان به جامعهای امیدوار بود که در آن انتخابات دولتی وجود واقعی دارد و در فرایند مداوم و هماهنگ انسجامبخشی به عموم دخیل است. عقبماندگی حوزه عمومی در دموکراسی تودهای دولت رفاه به این علت است که در این حکومت گاه به گاه و در زمان انتخابات حوزه عمومی براساس جوسازی عمومی برای انتخابات به طور متناوب و موقت شکل میگیرد. این سبب استیلای عمومیت مبتنی بر روابط عمومی میشود. احزاب تبدیل به شرکتهای تجاری- تبلیغاتی میشوند که تنها در رقابت تبلیغاتی شرکت میکنند(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۲۸).
ارتباط شهروندان با دولت نه از طریق مشارکت سیاسی بلکه در راهروها و اتاقهای انتظار سازمانهای اداری شکل میگیرد. شهروندان انتظار دارند بیآنکه تلاش کنند در اخذ تصمیمات حیاتی مشارکت ورزند و از امکانات و خدمات لازم برخوردار شوند(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۳۰).از نظر هابرماس ارتباط اندکی بین جمعیت رأیدهنده در دموکراسیهای تودهای دولت رفاه اجتماعی و جماعت منتقد در دولت قانونگرای بورژوایی قرن نوزدهم وجود دارد. ترکیب اجتماعی آن بخش از جمعیت که امروز به طور فعال در رأیگیری شرکت میکنند شبیه ترکیب اجتماعی جماعتی است که در دوره لیبرال از حق رأی برخوردار بود. امروزه مردان بیشتر از زنان، متأهلین بیشتر از مجردین و افراد متعلق به طبقه بالا بیشتر از افراد طبقات پایین در رأیگیری شرکت میکنند. فزونتر پیشهوران و کاسبکاران متعلق به طبقات متوسط اقتصادی بیش از همه در انتخابات شرکت میکنند. و این واقعیت که گروههای سنی ۳۵ تا ۵۵ ساله دارای بالاترین میزان مشارکت در رأیگیری هستند نشان میدهد که نوع شغل و نحوه درگیری در روابط «کار اجتماعی» تأثیر فوقالعادهای در این زمینه میگذارد(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۳۱-۳۳۰).
از سوی دیگر بیتحرکی و سکون حجم عظیمی از جمعیت رأیدهنده کنونی به خوبی نمایانگر زوال و فروپاشی جماعت منسجم رأیدهنده دوره لیبرال است. این جمعیت از یک طیف اقلیت شهروند فعال تا اکثریت شهروندانی است که تأثیر چندانی از مناقشات سیاسی نمیگیرند. این جمعیت همیشه مستعد آنند که به قالب گونهای وفاق موهوم و غیر واقعی درآیند(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۳۳).
نمایش موقت حوزه عمومی در هنگام انتخابات کاملاً درخور و مناسب فضایی است که در آن اثری از حوزه عمومی بورژوایی نیست. فرهنگ یکنواختکنندهای که توسط رسانههای تودهای جعل و تبلیغ میشود گرچه نیت و مقصودش غیر سیاسی است لیکن گونهای ایدئولوژی سیاسی عرضه میکند. هرگونه برنامه سیاسی یا آگهی تبلیغاتی باید به جای رقابت با این ایدئولوژی با آن همنوا شود. ایدئولوژی اکنون در چارچوب فرهنگ مصرف جا افتاده است و کارکرد قدیمش یعنی وادار کردن افراد به همنوایی با وضعیتهای موجود را در سطح عمیقتری از آگاهی انجام میدهد(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۳۵).
این ایدئولوژی به صورت رشته به هم بافتهای از مدهای رفتار به وجود میآید. این ایدئولوژی از هرگونه انتقاد و خرق عادت چشمپوشی میکند. هابرماس مینویسد مادام که منش حاکم بر جامعه در خدمت تکرار و تکثیر احزابی بر سازنده وضع زندگی و هستی افراد است و در عین حال شیوه زندگی موجود را به مثابه قاعده معرفی میکند، افراد نیز بیش از پیش در عقیده بیبنیان خویش به زندگی و هستی ناب مستحکم میشوند(هابرماس، ۱۳۸۴: ۳۳۵).
چشم انداز دموکراسی از نظر هابرماس
هابرماس در وهله اول، مرحله سرمایه داری را مرحله ای در تکامل تحولی به شمار می آورد. مرحله ای که می تواند مسیری غلط را طی کند و به فاجعه منجر گردد، همچنین او نوعی نگاه نوستالژیک به گذشته(مراحل اولیه سرمایه داری) دارد. دورانی که شاهد شکل گیری صحیح افکار عمومی و حوزه عمومی شکوفا بودیم. اما هابرماس مشخصه سرمایه داری مدرن را سیطره دولت بر اقتصاد و سایر عرصه های حیات اجتماعی می داند. امور عمومی دیگر عرصه های بحث و انتخاب تلقی نمی شوند بلکه مسائل فنی محسوب شده و به وسیله متخصصین و عقلانیت ابزاری حل می شوند(کرایب،۱۳۷۸: ۳۰۵ ).
هابرماس سه نوع بحران شایع در سرمایه داری را مشخص می کند: سرمایه داری اولیه دچار بحران اقتصادی می شود. اما این بحران به بقیه بخشهای نظام سرایت می کند و بحرانهای دیگری ایجاد می کند. دخالت فزاینده دولت برای برطرف کردن بحران اقتصادی منجر به بحران عقلانیت می شود چرا که دولت نمی تواند بین منافع متفاوت و متضاد آشتی برقرار کند. بحران عقلانیت در سطح یکپارچگی اجتماعی به صورت بحران مشروعیت بروز می کند .مردم اعتماد خود به کارآیی دولت را از دست می دهند(کرایب،۱۳۷۸: ۳۰۷ ).
