شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیعت جمله علتهای ما
من بهر جمعیتی نالان شدم جفت خوشحالان و بدحال شدم
دست من بشکسته بودی آنزمان که زدم من برسر آن خوشزبان
شاعر بعضی از این تعبیرات را برای ضرورت وزن و قافیه می سازد نه برای غرض شاعرانه .
بسیاری از موارد صفت ساز نامناسب مربوط به قرار دادن صفت است در کلامی پیچیده و سست . مانند بسیاری از اشعار خاقانی و مولوی و پیچیده گویان قدیم وجدید .
البته برخی از صفات روزی شاعرانه بوده اند اما براثر تکرار آنها در قرن متمادی ، رسائی و خیال انگیزی و گیرایی خود را از دست داده و به صورت لغتی عادی وکلمه ای مبتذل در آمده اند و فقط شاعران بزرگی مانند فردوسی ، سعدی ، حافظ و مولوی می توانند به یاری آرایشهای دیگر ادبی دوباره به آنها جان و نیروی شاعرانه ببخشید. از این قبیلند : پریچهر ، سلسه مو، ماهرخ ، گلرخ ، دلکش ، جانفزا ، دلبر ، سیمین بر، سروقد، سهی قد ، مهوش ، و صدها مانند آن .
همچنین بعضی از گروه های توصیفی نیز مبتذل و فاقد تاثیر و کشش شاعرانه شده اند . از این قبیلند : سروروان، سرو خرامان ، یار پریچهر ، گو پیلتن (در شاهنامه ).
برخی از صفات و همنقشیهای صفت چون با عناصر غریب و نامانوسی ساخته شده اند ، هرچند از تازگی و ابداع شاعرانه برخوردارند بسبب آنکه مغلق و تکلیف آمیزند موجب گیرایی و زیبایی سخن نمی شوند ؛
همچنین واژه های ملمع نقاب و معنبر طناب در بیت زیر :
زد نفس سر بمهر صبح ملمع نقاب خیمه روحانیان گشت معنبر طناب
بنا براین هر صفت تازه ای ایجاد حال وهوای شاعرانه نمی کند و اگر در ساختن و کاربرد این عناصر ذوقی بکار نرود ، اثری معکوس در ذهن برجای می گذارد .
برخی از صفات شاعرانه عامند یعنی هم در سبک خراسانی بکار می روند و هم در سبک عراقی ، هم در شعر حماسی و هم در شعر تعلیمی و هم در ادبیات عاشقانه . از آن جمله اند : روشنروان ، غمخوار ، نیکخواه ، گردنفراز ، بخیره ، خوبچهر ، خوبرخ ، سرسری ، نهانی ، درخشان ، نامور ، ستمکاره ، ستمگر ، دل آسوده ، دلشکسته ، خوشدل ، بازیگر ، بد آموز و… وصدها مثل آن .
یکی از تفاوت های صفات شاعرانه سبک خراسانی بخصوص سبک حماسی آن باسبک عراقی کمی و فراوانی واژه های عربی تبار است ؛ مثلا کلماتی مانند صاحب کلاه با آنکه جنبه حماسی دارند ، در شعر حماسی مانند اسکندر نامه می آید اما در شاهنامه نه .
گاهی صفت و موصوف هردو کلماتی رایج و مبتذلند اما شاعر از تلفیق آن دو ترکیب بدیعی بوجود می آورد مانند : جنگ گران ، کارگران ، امید بسته ، کار فرو بسته که کار وامید از طرفی و گران وبسته و فروبسته از طرف دیگر بخودی خود تازگی و طراوتی ندارد اما همنشینی آنها باهم سبب دلنشینی آنها می شود .
بود آیا که در میکده بگشاید گره از کار فروبسته ما بگشاید (حافظ)
دو جنگ گران کرده شد در سه روز بیامد سیاووش لشکر فروز ( داستان سیاووش ،ص۴۰)
یکی از اقسام این نوع تعبیرات آنهااینست که سبب شخصیت بخشی می شود مانند اشک غماز و چرخ بازیگر و غیره که نمونه های آنرا دیدیم . اما درباره اینکه اینگونه صفات چه خصوصیتی دارند که چنین میشود باید تحقیق بیشتری کرد .
ازاین بحث در می یا بیم که زیبا ترین صفات شاعرانه را باید در شعر حافظ یافت ؛ اوست که در این کار مینا گری بسیاری کرده است و تعبیرات جذابی مانند : نسیم عطر گردان ، دل هرزه گرد ، سرو صنوبرخرام ، دل صنوبری ، زیزر لب خنده زنان ، آب تر آلوده ، شراب آلوده ، گل خوش نسیم و دهها مثل آنرا بکار برده است.
