نحلههای متفاوت تفسیری نشان از پویایی مسلمین در این عرصه دارد؛ که مهمترین آنها عبارتند از: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر اجتهادی، تفسیر موضوعی، تفسیر تطبیقی، تفسیر عصری تفسیر تاریخی، تفسیر فلسفی، تفسیر ادبی، تفسیر نقلی، تفسی رمزی، تفسیر عرفانی و.. [۸۶]
در سده سوم هجری،جامع البیان فی تفسیر القرآن توسط محمد بن جریر طبری به وجود آمد. در سده چهارم، تفسیر نعمانی از محمد بن ابراهیمبن جعفرر نعمانی، در سده پنجم، التبیان فی تفسیر القرآن اثر محمد ابن حسن طوسی پدید آمد.
در سدۀ ششم، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اثر شیخ طبرسی نوشته شد. البته الکافی الشافی و جوامع الجامع نیز نگاشته شد. و در همین سده روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، اثر ابوالفتوح رازی نوشته شد.
در سده هفتم، الجامع الاحکام توسط خزرجی قرزبی که مالکی مذهب بود پدید آمد. در سده هشتم عبدالله ابن عمر، انوار التنزیل را نوشت. در سده دهم، جلال الدین سیوطی، الدرالمنثورفی تفسیر المأثور را نوشت . و در سده یازدهم، ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی را به وجود آورد.
در سده چهاردهم، محمد حسین طباطبایی تفسیر المیزان، که یکی از معروفترین کتب تفسیری شیعه است، به نگارش درآورد.[۸۷]
۳. حدیث
با توجه به این که قوانین اسلامی از دو منبع قرآن و سنت گرفته میشود و گفتار پیامبر و معصومین در تفسیر قران نقش غیر قابل انکاری در میان مسلمین دارد؛ مسلمین از همان ابتدای اسلام کار را با جمع آوری احایث مختلف نبوی سرآغاز این علم بود؛ شروع و به جمع آوری احادیث اهتمام گماشتند؛ مثلا از عهد امیرالمومنین تا عهد امامحسن عسکری، در نیمه، سده سوم هجری چهارصد کتاب حدیث تالیف کردهاند.
با توجه به کثرت کتب روایی موجود، از میان همۀ آنها به چند مور اشاره می کنیم:
از سده ۴ هجری علمای شیعه با تدوین چهار کتاب مهم حدیثی گام بسیار مهمی را در پیشبرد این علم انجام گاشتند؛ که الکافی توسط شیخ کلینی( ۳۲۹ ق) ، من لایحضره الفقیه توسط شیخ صدوق به وجود آمد، و شیخ طوسی کتاب های تهذیب و استبصار را نگارش کرد
در این میان، طی سده دوم تا چهاردهم، دانشمندان اهل سنت نیز آثاری را در علم حدیث داشتهاند که مشهورترین آنها عبارتنداز: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ابنداود و سنننسائی است[۸۸]
۴. فقه و اصول
این علم در میان شیعیان در زمان امامان شکل گرفت و آنها بودند که وظایف مکلفین را با بیان اصول و قواعد کلی مشخص می نمودند. و در زمان های بعد تدوین، و تلفیق، نقدو… از احادیث مختلف توسط علمای مختلف انجام گردید و فقه تشیع را، بزرگانی چون شیخ کلینی، ابن جنید،….شیخ انصاری، امام خمینی و….بارور نمودند
در میان اهل سنت نیز، فقهبا تاسیس مذاهب اربعه فقه، به کمال رسید. نخستین مکتب فقهی آن ها را ابوحنیفه( ۱۵۰-۸۰ ق) تاسیس کرد؛ بعدی توسط مالک ابن انس( ۱۷۹-۹۳) شکل گرفت و مالکی نامیده شد؛ سومین مکتب توسط شافعی( ۲۰۴-۱۵۰) و چهارمی هم توسط احمد ابن حنبل(۲۴۱-۱۶۴) تشکیل شد و حنبلی نام گرفت.[۸۹]
۵. عرفان نظری
عرفان نظری عبارت است از : شناخت خدای متعال، صفات و افعال او، شناختی که نه از راه فکر و استدلال؛ بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل شود. عرفان یعنی شناخت خدا؛ ولی نه غایبانه و از راه عقل و برهان، بلکه با قلب و دل، و رویت او در عمق جان[۹۰]
پس موضوع این علم، توحید و حقایق توحیدااست؛ و از دیدگاه روش شناسی، علمی است که روش کشفی- شهودی را برگزیده است.. و عرفان نظری ترجمان آن حقایق است و نه خود آن حقایق[۹۱]
بزرگان این حیطه خدا شناسی بسیار زیادند و در دوره های مختلف بزرگان فراوانی در این علم به ذکر دانسته های خود به مردم نمودند.