اگر نتوان بحران عقلانیت را در خرده نظام سیاسی مهار کرد، صحنه به خرده نظام های اجتماعی و فرهنگی تغییر می کند و سومین نوع بحران، یعنی بحران انگیزه بروز می کند. بحران اقتصادی بحران یکپارچگی نظام و بحران های مشروعیت بحران های یکپارچگی اجتماعی و نظام اند اما بحران انگیزه صرفا بحران همبستگی اجتماعی است. دولت دیوانسالاری نیز که روز به روز بزرگ تر و قدرتمندتر می شود.ا مکان و انگیزه مشارکت سودمند مردم را در فرایندهای تصمیم گیری از طریق نهادهای دموکراتیک معمول از قبیل احزاب سیاسی و انتخابات را از بین می برد. جنبش های جدید ازجمله زنان و محیط زیست نشانه های این بحران هستند(کرایب،۱۳۷۸: ۳۰۸ ).
هابرماس برخی جنبشهای اجتماعی را در واکنش به استعمار زیست جهان که از نظر او از آسیب های اجتماعی دوران معاصر است، تحلیل میکند. او زیست جهان را در معرض خطر استعمار نظام و عقلانیت وابسته به آن که به تعبیر وبر عقلانیت صوری است میداند. از نظر او جنبشهای اجتماعی اساساً برای دفاع از زیست جهان (ارزشهای اجتماع و خانواده) در مقابل شیگشتگی و اداره بوروکراتیک که به شدت این زیست جهان را از ناحیه نظامهای اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید میکنند به وجود آمدهاند. این جنبشها طرفدار یک جامعه عادلانهتر و مشارکتیتر هستند که در آن عقلانیت ارتباطی وجود داشته باشد، هستند(نش، ۱۳۸۰: ۱۳۷).
هابرماس میان جهان زندگی یعنی جهان سطح خردتری که در آن کنشگران ضمن ارتباط با یکدیگر، در مورد امور مختلف به تفاهم میرسند و نظام اجتماعی پهن دامنهتر و خرده نظامهای آن تمایز قایل میشود. زیست جهان به صورت متن و زمینه مهم و ذیربط در کنشهای متقابل پدیدار میشود و نه بر حسب آگاهی بلکه بر حسب «مجموعه الگوهای تفسیری که به صورت فرهنگی منتقل میشوند و به صورت زبانی سازمان مییابند» درک میشود. زیست جهان همان افقی است که آدمیان در محدودههای آن به اقلام دنیاهای عینی، ذهنی و هنجاری ارجاع میدهند(اوث دیت، ۱۳۸۶: ۱۲۶). کنش ارتباطی داخل جهان حیاتی اتفاق میافتد. زیست جهان زمینه فراگردهای به تفاهم رسیدن را از طریق کنش ارتباطی فراهم میسازد. زیست جهان از فرهنگ و جامعه و شخصیت ترکیب میشود. زیست جهان قلمرو عقلانیت ارتباطی است. عقلانیت جهان حیاتی متضمن رشد معقول شدن کنش ارتباطی است(ریترز، ۱۳۷۹: ۷۳۹).
هابرماس در پس تقاضای عدالت اجتماعی و دموکراسی مشارکتی توسط جنبشهای نوین اجتماعی، امکان تحقق جامعهای حقیقتاً دموکراتیک را میبیند به میزانی که این جنبشها خواستار آن باشند که خرد در تصمیمها و سیاستهای اجتماعی مد نظر قرار گیرد، اخلاق ارتباطی را به نمایش میگذارند که اگر محقق شود میتواند سرمایهداری را به جامعه سوسیال- دموکرات مبدل کند. جنبشهای اجتماعی دموکراسی را عمق میبخشد (سیدمن، ۱۳۸۸: ۱۷۶).
همچنین هابرماس دموکراسی را با توجه به تحولات جهانی شدن بررسی می کند. از نظر او دموکراسی تودهای مبتنی بر رفاه عامه، اکنون که دولت مدرن در غرب فرایند تکاملی ۲۰۰ ساله خود را پس از تولد انقلابیش پشت سر میگذارد، به پایان خود نزدیک میشود. این اندیشه که یک بخش از جامعه دموکراتیک، میتواند به نحو بازاندیشانه کل جامعه را سامان دهد تاکنون تنها در چارچوب دولت- ملت صورت تحقق گرفته است. و اکنون تحولاتی که با اصطلاح «جهانی شدن» خلاصه میشود، کل منظومه دولت- ملت را زیر پرسش برده است(هابرماس، ۱۳۸۰: ۹۴).
نقد دیدگاه هابرماس
انتقادات مشترکی بر مدل دموکراسی هابرماس وارد شده است. اولی مسئله وفاداری هابرماس به حداقل بعضی از عناصر نظریه کارکردگرایی است که امکان دموکراتیک نمودن نهادهای دولت و اقتصاد سرمایهداری را به طور جدی محدود میسازد. همچنین باعث غفلت از کردارهای وضعیتمند و بازتولید آنها به وسیله بازیگران اجتماعی میشود که نسبت به زمینهای که به آن عمل میکنند، آگاه هستند(نش، ۱۳۸۲: ۲۷۰).
دومین انتقاد عمده بر نظریه دموکراسی هابرماس این است که به اعتقاد او تبادل نظر دموکراتیک به سوی اجماع جهتگیری شده است. به نظر لیوتار علاقه هابرماس به ایجاد همبستگی از طریق اجماع تعقلی بدتر از مشکل گسستگی است. او ایده اجماع را یک ایده تروریستی توصیف می کند که بر ناهمگونی بازیهای زبانی که به وسیله بیاعتقادی پسامدرن به فراروایتها آزاد شدهاند، خشونت روا میدارد(نش، ۱۳۸۲: ۲۷۱).
سومین انتقاد اینکه مدل تبادل نظر دموکراتیک هابرماس بیش از اندازه عقلگرا می باشد. بنابراین به طور بالقوه هویتهایی را که خارج از معیارهای سیاست دموکراتیک لیبرال فعلی میباشند، کنار میگذارد و خطر حاشیهای نمودن گروههای خاص را در پی دارد. نویک معتقد است که عدم پذیرش این نکته که شیوههای متنوعی برای گفتوگو وجود دارد به طور ندانسته به منزله امتیاز قائل شدن برای معیارهای استدلالهای رسمی، عمومی و بیچون و چراست که عملاً به گروههای مسلط جامعه تعلق دارد(نش، ۱۳۸۲: ۲۷۲).