پس حافظ سعدی و بعد از سعدی فردوسی در این کار چیره دستی بخرج داده اند . بدیعترین و در عین حال پیچیده ترین صفات شاعرانه به خاقانی و نظامی تعلق دارد که در بسیاری از موارد سبب تنزل کارشان می شود . از میان شاعران بزرگ سست ترین نوع صفات شاعرانه را می توان در اشعار مولوی یافت زیرا سرودن هزاران بیت شعر بدون توجه به رمز و راز شاعری موجب شده است که در کار او خلل بسیاری راه یابد .
۳-۲-۱۱گروههای وصفی وقیدی
گروه وصفی گروهیست که نقش صفت را بازی کند مانند ( چون ارغوان ) و (رکاب گران کرده ) گروه های وصفی گاهی نقش قید را بر عهده می گیرند .
این نوع گروه ها گه گاهی دارای بار ادبی و شاعرانه می شوند ؛ از آن جمله است این موارد :
۱.هنگامی که رنگ مجازی و استعاری بخود بگیرند . مانند( (از پا افتاده )) (کشته شده ) ((چشم بجهان گشوده ) ) ( متولد شده ) ((روی در نقاب خاک کشیده)) (درگذشته )
۲. وقتی که به تجسم و توصیف بپردازند و صحنه ای را به شکل زیبا وصف نمایند ؛ مانند ((زیر لب خنده زنان )) ((به انواع عتاب آلوده ))((تپانچه زنان برسرو روی و گوش))در این مثالها :
گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست (حافظ)
گفت حافظ لغزو به یازان مفروش آه از آن لطف به انواع عتاب آلوده ( حافظ)
بفریاد از ایشان برآمد خروش تپانچه زنان برسر و روی و گوش (سعدی)
۳.هنگامی که گروه وصفی مجموعه ای تازه ای و بدیع تشکیل دهدمانند (برازنده ناز ) ، (شایسته انعام ) (چماننده چرمه ) ( فرایند باد آوردگاه) (پوشش رنگین شده )
پیش بالای تومیرم چه بصلح و چه جنگ چون بهر حال برازنده ناز آمده ای(حافظ)
چماننده چرمه هنگام گرد چراننده کرکس اندر نبرد
فزاینده باد آوردگاه فشاننده خون زابر سیاه (فردوسی)
هشیوار با جامه های سپید لبی پر زخنده دلی پر امید (داستان سیاووش ،ص ۳۰)
خداوند خورشید و گردنده ماه فرازنده تاج و تخت و کلاه (همان کتاب ، ص۴۰)
نکو سیرتش دید و روشن قیاس سخن سنج و مقدار مردم شناس (بوستان ، ص۲۲)
آن شغالی رفت اندر خم رنگ اندر آن خم کرد یکساعت درنگ
پس برآمد پوستش رنگین شده که منم طاووس علیین شده (مولوی )
۴هنگامی که گروه وصفی با موصوف خود دستگاه تشبیه دهد ؛ مانند (روی چون گل ) و (می چون ارغوان )
۵بربرگ گل بخون شقایق نوشته اند آنکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت (حافظ)
۶.هنگامی که به موصوف جان و شخصیت ببخشد ؛ مانند : (ناگشوده نقاب )
در این بیت :
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت سازکرد ناله بلبل که گلبانگ دل افکاران خوشست (حافظ ص۳۱)
بشهربخدمت آمدند سپیدها پوشیده (بیهقی )
پس آنگه از تکاور شد پیاده میان بسته زبان و لب گشاده (ویس ورامین ،ص۵۳)
گروه های وصفی دسته اخیر بیشتر نقش قید و نیمه جمله قیدی را بازی می کنند و علاوه بربافت تازه ای که دارند ، جنبه تجسمی آنها هم قوی است .
گروه های توصیفی و قیدی تاکیدی نیز معمولا بار شاعرانه پیدا می کنند و می دانیم دو راه مهم تاکید یکی تکرار است ودیگری مترادف آوری .
۳-۲-۱۲ساختمان گروه های وصفی و قیدی
گروه های قیدی ووصفی ساختمانهای خاصی دارند از این قرار :
گروه های قیدی و وصفی تاکیدی که از تکرار یک صفت یا یک قید حاصل میشود ، مانند شاد شاد ،چندو چند:
ساغری نوش کن و جرعه فشان بر افلاک چند وچند از غم ایام جگر خون باشی(حافظ ص۳۲۱)
گاهی از دو یا چند صفت مترادف بوجود می آید و بسیاری از تسنیق صفتها چنینند مانند ( غمزده ، سرگشته ، گرفتار ) در این بیت حافظ :
بازپرسید زگیسوی شکن در شکنش این دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست (حافظ)
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره تصویر سازی با صفات شاعرانه در اشعار نیما یوشیج و اخوان ...