نخستین کسی که این علم را به شکل دانش مدونی درآورده امیرالمومنین علی(ع) است که در ضمن نامه ای که به فرزندش امام حسن مجتبی، هنگام مراجعت از صفین مرقوم فرمودند، در آن، تمام ابواب این علم و طرق سلوک آن و همۀ عوامل سعادت و شقاوت ذکر شده است.. امام اهل سنت، ابواحمدحسن ابن عبدالله بن سعد عسکری، در کتابش، الزواجر و المواعظ، درباره آن چنین می گوید: « و اگر از حکمت چیزیشایستگی آن را داشته باشد که با طلا نوشته شود، همین نوشته امام است»[۹۲]
حسن بصری در قرن دوم، کتاب رعایه حقوق الله را نوشت. نیکسون اعتقاد دارد: اولین مسلمانی که روش حیات صوفیانه حقیقی را نوشت حسن بصری بوده است».[۹۳] از یگر عرفای این عصر رابعه ادویه است که از اعاجیب روزگارش به حساب میاید. از قرن سوم تا قرن هفتم شاهد عرفایی چون: بایزید بسطامی، بشر حافی، جنید بغدای( وی لباس پشینه را بر انداخت و گفت: لیس الاعتبار بالخرقه و اما االعتبار بالحرقه»[۹۴])، ابو سعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری، و غزالی و.. بود
در قرن هفتم شاهد عارف بزگی هستیم که به محیالدین عربی مهمتترین آن هاست وی در ۵۶۰- ۶۳۸ می زیست. شهودهای ناب ، مقامات ویژه عرفانی و توانایی اعجاب برانگیز وی برای تببین و تفسیر آن ها از وی شخصیتی ساخته که تا حالا هماوردی برایش دیده نشده است.. از وی فصوص الحکم و القتوحات مکیه به یادگار مانده است[۹۵]. صدرالدین قونوی( ۶۰۷- ۶۷۳ هجری) وی بزرگترین شارح افکار ابن عربی است. و کتابهایی چون، مفتاح الغیب و نصوص فکو دارد؛. ملاعبدالرزاق کاشانی(م. ۷۳۵) وداوود ابن محمود قیصری( م. ۷۵۱)، و سید حیدر آملی هم از مهمترین شخصیت ها در قرن ۸ بود…. ملا عبدالرحمن جامی( ۸۱۷- ۸۹۸ هجری) می زیست و عارف تاثیر گذار دیگر، شیخ شهاب الدین سهروردی زنجانی، است که کتاب عوارف المعارف وی بنام است.[۹۶]
۶. کلام
ای علم ابتدا فقط در مورد بحث های اعتقادی مثل توحید میپرداخت ولی ارتباط با مکاتب فکری بیگانه باعث به وجود آمدن متکلمان بزرگ که باید روش های فکری نوین و عقلی را یاد داشته باشند؛ شد.