دموکراسی گفت و گویی آنتونی گیدنز
چشم انداز دموکراسی و اصلاحات پیش رو
گیدنز معتقد است دموکراسی یکی از کلمات کلیدی قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم است. گسترش ایده دموکراسی در ۱۰۰ سال گذشته، با گسترش صنعتی شدن و اقتصاد بازار مقارن بوده است. رابطه بین دموکراسی و صنعتی شدن پیچیده است. امروزه دولتهایی که دموکراسی جزئی از آرایش سیاسی آنها نباشد، انگشتشمارند. در طول چند دهه اخیر حداقل با عنایت به مفهوم حداقلی دموکراسی، جهان بسیار دموکراتیکتر از گذشته شده است(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۳۹).
اگرچه بعضی از دولتها با وجود داشتن داعیه دموکراسی از معیارهای حداقلی آن نیز دورند و برخی از کشورها بعد از تجربه دموکراسی به اقتدارگرایی بازمیگردند، اما درصد قابل توجهی از کشورهایی که دموکراسی تمام عیار را پشت سر گذاشتهاند، همینگونه باقی خواهند ماند(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۴۰).
از نظر گیدنز رابطه تام میان گسترش جهانی شدن و گسترش دموکراسی برقرار است، هرچند که این رابطه ابتدایی و ساده نیست. در جامعه اطلاعاتی جهانی که در حال ظهور است، دیگر برخورد نامناسب دولتها با شهروندان و رفتار اقتدارگرایانه با آنها به آسانی ممکن نیست(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۴۴).
طبق نظر برخی تحلیل گران دلایل متعددی وجود دارد که میتوان تصور کرد که دموکراسی دچار بحران شده است. اول، میزان مشارکت سیاسی در طول سی سال گذشته نه در تمام کشورهای صنعتی، ولی در بیشتر آنها کاهش یافته است. دوم نظرسنجیها حاکی از این است که در طول سی سال گذشته میزان اعتماد مردم به دولت، سیاستمداران و ساز و کارهای دموکراتیک کاهش یافته است و سوم اینکه رشد و گسترش رسانهها اگرچه فضا را برای دیالوگ سیاسی و فعالیت بیشتر و بازتابیتر شهروندان باز و فراهم میکنند، اما در عین حال با شخصی کردن و تجاری کردن مسائل سیاسی، این فضا را میبندند و مخدوش میکنند(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۴۶).
اما گیدنز معتقد است این مسائل را نباید بیش از اندازه واقعیاش بزرگ کنیم. بیتفاوتی نسبت به سیاست و توانایی نادیده گرفتن دولت در شرایط خاصی، اتفاقاً یکی از ویژگیهای اصلی دموکراسی است. کشورهای اقتدارگرا و غیردموکراتیک بالاترین میزان مشارکت سیاسی را دارا میباشند. در تعداد زیادی از انتخابات شوروی سابق، ۹۹٪ مردم شرکت میکردند، ولی نمیتوان شوروی سابق را یک نظام سیاسی شدیداً دموکراتیک خواند. به سختی میتوان تعیین کرد که چه میزانی از بیتفاوتی و فراغت سیاسی با تداوم یک دموکراسی سازگار است، ولی در یک دموکراسی قطعاً میتوانید اگر مایل باشید تا حد زیادی به دولت بیتوجهی کنید و بیتفاوت باشید(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۴۸).
با این وجود گیدنز میپذیرد که باید راهبردها و اصلاحاتی را برای دموکراسی در نظر بگیریم. او در این زمینه پیشنهاد تمرکززدایی، دموکراتیک کردن دموکراسی و دموکراتیزاسیون در سطحی بالاتر از دولت- ملت را ارائه میدهد. فرایند دموکراتیزاسیون نباید کند یا متوقف باشد و همیشه باید در جریان باشد. همچنین با توجه به فرایند جهانی شدن بسیاری از چیزهایی که بر ما اثر میگذارند در سطحی بالاتر از دولت- ملت رخ میدهند. به عنوان مثال او به نشانههای عدم دموکراتیک بودن اتحادیه اروپا اشاره میکند(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۵۱-۱۵۰).
همچنین به نظر گیدنز از آنجا که احیای حوزه عمومی در جوامع کنونی برای گسترش دموکراسی اهمیت زیادی دارد، باید از حوزه عمومی هم در برابر قدرت شرکتها و هم در برابر قدرت دولت محافظت کنیم. تاریخ حوزه عمومی نشان میدهد که همواره توسط دولتها تخریب شده است. دولتها در مقایسه با هر شرکتی در قرن بیستم انسانهای بیشتری را کشتهاند(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۵۴).
گیدنز در راه سوم استدلال میکند که آنچه ضروری است بازسازی دولت است. یعنی فراتر رفتن از کسانی که در جناح راست هستند و دولت را دشمن میشمارند و آنها که در جناح چپ قرار دارند و دولت را راه حل میدانند. امروزه بحران دموکراسی این است که دموکراسی لیبرال بی رقیب است. بحران دموکراسی ناشی از دموکراتیک نبودن آن است. امروزه جاذبه دموکراسی از نیروهایی ناشی میشود که جامعه جهانی را از نو شکل میدهند. از جمله تقاضا برای استقلال فردی و ظهور درک اندیشیدهتری از مفهوم شهروند. به عبارتی دموکراتیزه کردن از دموکراسی پیش افتاده است(گیدنز، ۱۳۷۸: ۸۱).
همچنین دولت باید به طور ساختاری به جهانی شدن واکنش نشان دهد. دموکراتیک کردن دموکراسی بیش از هر چیز به مفهوم عدم تمرکز است. جهانی شدن امکان تفویض قدرت به سطوح پایینتر و بالاتر از دولت را به صورت یک فرایند دوسویه مهیا میکند. همچنین دولت باید نقش حوزه عمومی را گسترش دهد که این به معنای اصلاحات قانونی با هدف شفافیت و باز بودن بیشتر و نیز معمول کردن تمهیدات حفاظتی جدید در مقابل فساد است. حکومتها و شهروندان امروزه در محیط اطلاعاتی واحدی زندگی میکنند(گیدنز، ۱۳۷۸: ۸۳).
دولتها میبایست اقداماتی را در اصلاح بوروکراسی و مدیریت ریسک انجام دهند. همچنین دموکراتیزه کردن دموکراسی نمیتواند تنها محلی یا ملی باشد. دولت باید بینشی جهانی داشته باشد، در حالی که دموکراتیزه کردن رو به بالا نباید در سطح منطقهای متوقف شود. دموکراتیزه کردن رو به پایین باید بازسازی جامعه مدنی را در زمره پیشفرضهای خود بگنجاند(گیدنز، ۱۳۷۸: ۸۸).
پاسخگو بودن و مسئولیتپذیری در قبال عموم مردم از ویژگیهای سیاسی عرصه سیاسی دموکراتیک است. تصمیمهای اتخاذ شده یا سیاستهای اعمال شده در صورت لزوم باید به روی نظارت و بازرسی باز باشد. پاسخگو بودن هرگز ممکن نیست دائمی و مستمر باشد. بنابراین دوش به دوش اعتماد پیش میرود(کسل، ۱۳۸۷: ۴۳۰).
بر همین اساس ترویج یک جامعه مدنی فعال بخشی اساسی از سیاستهای راه سوم گیدنز (سوسیال دموکرات) است. دولت و جامعه مدنی باید در مشارکت با یکدیگر عمل کنند و هریک کار دیگری را تسهیل کرده، ولی در عین حال به عنوان یک عامل کنترل نسبت به دیگری عمل کند. هیچگونه مرز دائمی بین دولت و جامعه مدنی وجود ندارد. بسته به شرایط گاهی لازم است دولت بیشتر به عرصه مدنی کشانده شود و گاهی عقبنشینی کند(گیدنز، ۱۳۷۸: ۹۰).
کاهش اعتماد به سیاستمداران و سایر مقامات رسمی گاهی نشانه بیتفاوتی اجتماعی عمومی پنداشته میشود. از نظر گیدنز اینچنین نیست. دارا بودن سطح بالایی از خود سازماندهی(self-organization) در غرب یکی از ویژگیهای جامعهای است که به طور فزایندهای درباره مسائل تأمل میکند(گیدنز، ۱۳۷۸: ۹۱).
سیاستهای احیای اجتماعات محلی نباید حوزه عمومی را نادیده بگیرند. یک حوزه عمومی باز به همان اندازه در سطح محلی دارای اهمیت است که در سطح ملی، و این یکی از شیوههایی است که دموکراتیزه کردن به طور مستقیم با توسعه اجتماعی محلی ارتباط پیدا میکند. بدون آن طرح احیای اجتماعات محلی ممکن است با خط جدایی اجتماع محلی از جامعه بزرگتر روبهرو شده و در برابر فساد آسیبپذیر شوند. اصطلاح عمومی در اینجا شامل فضای عمومی نیز می باشد. از مشخصه های انحطاط اجتماعات محلی معمولاً یکی فرسودگی عمومی و دیگری از میان رفتن فضای عمومی سالم، خیابانها، میدانها، پارکها و نواحی دیگری است که مردم در آن احساس امنیت کنند(گیدنز، ۱۳۷۸: ۹۶).
مبانی تئوریک دموکراسی گفت و گویی گیدنز:
رهیافت دموکراسی گیدنز تحت تاثیر دیدگاه کلی او درباره کنش و مدرنیته می باشد. چرا که گیدنز شکل گیری دموکراسی را تا حدودی نتیجه کنش افراد اجتماعی می داند، کنشی که عاملیت و ساختار در آن به شیوه های خاصی حضور دارند. همچنین گیدنز تئوری دموکراسی خود را مخصوص جامعه معاصر که آن را مدرنیته متاخر می داند، ارائه می کند. بنابر این لازم است به طور اختصار با نظریات او در زمینه مدرنیته متاخر نیز آشنا شویم.
گیدنز مدرنیته را چرخه پرشتابی در حال حرکت میداند، اما امید دارد که نوع بشر دست کم تاحدی فرمان این نیروی ویرانگر را در دست بگیرد. گیدنز در رهیافت تئوریک خود قصد دارد به تلفیق رویکردهای عامل محور و ساختار محور بپردازد. او مفهوم «دوگانگی ساختار» را به کار میگیرد تا دیدگاه دوگانه خود به عمل اجتماعی را نشان دهد. گفته میشود ساختارهای اجتماعی هم وسیله کنشاند یا کنش را ممکن میسازند، و هم خود به وسیله کنش اجتماعی بازتولید میشوند. از نظر گیدنز ساختارها نظمی مجازی هستند. به یک معنا ساختارها در ذهن افراد وجود دارد آن هم به منزله دانش عملی درباره اینکه چه قواعدی (فرایندها یا سنتهای مسلم فرض شده) و چه منابعی (امکانات مادی و اجتماعی برای انجام امور) برای رفتار اجتماعی در موقعیتهای مختلف ضروری و مناسب است(سیدمن، ۱۳۸۶: ۱۹۱).
از نظر گیدنز، نکته کلیدی آن است که حیات اجتماعی نه مجموعهای از کنشهای فردی و نه مجموعهای از ساختارهای اجتماعی است بلکه به مثابه فرایندی در نظر گرفته شده است که مفهوم کلیدی آن عمل اجتماعی به شمار میآید و دارای دو جنبه «عاملانه» و «ساختاری» است(سیدمن، ۱۳۸۶: ۱۹۲). گیدنز اصرار دارد که انسانها نقشی فعال در شکل دادن به زندگی اجتماعی دارند. البته انسانها مانند آنچه تئوری مبادله میگوید نیز تنها با منفعت و محاسبه سود و زیان کنشهای خود را انجام نمیدهند، بلکه کنش آنها حاوی دانش عملی از جهانشان، و قابلیت تأمل در شرایط کنش خود و به کار گرفتن این دانش در رفتارشان است. انسانها عاملانی مطلع، اهل بازاندیشی و صاحب مهارتاند(سیدمن، ۱۳۸۶: ۱۹۳).