هشام بن حکم(۱۹۹ق) که از شاگردان امام صادق بود؛ در فن مناظره بسیار تبحر داشت. وی دارای کتب کلامی متعددی است، من جمله،التوحید، کتاب الجبر و القدر؛ و هشامبن سالم از شاگردان و اصحاب امام صادق و امام کاظم دارای کتابی بنه نام معراج، می باشد.؛ مومن الطاق کتابهایی دارد به نام المعرفه، کتاب الامامه، کتاب الرد علی المعتزله فی امامه الفضول دارند. و فضل ابین شاذان از شاگردان دیگر ائمه است گه در ۲۶۰ هجری، می زیسته است.[۹۷]
متکلمینی چون حسن بصری درسده سوم؛ متکلم معروف، شیخ مفید در سده چهارم را شاهدیم و بعد شخ طوسی که کتاب های مختلف در زمینه علم کلام خلق کردند. در سده پنجم، ابومحمد غزالی و در سده ششم مشهورترین متکلم، فخر رازی پدید آمد؛ و در سده ۷ ابن تیمیه بود و در میان تشیع علامه حلی چشم به جهان گشود[۹۸]
۲) علوم دیگر و دانشمندان مسلمان این عرصه
بی گمان عرصۀ علوم خاص اسلامی، تنها حوزه پیشرفت برای مسلمین نبود؛ و مسلمین در علومی که در غیر از حوزه دینشان بود به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتند و دانش خود را به دیگر نقاط نیز صادر کردند. به قول دکتر هونکه: «تمدن اسلامی کشف ها و اختراعهای پرانبهای بی شماری در همۀ بخشهای علم تجربی، که اکثر آن ها را بعدها نویسندگان اروپایی دزدانه به حساب خودشان گذاشته انذ به مغرب زمین هدیه کرده است.»[۹۹]
۱. شیمی
مقوله کیمیاگری برآیند علم و فن و جادو بود که تدریجا شکل اولیه شیمی را به خود گرفت. متون فراوانی وجود دارد که در دوازده سده گذشته نوشته شده ودر مورد این صنعت صحبت میکند مهمترین این آثار مربوط به جابر است که، با ظهور جابر کیمیا نزد مسلمین از صورت خرافی به صورت دانش تجربی و آزمایشگاهی درآمد.. تا آنجا جابر به پیش رفته که، به علت فراوانی تعداد آثاری که به نام جابر نوشته شده حتی برخی دانشمندان غربی صحت تعدادی از این آثار منصوب به وی را مورد تردید قرار داده اند.[۱۰۰]
پس از جابر، زکریای رازی بدن شک از مهمترین کیمیاگران بوده است. وی در کتاب سرالاسرار خود شرح بسیاری از آزمایشات را نوشته است. در سده ۴ هجری ابن سینا و فارابی، بعدها عبدالملک صالحی خوارزمی و…و آخرین فرد مطرح در زمینه شیمی عزالدین جلدکی است[۱۰۱]
به گوستاولوبون به نقش ابتکارى مسلمانان در علم شیمى اشاره کرده، مى نویسد: «…اگر لابراتوارهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهم آن ها در این علم نبود، هیچ وقت لاوازیه نمى توانست قدمى به جلو بگذارد.»[۱۰۲]
۲. مکانیک
دانش مکانیک، نزد مسلمانان علمالحیل خوانده میشد.علم حیل، دانش یا شناخت ابزارهای شگردساز در اصطلاح پیشینیان بود که بر اساس آن ، معرف آشنایی با انواع وسایلی بود که هر یک کاری انجام میدادند.[۱۰۳]
در علم فیزیک و مکانیک(علم الحیل) یعقوب بن اسحاق کندی، بنوموسی، ابن هیثم، عبدالرحمان خازنی و دیگران کارهایی انجام دادند که در دنیای آن روز سابقه نداشت. بنوموسی(احمد، حسن و محمد) کتاب الحیل که نخستین رساله درباره مکانیک است را نوشتند که در آن صد دستگاه شرح داده شده که بیشتر آنان به صورت خودکار و با بهره گرفتن از خواص مکانیکی سیالات کار میکنند. برادران بنوموسی پانصد سال قبل از اروپا برای اولین بار میل لنگ را در حوزه دانشهای فنی به کار بردند.[۱۰۴]
ابن هیثم که در اروپا به الهاذن مشهور بود با کتاب المناظر، شهرت جهانی یافت و در آن از مباحث نور و انعکاس آن سخن گفت. او اولین کسی است که پدیده «اتاق تاریک» را در خلال کسوف شرح داده و قرنها قبل از نیوتن به اصل «حداقل زمان » معتقد بود و درشت نمائی عدسی های مسطح محدب را اندازه گرفت.[۱۰۵]ویل دورانت نیز با تاکید بر اینکه ابن هیثم معروفترین دانشمند مسلمان است، شهرت کتاب المناظر ابن هیثم را یاد آور می شود و می گوید: چیزهایی را که ابن هیثم در آن زمان به آن ها رسیده بود ، بعد از ۳۰۰ سال از آن زمان راجر بیکن، ویتلو به آنها رسید و می آورد،: «اگر ابن هیثم نبود راجربیکن به وجود نمی آمد.»[۱۰۶]
مهمترین دستآوردهای مسلمانان در فیزیک و مکانیک در آشنا ساختن اروپا با باروتو سلاح های آتشین بسیار مؤثر بود پیشینه استفاده از باروت وسلاحهای آتشین در جنگها و به ویژه هنگام هنگام محاصره شهرها به سده هشتم هجری می رسد. برخی از کاربرد سلاحهای آتشین ابتدایی توسط سلاطین اسلامی آفریقا یاد کردهاند.[۱۰۷]
۳. ریاضیات
در جریان نهضت ترجمه، آثار بسیاری از ریاضیدانان یونانی به عربی برگردانده شد و به سرعت ریاضیدانان اسلامی از سطوح دانستههای ریاضیدانان یونانی گذشتند. میتوان قرنهای سوم و چهارم هجری را عصر زرین دانش ریاضی در بین مسلمین دانست، زیرا اندیشمندان مسلمان دراین رشته نتایج خوبی به دست آوردند.[۱۰۸]
نقش درهم آمیزندۀ ریاضیات اسلامی بین مکتبهای ریاضی شرق و غرب، یعنی بین ریاضیات یونان و هند از ارزندهترین دستاوردهای ریاضیات اسلامی برای نوع بشر به حساب می آمد . این نقش بسیار مهم ریاضیات اسلام بود که توانست دانستههای ریاضیات هندسی ، از همه مهمتر شیوه عدد نویسی دهدهی را را با دیگر مفاهیم طرح شدعه در یونان درهم آمیزد و از آن صورت واحدی درآورد و به غرب ارائه دهد.[۱۰۹]
ایجاد و توسعه شاخههای ریاضیات چون هندسه، مثلثات و جبر توسط خوارزمی،خواجه نصیرالدین طوسی، عمر خیام نیشابوری و ابوالوفای جوزجانی صورت گرفت که در سایر تمدنها سابقه نداشت. علاوه برآن کشف ترتیب کسور اعشاری، وضع و کاربرد علامت صفر و تعمیم مفهوم اعداد، از ابداعات مسلمانان بود.[۱۱۰]
۴. طب
علم طب از نخستین دانشهایی است که در بین مسلمین رواج یافت. اهمیت این علم به حدی بود که علم ابدان در ردیف علم ادیان شمرده شد. نکتهای که به ویژه به عنوان مهمترین عامل در بررسی دانش پزشکی در حوزه تمدن اسلام باید بدان توجه شود، خاصیت بومی شدن زودهنگام پزشکی در اسلام است. گرچه خیلی از دانستههای مسلمین از راه ترجمه آثار یونانی به دست آمد؛ اما برخی بیماریها به خاطر شرایط خاص سرزمینهای اسلامی به وجود آمده بود که در کتب یونانی به آن پرداخته نشده بود. کتابهایی همچون قانون ابن سینا پدید آمد که در تمام دروران پزشکی غرب چنین کتاب جامعی پدید نیامده بود و به همین خاطر هم بعدها به عنوان کتاب درسی در غرب مورد توجه قرار گرفت.[۱۱۱] ابن سینا دو کتاب دارد؛ یکی شفا که دایره المعارفی در هجده مجلداست و دیگری قانون که بحث بسیار مفصلی درباره وظیفۀ اعضا، علم بهداشت، درمان و دارو شناسی است.[۱۱۲]
ابوالقاسم زهراوی اندلسی نیز نزد غربیها، بزرگترین پزشک و جراح عصر خود بلکه مشهورترین جراح مسلمانان بود[۱۱۳] ولی باید اذعان کرد اروپا پس از گذشتن هفت سده از رواج چشم پزشکی در اسلام توانست از مجموعه دانستههای چشم پزشکان مسلمان گذر کند.[۱۱۴]
بیمارستان عضدی در بغداد که توسط عضدالدوله در سال ۳۷۱ ساخته شد از بزرگترین بیمارستانهای اسلامی شمرده میشده است. در این بیمارستان عدهای پزشک و خزانهدار و دربان و پیشکار و ناظر حضور داشتند. عضدالدوله دستور داد تا آنچه از دارو و شربت و فرش و وسائل دیگر لازم بود، در آن فراهم سازند و بزرگترین پزشکان آن زمان را برای تصدی و اداره آن معین نمود.[۱۱۵]
۵. نجوم
مسلمانان به ویژه به دلایل دینى، به نجوم توجه خاصى کردند. تعیین سمت قبله و طلوع و غروب خورشید و اوقات نماز و وضعیت خسوف و کسوف و شناخت هلال ماه براى عباداتى همچون نماز و روزه و حج، آگاهى از نجوم را الزام مىکرد.. افزون بر این، یافتن راهها در سفرهاى بیابانى و علاقه حکام به احکام نجوم نیز در رونق یافتن نجوم بىتأثیر نبود. در مجموع احساس نیاز مسلمانان به فنون نجومی باعث پیشرفت آنان در نجوم وعرضه نوآوریها در این عرصه گشت.