از آنجا که یکی از دغدغههای گیدنز تلفیق سطوح خرد و کلان می باشد، سعی میکند بازتابها و ویژگیهای مدرنیته متأخر را نیز در زندگی روزمره و سطح هویت شخصی هم به تصویر بکشد. او مدرنیته متأخر را در این سطح با چهار مفهوم اساسی : بازاندیشی (reflexivity) ، اعتماد (trust)، جدایی زمان و مکان (sepration of time and space)و مخاطره (risk) تعریف میکند.
بازاندیشی فرایند بازپرسی ، آزمون و بازنمایی رفتار خود و دیگران است که با شرایط و تجربیات مدرنیته متأخر شکل میگیرد (Bilton and others 2002) بازاندیشی در شرایطی شکل میگیرد که بک آن را فردی شدن مینامد . «فردی شدن به بیگانگی یا انزوا دلالت نمیکند بلکه به معنای این الزام در مدرنیته متأخر است که افراد در غیاب یقینها و هنجارهای تثبیتشده و الزام و ظهور شیوههای جدید زندگی که مدام در معرض تغییر است ، باید زندگینامه خود را خلق کنند» (لاپتن، ۱۳۸۰ : ۳۰۳).
با فردی شدن مفهوم سبک زندگی خلق میشود. سبک زندگی تلاش افراد است برای ساختن هویتهای شخصی، فرهنگی و اجتماعی خاص خود در بین ساختار تاریخی و اجتماعی از پیش تعیینشده جامعهشان (Erik, 1996). سبک زندگی به عنوان الگوی کنش و به عنوان نوع مجزایی از گروهبندی اجتماعی است که در مدرنیته شکل گرفته است. مفهوم سبک زندگی همراه با خود خاصیت بازتابی و تفسیری دارد. گیدنز سبک زندگی را «مجموعه کمابیش جامعی از عملکردها میداند که فرد آنها را به کار میگیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را برمیآورند بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران مجسم میسازد »(گیدنز، ۱۳۷۸: ۱۱۹).
بازاندیشی در زندگی اجتماعی مدرن دربرگیرنده این واقعیت است که عملکردهای اجتماعی پیوسته مورد بازنگری قرار میگیرند و در پرتو اطلاعات تازه اصلاح میشوند. با مدرنیته در عرف و در همه جنبههای زندگی روزمره انسان تجدیدنظر اساسی صورت میگیرد، همچنانکه «خود» نیز همچون پروژهای تأملی درنظر گرفته میشود. تأملی بودن «خود» مداوم است و همه گیر و فرد باید به طور منظم برحسب رویدادهایی که رخ داده به نوعی بازپرسی از «خود» بپردازد. این بازپرسی نوعی مهارت در خودنگری است.
بازاندیشی همیشه همراه با شک است، در جریان بازاندیشی شک به عمق زندگی روزمره نفوذ میکند و این شک خود مولد ریسک است . ریسکِ ناشی از ترک راهحلهای قطعی سنت و عدم قطعیتهای شیوههای فردی نوظهور. گیدنز ورود ریسک در گفتمان روزمره و شیوع آن را نتیجه دو روند میداند: «پایان طبیعت و پایان سنت». پایان طبیعت به این معنا که چیزهای بسیارکمی در جهان خارجی از جمله آب و هوا یا جغرافیای فیزیکی وجود دارد که تحت تأثیر انسان و فنآوری و فرهنگ بشری قرار نمیگیرد. اما پایان سنت به این معناست که سنت بسیار کمتر از گذشته برما تحمیل میشود . ما حق انتخاب داریم و انتخاب همیشه توأم با ریسک است (گیدنز، ۱۳۷۹ : ۵۹). این مخاطرات در سطح فردی بر امنیت وجودی ما تأثیر میگذارد. چرا که ما در جریان زندگی لاجرم با خطرهایی مواجه هستیم که نه تنها از نظارت فرد بلکه از نظارت سازمانهای بزرگ نیز خارج است و نتیجه آن گسترش عدم اطمینان در زندگی روزمره است.
اعتماد روی دیگر ریسک است. در واقع اعتماد و ریسک دو شیوه برای سازماندهی زمان آینده هستند. گیدنز اعتماد را نوعی ابزار اطمینان نسبت به اشخاص یا نظامهای انتزاعی شامل نظامهای کارشناسی و پولی براساس نوعی ایمان، تعریف میکند که مشکل نادانی یا بیاطلاعی را برطرف میسازد. در اعتماد همیشه نوعی محاسبه وجود دارد(گیدنز، ۱۳۷۸ : ۳۲۳).
نهادهای مدرن عمیقاً وابسته به مکانیسمهای اعتماد به نظامهای انتزاعی به ویژه نظامهای تخصصی و نشانههای نمادینی مانند پول است : «مشخصه از جاکندگی که از آن نظامهای انتزاعی است به معنای تعامل مداوم با دیگران غایب است (به ویژه درخصوص نظامهای کارشناسی) افرادی که هرگز آنها را نمیبینیم یا با آنها مواجه نمیشویم اما دیدگاه ها و کنشهای آنها مستقیماً روی زندگی روزمره ما اثر میگذارد»( لاپتن، ۱۳۸۰ : ۳۰۹).
اعتماد همچنین به شیرازه زمان و مکان مربوط میشود زیرا اعتماد یعنی ضمان و تعهد دادن به شخص، گروه یا نظام در طول زمان آینده ، درست به همین دلیل اعتماد اندیشهای مدرن است . اشکال قدیمی اعتماد بسیار با اشکال سنتیتر تعهد و اخلاق سر وکار داشتند مانند تعهدات و وظایف خویشاوندی ، هم محلی، جهانبینی مذهبی و سنت در حالیکه در دوران مدرن جای خود را به روابط شخصی و نظامهای انتزاعی دادهاند.