امروزه دیگر اثبات شده است، که کپلر و کوپرنیک پایه گذاران مهم ترین کشف نجومی عالم ، با عنوان مدل خورشید مرکزی منظومه شمسی در ارائه آرای خود تحت تاثیر دانشمندان اسلامی و از همه مهمتر خواجه نصیر بوده اند و خواجه نصیر بزرگترین شارح مجستی، ایرراد بزرگیبه نظریه زمنی مرکزی بطلمیوس وارد کرد. هم زمان با خواجه نصیرر بطروجی اشبلی، ستاره شناس مسلمان اندلسی در اسپانیا چهره شناخته شده بود[۱۱۶]
نجوم اسلامی دانشمندان بسییار دیگری را ر این عرصه به دنیا شناسانده من جمله: محمدبن موسی خوارزمی، صاحب کتاب زیج السند، « بنو صباح» سه برادرستاره شناس به نام های ابراهیم، محمد و حسن[۱۱۷]
۴- تأسیس مراکز علمی
با استقرار نظام نوبنیاد اسلامی و تکامل درونی این اجتماع، به تدریج نهادهای آموزشی به وجود آمد که نقش مهمی در پرورش و گسترش علوم و فنون داشت؛ از جمله:
۱) بیت الحکمه
نخستین مرکز مهم علمی که برای ترویج و پرورش علوم، در تمدن اسلامی به وجود آمد، بیتالحکمه بود، که در بغداد به تاسیس شد. این مرکز که با هزینه دولتی اداره می شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایستهای بود که کتابهای علمی و فلسفی را به عربی ترجمه می کردند. اساس بیتالحکمه را هارون الرشید پایهریزی کرده بود و پس از آن منصور عباسی، که در زمان وی کار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد کتابهایی از زبانهای دیگر به عربی ترجمه شوند ودر زمان مأمون بیت الحکمه توسعه یافت[۱۱۸]
در واقع، «رونق علمی که در قرن اولیه حکومت عباسی به وجود آمد یک جریان طبیعی و خود جوش نبود، بلکه پدیدهای بود که از بیرون وارد مرکز امپراطوری اسلام در بغداد شده بود. آنچه که بدنه علوم اسلامی را تشکیل میداد برگرفته از تمدنهای دیگر بود. نهضت علمی در زمان مأمون و دیگر خلفای علمگرا در حقیقت یک نهضت طبیعی خود جوش نبود بلکه یک نهضت ترجمه بود. دارالحکمه نیز یک دانشگاه نبود بلکه بیشتر یک دارالترجمه بزرگ بود» [۱۱۹]
توجه به این مرکز چنان بود که، که با ظهور خلفای عباسی دروان کوتاهی فرارسید که تحت حکومت خلفایی مانند منصور، هارون الرشید، مامون و حتی در زمان متوکل، دانشمندان به چنان درجه ای مورد تشویق قرار گرفتند که از زمان تشکیل موزه اسکندر به بعد دیده نشده بود. و در واقع، حمایت مالی درباریان و تاجران ثروتمند باعث شد که پزشکان و اخترشناسان اسلامی بتوانند با آسایش خیال، به تجارب علمی و مشاهدهگری بپردازند.[۱۲۰] در همین زمینۀ مینویسند: « مأمون آنقدر بخشش میکرد که نزدیک بود بیتالحکمه را ورشکست کند؛ زیرا به پاداش «حنین» معادل وزن کتابهایی که ترجمه کرده بود، طلا میداد».[۱۲۱]