ایتان گیلبوا، براساس ماهیت مشارکتکنندگان، اهداف و شیوه های آنها، سه شکل از دیپلماسی عمومی را پیشنهاد میدهد: دیپلماسی عمومی سنتی، که به وسیله کشوری مقابل کشورهای دیگر به کار میرود و برای دستیابی به اثرات بلندمدت مورد نظر در جوامع بیگانه طراحی می شود. این گونه از دیپلماسی، به دنبال ایجاد تصویری مطلوب از سیاستها، کنشها، نظام اقتصادی و سیاسی یک کشور است. با این فرض، که اگر افکار عمومی در جامعه هدف، برای قبول این تصاویر متقاعد گردد، بر دولت خود فشار خواهد آورد تا مواضع و سیاستهای خصمانه فعلی خود را تغییر دهد. (گیلبوا، ۱۳۸۸، ص ۸۱)
در گونه دوم یعنی دیپلماسی غیردولتی فراملیتی، علاوه بر بازیگران دولتی، بازیگران غیردولتی از جمله افراد و گروه ها، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم وارد عرصه سیاست خارجی شده و نظرات و نگرشهای عمومی را تحت تاثیر قرار می دهند. و بالاخره، گونه دیپلماسی روابط عمومی داخلی، دولت، شرکتهای روابطعمومی و حتی لابیکنندگان را در کشور هدف برای رسیدن به اهداف خود به خدمت میگیرد. دولتی که این شیوه را ترجیح میدهد، باور دارد که این شیوه می تواند بسیار مؤثرتر از دیپلماسی عمومی باشد که مستقیماً توسط دولت حمایت می شود. در این شیوه، نیروهای واقعی و منابع حامی شرکتهای روابط عمومی داخلی، مخفی نگه داشته می شود. یک شرکت روابطعمومی داخلی، احتمالاً بهتر از هر کس دیگری میداند که چگونه به اهداف مورد نظر در زمینه سیاسی و فرهنگی مربوط به خود دست یابد. (همان، صص۸۳-۸۴)
۱ – ۴ – ۲ – ۷ شباهتها و تفاوتهای دیپلماسی سنتی و دیپلماسی عمومی
مقایسه مولفههای اساسی دیپلماسی عمومی و سنتی، بیانگر تفاوتها در سه محور اساسی است:
۱ - دیپلماسی عمومی آشکارا و علنی است در حالی که دیپلماسی رسمی و سنتی، پنهان و غیرعلنی است.
۲ - مخاطبان دیپلماسی عمومی، گروه های هدف خاص و یا عموم مردم جامعه در دل یک ملت دیگرند؛ در حالی که مخاطبان در دیپلماسی رسمی، دولتها هستند.
۳ - موضوعات دیپلماسی عمومی، به رفتار و تمایلات عموم مردم در دیگر کشورها مربوط می شود؛ در حالی که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاستهای دولتها سروکار دارد. (جعفری، ۱۳۸۴، ص۵۵)
بیات نیز معتقد است تفاوت دیپلماسی عمومی با دیپلماسی سنتی در این است که دیپلماسی عمومی نه فقط با دولتها بلکه از ابتدا با مردم، افراد و سازمانهای غیردولتی سروکار دارد و فعالیتهای آن محدود به نظرات دولت نیست؛ بلکه نظرات دولت، سازمانهای خصوصی و افراد نیز مدنظر قرار میگیرند. یکی از دیپلماتهای باسابقه آمریکایی میگوید: دیپلماسی عمومی عبارت است از تلاشهایی برای فهمیدن، آگاهی دادن و تحتتاثیر قرار دادن افکار عمومی خارجی با هدف دنبال کردن منافع ملی و گسترش گفتگو میان آمریکا و سازمانهای آمریکایی و همتاهایشان در خارج. (بیات، ۱۳۸۵، ص ۴۴)
«میلیسن»[۳۶] در مقایسه دیپلماسی عمومی و دیپلماسی سنتی، ویژگیهای دیپلماسی عمومی را مورد بررسی قرار داده و مینویسد: اولین و مهمترین ویژگی دیپلماسی عمومی، شفافیت و تلاش برای انتشار اطلاعات است، در حالی که در دیپلماسی سنتی، ابهام ویژگی مهمی به شمار میرود. ویژگی دوم این است که دیپلماسی عمومی از سوی دولتها برای برقراری ارتباط با توده مردم به کار میرود، در حالی که دیپلماسی سنتی عمدتا رابطه دولت با دولت است. سومین ویژگی دیپلماسی عمومی نیز اینست که موضوعات و مسائل دیپلماسی سنتی در ارتباط با سیاستها و رفتار دولتهای دیگر است، اما در دیپلماسی عمومی مسئله نگرش و رفتار افکار عمومی خارجی است. همچنین این نکته قابل توجه است در جایی که سیاستها و رفتار یک دولت نشات گرفته از نگرش شهروندان آن است، دیپلماسی عمومی در پی آن است تا با تحت تاثیر قرار دادن شهروندان یک کشور و تغییر نگرش آنها بر رفتار و سیاستهای آن اثر بگذارد. (احدی، ۱۳۸۹، ص ۳)
۱ – ۴ – ۲ – ۸ دیپلماسی عمومی نوین
آخرین دهههای قرن بیستم، تحولات عمیقی را در دیپلماسی نشان داد. حاکمیت ملی کشورها نسبت به گذشته کمرنگ شد؛ فعالیتهای دیپلماتیک، خارج از ساختار سنتی اتاقهای کنفرانس واقع شد و مردم عادی نیز، در سطوح مختلف در این عرصه وارد شدند. تکنولوژیهای نوین ارتباطی از جمله اینترنت، باعث شدند تا کابوس فاصلهها درهم شکسته شود و ارتباط مستقیم میان مردم دنیا در شکلهای مختلف و در سطوح گوناگون به آسانی میسر گردد. بر همین اساس استفاده از مفاهیم جدید در حوزه دیپلماسی و به ویژه دیپلماسی عمومی رایج گردید. یکی از این مفاهیم، عبارت «دیپلماسی عمومی نوین» است. عبارت دیپلماسی عمومی نوین، با آنچه که در بالا ذکر شد، سازگار است؛ اما به چند تغییر کلیدی در به کارگیری دیپلماسی عمومی اشاره می کند که عبارتند از:
۱ - بازیگران بین المللی به طور فزآیندهای غیرسنتی هستند و سازمانهای مردم نهاد نیز، توفیق خاصی در این عرصه به دست آوردهاند.
۲ - مکانیسمهایی که این بازیگران از طریق آنها با مردم جهان ارتباط برقرار میکردند، به فنآوریهای جدید، «به روز»[۳۷]و جهانی تبدیل شده اند.
۳ - این فنآوریهای جدید، خطوط انعطافناپذیر پیشین میان حیطههای خبری داخلی و بین المللی را کمرنگ ساختهاند.
۴ - دیپلماسی عمومی، مفاهیم کهنه تبلیغات (پروپاگاندا) را کنار گذاشته و در عوض، به صورت فزآیندهای، از مفاهیمی استفاده می کند که از یک سو، آشکارا از جریان بازار برگرفته شده اند (به ویژه برندینگ کشور و مکان) و از سوی دیگر، حاصل تئوری ارتباط شبکه ای هستند.
۵ - از این رو، ترمینولوژی جدیدی برای دیپلماسی عمومی به وجود آمده که به عنوان زبان اعتبار و تصویر بین المللی تعریف می شود که این امکان را فراهم آورده که در مورد «قدرت نرم» سخن گفته شود.
۶ - شاید بتوان گفت مهمترین مورد تغییر این است که دیپلماسی عمومی نوین، شیوه ارتباطی بازیگر با مردم را که در دوران جنگ سرد کاربرد داشت، کنار نهاده و ارتباط مردم با مردم که بر شفافسازی دوجانبه میانجامد، تاکید دارد و بازیگر بین المللی نقش تسهیلکننده را بازی می کند.
۷- در این مدل، تاکید گذشته بر انتقال پیام از بالا به پایین، تحتالشعاع قرار گرفته و وظیفه اصلی دیپلماسی عمومی جدید، «ساختن ارتباط» تعریف شده است. لازم نیست که این ارتباط میان بازیگر و یک مخاطب خارجی شکل گیرد؛ بلکه عملا می تواند میان دو مخاطب خارجی که بازیگر مذکور، خواهان تسهیل ارتباط آن دو است، برقرار شود. یک بار دیگر، همان طور که خواهیم دید، هدف مدیریتکردن فضای جهانی، همچنان به قوت خود باقی است. (کول، ۱۳۹۱، ص ۳۱)
جدول شماره ۱ -۱: مقایسه دیپلماسی عمومی و دیپلماسی عمومی نوین
ویژگیهای برجسته | دیپلماسی عمومی قدیم | دیپلماسی عمومی جدید |
هویت بازیگر بینالملل | دولتی | دولتی و غیردولتی |
محیط تکنولوژیکی | رادیوی موج کوتاه روزنامههای چاپی تلفنهای سیمی |
ماهواره، اینترنت، اخبار زنده تلفنهای همراه |
محیط رسانهای | خطوط مشخص میان بخش خبری داخلی و بین المللی | کمرنگ شدن خطوط میان بخش خبری داخلی و بین المللی |
منبع رویکرد | رشد حمایت سیاسی و تئوری پروپاگاندا | رشد برندینگ شرکتی و تئوری شبکه |
مجموعه واژگان (ترمینولوژی) |
«تصویر بین المللی» «اعتبار» |
«قدرت نرم» |
۳-۷- روایی[۱۷۴] و پایایی[۱۷۵] پرسشنامه
دو معیاری که برای آزمودن برازش اندازه ها به کار می آیند عبارتند از روایی و اعتبار[۱۷۶]. روایی تعیین
می کند ابزار تهیه شده تا چه حد مفهوم خاص مورد نظر را اندازه می گیرد و اعتبار معین می کند یک ابزار اندازه گیری تا چه حد میزان سازگاری مفهوم را اندازه می گیرد. به بیان دیگر روایی به ما می گوید که آیا مفهوم واقعی را اندازه می گیریم و اعتبار با پایداری و سازگاری اندازه گیری سروکار دارد (سکاران،۱۳۸۰).
در این تحقیق، به علت استاندارد بودن پرسشنامه، روایی آن با توجه به مبانی نظری کارآفرینی بوسیله کردنائیچ و همکاران (۱۳۸۶) و به روش تحلیل عاملی اکتشافی مورد بررسی و تایید قرار گرفته است. برای بررسی اعتبار و پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. اعتبار کلی پرسشنامه نیز برابر ۹۲/۰ است که قبلا توسط طراح پرسشنامه (کردنائیچ و همکاران،۱۳۸۶). محاسبه شده است و نشان از اعتبار بالای روایی می باشد.
البته آلفای کرنباخ محاسبه شده در این تحقیق و بر اساس پاسخ های مدیران به سوالات برابر ۷۸۲/۰ تعیین شد که باز هم دارای میزان معتبری می باشد.
جدول۳-۲ آلفای کرنباخ محاسبه شده در پژوهش
تعداد متغیرها | آلفای کرنباخ |
۸ | ۷۸۲/۰ |
۳-۸- روش تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون های آماری مورد استفاده
برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از روش های آماری زیر استفاده شده است:
۳-۸-۱- آمار توصیفی
در این تحقیق از جدول و نمودار توزیع فراوانی افراد مورد مطالعه بر حسب جنسیت، سن، سابقه کار، سطح تحصیلات و میانگین نمرات کارآفرینی افراد به تفکیک ابعاد استفاده شده است.
۳-۸-۲- آمار استنباطی
در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل رابطه بین میزان کارآفرینی هیئت مدیره های شرکت های تعاونی و میزان سودآوری شرکتها، ابتدا از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف[۱۷۷] و سپس از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون[۱۷۸] و رگرسیون خطی[۱۷۹] استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل سایر داده های پژوهش آزمون t تک نمونه ای[۱۸۰]، آزمون لوین[۱۸۱] و آزمون های t دو جامعه مستقل، تحلیل واریانس تک عاملی (آنوا[۱۸۲])،LSD ، کای- دو[۱۸۳] مورد استفاده قرار گرفته است.
۳-۸-۲-۱- آزمون کولموگروف- اسمیرنوف (K-S)
این آزمون جهت بررسی ادعای مطرح شده در مورد توزیع داده های یک متغیر کمی کورد استفاده قرار می گیرد (مومنی، ۱۳۸۶). پس از انجام این آزمون و کسب اطمینان ازنرمال بودن جامعه مورد بررسی از لحاظ ابعاد کارآفرینی فردی، می توان از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده کرد.
۳-۸-۲-۲- آزمون ضریب همبستگی پیرسون
تحلیل همبستگی ابزاری آماری برای تعیین نوع و شدت رابطه یک متغیر کمی با متغیر کمی دیگر است. ضریب همبستگی یکی از معیارهای مورد استفاده در تعیین همبستگی دو متغیر می باشد. ضریب همبستگی شدت رابطه و همچنین نوع رابطه (مستقیم یا معکوس) را نشان می دهد. این ضریب بین ۱+ تا ۱- است و در صورت عدم وجود رابطه بین دو متغیر برابر صفر می باشد.
ضریب همبستگی پیرسون روشی پارامتری است و برای داده هایی با توزیع نرمال یا تعداد زیاد استفاده می شود. به همین دلیل در این پژوهش برای آزمون فرضیات از این آزمون استفاده شده است (مومنی،۱۳۸۶).
۳-۸-۲-۳- آزمون رگرسیون خطی
در آزمون رگرسیون، محقق به دنبال برآورد رابطه ای ریاضی و تحلیل آن است، به طوری که بتواند به کمک آن کمیت یک متغیر مجهول را با بهره گرفتن از متغیر یا متغیرهایی معلوم، تعیین کند. با فرض آن که رابطه علی و معلولی بین دو متغیر کمی وجود دارد و این رابطه به صورت خطی باشد، معادله رگرسیون به شکل y=a+bx تعریف می شود (مومنی،۱۳۸۶).
در این پژوهش برای تعمیم نتایج آزمون فرضیات به کل جامعهی آماری، از این آزمون استفاده شده است.
۳-۸-۲-۴- آزمون t تک نمونهای
از آزمون t تک نمونهای برای تعیین میانگین هر یک از ابعاد کارآفرینی فردی استفاده شد.در آزمون t تک نمونه ای این فرضیه آزمون می شود که میانگین نمرات مربوط به هریک از ابعاد کارآفرینی در مجموع جامعه مورد بررسی بزرگتر از ۵/۲ (میانگین طیف لیکرت) است.
۳-۸-۲-۵- آزمون برابری واریانسها (لوین)
استفاده از این آزمون پیش شرط انجام آزمون برابری میانگین دو جامعه مستقل است و آماره آن F است.
۳-۸-۲-۶- آزمون برابری میانگین دو جامعه مستقل (t-test)
از این آزمون جهت تعیین معناداری تفاوت میان نظرات مدیران مرد و زن استفاده شده است.
۳-۸-۲-۷- آزمون تحلیل واریانس تک عاملی (آنوا)
از جهت تعیین معناداری تفاوت میان نظرات مدیران از لحاظ میزان تحصیلاتشان همچنین از لحاظ سابقه کاریشان و سن آنها استفاده شده است.
۳-۸-۲-۸- آزمون LSD از چند جامعه مستقل با میانگین نامساوی
این آزمون در صورتی انجام می شودکه آزمون آنوا گویای عدم برابری میانگین جوامع باشد.جهت مشخص شدن این موضوع که نابرابری میان کدام دو گروه بوده و همچنین مقایسه میانگین گروه ها، در صورتی که تعداد اعضای هر گروه نیز نابرابر باشند، از این آزمون استفاده می شود (یعسوبی،۱۳۸۹).
۳-۸-۲-۹- آزمون کای- دو
این آزمون برای بررسی نوع توزیع داده ها در متغیرهای کیفی یا متغیرهای کمی دسته بندی شده مورد استفاده قرار می گیرد (مومنی،۱۳۸۶).
در این پژوهش برای بررسی یکنواختی توزیع داده های جمعیت شناسی (سن، جنسیت، سابقه کاری، تحصیلات) مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۹- خلاصه
در این فصل پس از ارائه مقدماتی درباره پژوهش های علمی، به توضیحاتی در رابطه با نوع و روش پژوهش حاضر پرداخته شد. سپس متغیرهای تحقیق، جامعه آماری، روش نمونه گیری و فرمول مورد استفاده بیان شد. در ادامه روش گردآوری اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته و بیان گردید که محقق برای دستیابی به هر کدام از متغیرهای پژوهش چه اطلاعاتی را ملاک قرار داده است. همچنین توضیح کاملی در رابطه با پرسشنامه استاندارد استفاده شده، ارائه گردید. در ادامه روایی، پایایی پرسشنامه و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز مورد بررسی قرار گرفت. در فصل بعدبه تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون نتایج فرضیه ها پرداخته خواهد شد.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱- مقدمه
پس از تعیین روایی و پایایی ابزار اندازه گیری که بر اساس یافته های کردنائیچ و همکاران (۱۳۸۶) صورت گرفته است و داده های جمع آوری شده باید به اطلاعات قابل فهم تبدیل شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند؛ لذا در این فصل داده های گردآوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج آنه در جداول و نمودار های آماری ارائه شده است.
در تنظیم مطالب این فصل ابتدا با بهره گرفتن از جداول و نمودارها به تجزیه و تحلیل توصیفی